خبرگزاری ایمنا -گروه سیاسی - محدثه احمدی: «ما مسلمان، ایرانی، تابع قانون اساسی و مصدقی هستیم» جملهای که خط مشی نهضت آزادی ایران را بیان میکند؛ حزبی که دیگر در ایران به رسمیت شناخته نمیشود؛ «سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست» و شاید بتوان با ارتباط بین این دو عبارت، دلیل بی اهمیتی این حزب در ایران را بیان کرد؛ دو اعتقادی که هر کدام در زمانهای گوناگون قسمتی از تاریخ ایران را ورق میزند؛ اینبار هم در سال ۱۳۴۰ با تشکیل حزب نهضت آزادی این دو اعتقاد روبروی هم نشستند؛ «آنها میگفتد در رابطه با حرکت به سمت مبارزات، سکه دو رو دارد؛ یک طرفش ایرانیت و طرف دیگرش اسلامیت است؛ ما میگفتیم سکه هر دو طرفش اسلامیت است.» و صاحب این اعتقاد محمدمهدی عبدخدایی دبیر کل جمعت فداییان اسلام و از همراهان نواب صفوی است.
در صف پرچمداران این حزب که در راستای هدف «شاه باید سلطنت کند، نه حکومت» تلاش میکردند، مرحوم ابراهیم یزدی پس از مهدی بازرگان، دبیر کل حزب نهضت آزادی شد؛ فردی که عبدخدایی او را متفاوت از عقاید سیاسی فدائیان اسلام و در عین حال برادر دینی خود میداند «من معتقدم ابراهیم یزدی فردی سالم و معتقد به خدا بود، اما دیدگاههایمان با هم متفاوت بود؛ ما اسلام ناب را پذیرفتیم اما آنها مانند ما اسلام ناب را نپذیرفتند و کمی ملیت را کنارش گذاشتند؛ آنها معتقد بودند شاه باید سلطنت کند، نه حکومت؛ در حالی که این طرف قضیه سلطنت را محکوم میدانست».
اما هنگامی که صحبت از اختلاف نظرها به میان میآید عبدخدایی خاطرهای را به یاد میآورد؛ «در مراسم افطاری که مدیر مجله کشاورز در ماه رمضان ترتیب داده بود، آقای یزدی هم آنجا بود؛ من به آقای یزدی گفتم جلسهای بگذارید، صحبتهایمان را بکنیم، چراکه ما با جبهه ملی و ملی گرایی مخالفیم، شما که مدافع دکتر مصدق هستید حرفهایت را بزن و من هم که معتقدم دکتر مصدق اگرچه خائن نبود و فردی ملی بود اما اشتباهات کلانی مرتکب شده بود، اشتباهات او را میگویم، بگذارید مردم داوری کنند؛ او در ابتدا قبول کرد و با این حال تلاش کردم که این مناظره برپا شود، اما نشد؛ او حاضر نشد این مناظره را برگزار کند؛ چون ما معتقد بودیم آقای مصدق سیاست موازنه منفی داشت اما در جایگاه اجرای سیاست موازنه منفی اشتباه کرده بود؛ به طور نمونه ما مخالف اختیارات قانونگذاری ۶ ماهه و یک ساله دکتر مصدق بودیم اما آقایان مخالف نبودند.»
با این حال با وجود اختلافهای بسیاری که عبدخدایی با ابراهیم یزدی داشت اما در سلامت اخلاقی او هیچ شکی ندارد؛ «در اینکه او فردی صادق بود و در وزارت خارجهاش سلامت به خرج داد، شکی نیست؛ اما برخی معتقدند ایشان معاملهی هواپیماهای F۱۴ را لغو کرد و به همین خاطر به او ایراد میگیرند؛ اما افرادی که امروز این ایرادها را میگیرند، آن شرایط را ندیدند که چگونه جو ضد آمریکایی در ایران اوج گرفته بود؛ در حالی که او همراه مهندس بازرگان بود و با تصرف سفارت مخالف بود اما معامله F۱۴ را هم لغو کرد؛ برخی میگفتند کاش همان موقع (هواپیماها را) از آمریکا تحویل میگرفتیم در حالی که در آن زمان نه آمریکا (هواپیمایی) به ما تحویل میداد و نه پولمان را پس می داد.»
اما باز هم عبد خدایی موضع خود را حفظ میکند و با اینکه بسیاری از عقاید ابراهیم یزدی و همفکرانش را صحیح میداند اما اختلاف نظرهای موجود در زمینه اسلامی بودن کشور یا باقی ماندن سلطنت را هم برجسته میکند؛ «به یاد دارم در منزل آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان را دیدم و به او اعتراض کردم شما که میبینید در این حکومت کودتاست چرا مدیریت ... را پذیرفتید؟ جواب داد شما نمیخواهید آدمهای خوب وارد دستگاه شوند و دستگاه را تزکیه کنند؟ من در جواب گفتم ما معتقدیم نظام عوض شود و اگر نظام عوض شود، آدم خوب کارایی دارد، اگر عوض نشود آدم خوب هم وارد حاکمیت نمیشود».
با این حال شاید روشنفکری دینی نکتهای باشد که برخی در توجیه دو روی ایرانیت و اسلامیت سکه نهضت آزادی آن را به یاد میآورند؛ تفکری که از تفکرات محمد نخشب که از حامیان سوسیالیست خداپرست بود سرچشمه میگرفت؛ اما عبدخدایی آن را ناموفق میداند «متاسفانه جبهه ملی دوم نتوانست روشنفکری دینی را در خود هضم کند؛ چون دبیرش الله یار صالح بود؛ او دکترین نهضت آزادی را پذیرفت در حالی که آنها نپذیرفتند.»
حال همچنان باید چشمها را باز نگه داشت تا راه را گم و اشتباهات تاریخ را تکرار نکنیم؛ همچنان باید فکرها را روشن نگه داشت؛ چراکه هنوز هم بر سر مسئله دیانت در عین سیاست و سیاست در عین دیانت اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد.
نظر شما