به گزارش گروه پایداری خبرگزاری ایمنا، 28 اردیبهشت ماه سال گذشته در مراسم ورود پیکر شهدای تازه تفحص شده به کشور بود که یک خبر از شهدا، بمب خبری بزرگی ایجاد کرد و منشأ یک تحول و آگاهی عظیم در میان مردم شد. خبر این بود: «کشف پیکر مطهر 175 شهید غواص دفاع مقدس با دستان بسته» این شهدا که جمعی از غواصان و خطشکنان شهید عملیات کربلای4 بودند در دی ماه سال 65 یعنی 30 سال پیش در جریان عملیات کربلای4 که طرح آن توسط آواکسهای آمریکایی لو رفته بود، خط عملیاتی اروند را شکستند و حتی از جزیره امالرصاص هم عبور کردند. طبق شواهد موجود، این رزمندگان در حالی که بیشتر آنها مجروح بودند، جلوتر از خط مقدم به اسارت دشمن درآمدند و پیکرشان با دستها و بعضاً با پاهای بسته شده در یک گور دستهجمعی دفن شده بود و پیکر مطهر آنان بعد از 30 سال توسط تیم تفحص پیکر مطهر شهدا کشف شد. نقطهای که شهدا در آن پیدا شدند، 15 کیلومتر جلوتر از خط مقدم یعنی ابوفلوس در منطقه ابوالخصیب عراق بود.
حالا در آستانه سالروز ورود پیکر مطهر شهدای غواص و خط شکن عملیات کربلای 4 به کشور، ناگفتههایی از جریان تفحص، تبادل و تشییع شهدای غواص و خط شکن طی 12 پرده از حماسه کربلای 94 روایت میشود. این جزئیات به همت کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح با انتشار تصاویر عملیات تفحص پیکر این شهدا برای نخستین بار منتشر میشود. بخش اول این روایات که شامل چهار پرده از این حماسه است، در ادامه میآید:
پرده اول: جزیره ام الرصاص، عملیات شناسایی
مدتی است در پی اخبار و اطلاعات به دنبال یک گور دسته جمعی 200 نفره از شهدای عملیات کربلای 4 هستیم. عملیات کربلای 4 در منطقه عملیاتی ابوالخصیب و جزایر اروند در سوم دی ماه سال 65 انجام گرفت. سفرهای متعدد به جزیره و بازدیدهای متعدد صورت گرفته است. همزمان کار در مناطق دیگر هم در حال انجام است. از فاو در جنوب عراق تا شمال کردستان عراق. شرایط و حساسیت کار بالاست. شرکتهای نفتی در حال فعالیت و احداث تاسیسات در مناطق نفتی هستند. در فاو نیز شرکتهای زیرساختی در حال عبور فیبر نوری در دل زمین هستند. این شرایط باعث شده تا سرعت عمل برای ما تبدیل به یک اصل مهم شود. این موضوع تبدیل به یک جنگ جدید بین بچههای کمیته و شرکتهای نفتی و تجاری شده است.
شرکتهای نفتی آمریکایی به کارگران، 400 هزار دینار عراقی میدهند تا جای شهدا را به ما اعلام نکنند/اطلاعات ما را به ابوالخصیب میرساند
ما نباید اجازه بدهیم به زمینهایی که شهدا در آن حضور دارند دست درازی شود. از طرف دیگر شرکتها هم برای رسیدن به سود و نفت عراق عجله دارند تا زودتر زمینها را (از نظر ما) خراب کنند. متوجه شدیم شرکتهای نفتی آمریکایی در جزایر مجنون به کارگران، 400 هزار دینار عراقی میدهند تا جای شهدا را به ما اعلام نکنند.(نکند که کارشان متوقف شود ولی آن مرد شریف عراقی جای شهدا را به ما نشان داد و ما آن شهدای مظلوم را به میهن بازگرداندیم.) همه این موارد ما را مجبور میکند تا استراتژی و روش کار را به گونهای مدیریت کنیم که بهترین نتیجه را داشته باشیم. لذا یک بار مجبور میشویم کاوش در مجنون را تقویت کنیم. یکبار در فاو و یکبار در العماره.
اطلاعات در جزیره امالرصاص دقیقتر شده ولی این اطلاعات ما را از جزیره امالرصاص دور میکند. برایمان جای سوال است چرا در حال دور شدن از جزیره هستیم؟! به هر حال رد اطلاعات را دنبال میکنیم. این اطلاعات ما را به ابوالخصیب میرساند.
شهدا در عمق دو متری پیدا شدند/وجه مشترک همه آنها دستان بستهشان بود
پرده دوم: ابوالخصیب، روستای ابوفلوس
اطلاعات اولیه به ما میگوید قریب 200 شهید در یک گور دسته جمعی در منطقه عملیاتی کربلای 4 دفن شده است. اما اینجا ابوفلوس 15 کیلومتر با جزیره امالرصاص فاصله دارد. اطلاعاتمان دقیق است ولی به طور معمول در عمق معمولی چیزی پیدا نکردیم. کار را رها نمیکنیم. توکل به خدا! هیچ شهیدی پیدا نشده. الان در عمق 2 متری هستیم. ولی باز هم خبری نیست. کار را متوقف نمیکنیم. اینجا حال و هوای دیگری دارد. باید کار را ادامه داد. بعد از دو سال کار اطلاعاتی و پیگیری حالا باید نتیجه بدهد.
السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)...اولین شهید رخ نشان داد... بعد از چند دقیقه شهید دوم و سوم و... کار به روزهای آخر میرسد. باید خاک عراق را ترک کنیم. کار را ادامه دادیم و 20 شهید تفحص شد. همه این شهدا یک وجه مشترک داشتند. همگی دستشان بسته بود! شهدا را به مرکز پزشکی قانونی عراق منتقل کردند. ما هم با پایان کار به ایران برگشتیم.
پرده سوم: اهواز- پادگان شهید محمودوند، سنگرهای رینگی انتهای پادگان
این فکر لحظهای ذهنمان را رها نمیکرد. چرا باید این شهدا همگی دستشان بسته باشد. اطلاعات به ما میگفت این شهدا که از چند محور هستند در جزیره امالرصاص اسیر و به منطقهای در ابوالخصیب به نام ابوفلوس منتقل و در آنجا در گور دسته جمعی دفن شدند. منتظر بودیم کار دوباره شروع شود تا پرده از این راز برداریم. باید 10 روز صبر میکردیم. لحظهای از فکر این شهدای دست بسته غافل نبودیم. انگار دست این شهدا را بسته و در عمق زمین دفن کرده بودند تا دست کسی به اینها نرسد و صدایشان را کسی نشنود. ولی چرا صدای یک اسیر دست بسته نباید شنیده شود. مگر اینها میخواستند چه بگویند که صدایشان نباید شنیده شود؟ و برای همین چند متر خاک روی پیکرشان ریخته بودند. خدایا آنجا چه خبر بوده؟ انگار دلمان به دستان بسته این شهدا گره خورده است.
پرده چهارم: ابوالخصیب-ابوفلوس
عراق دو کانال به طول 100 و عمق 2 متر حفر و شهدا را به صورت دسته جمعی در آن دفن کرده بود
دوباره بازگشتیم به منطقه، لحظه شماری میکنیم برای رسیدن به جایی که 10 روز است خواب و خوراک را از ما گرفته. هرچه به منطقه نزدیکتر میشویم انگار قلبمان به شماره میافتد. باید سِرّ این دستان بسته را بفهمیم. رسیدیم به منطقه و به سرعت مشغول کار شدیم. از همان روز اول موفق بودیم. شهدا یک به یک از دل خاک بیرون میآمدند و همچنان همگی وجه اشتراکشان دستان بسته و بعضا لباس غواصی بود. ادامه کار به ما نشان میدهد که عراق دو کانال به طول یکصد متر و عمق دو متر حفاری کرده و این شهدا را به صورت دسته جمعی در این دو کانال دفن کرده است.
منبع:تسنیم
نظر شما