به گزارش ایمنا، اصطلاح «تعرف الاشیاء باضدادها» به معنی شناختن حقیقت هر چیز با توجه به ضد آن است و در این گزارش می کوشیم با تکیه بر بازخوانی بخش هایی از کتاب «قاسطین، مارقین، ناکثین» اثر دکتر علی شریعتی، دشمنان امام علی(ع) را بهتر بشناسیم بلکه با این روش، راه این بزرگ مرد تاریخ که یقینا از راه دشمنانش فاصلۀ آشکاری داشته بر ما روشن تر شود.
دکتر شریعتی، در مقدمۀ کتاب «قاسطین، مارقین ناکثین» در فصلی با عنوان «سه دشمن رسالت و رستگاری» ویژگی های دشمنان مولی الموحدین را بر اساس سخنان پیامبر اکرم (ص) بر می شمرد و شیعیان را از افتادن در دام این دشمنان و پوشیدن کسوت آنان در هر حال و مقام بر حذر می دارد. در این بخش می خوانیم:
«غیر از هزاران درس که از سخن علی (ع)، سکوت علی، عمل علی، جهاد علی، اندیشه و احساس علی و زیبایی های لایتناهی روح شگفت علی می توانیم آموخت سه درس دیگر نیز هست که بسیار ارزشمند است و سخت آموزنده و امروز و همه روز زنده و آن، درسی است که باید از خاندان علی آموخت. خودش به عنوان یک پدر، فاطمه به عنوان یک مادر، حسین یک پسر، زینب یک دختر... و آن چه از آن مجهول تر است درسی است که باید از جبهۀ دوستان علی آموخت، ابوذر، سلمان، بلال، میثم، عمار، حجر... و از آن هر دو مجهول تر، درسی است که باید از دشمنان علی آموخت.
و چه درس بزرگ و عمیق و آگاه کننده ای! به همان اندازه که دوستان علی (ع)، مارا یاری می دهند تا علی را بشناسیم، دشمنان علی نیز در این راه، آموزنده اند. چهره های پلید اینان است که نقش بزرگی داشته اند تا چهره پاک علی در در تاریخ نمودار گردد. آن چنان که سیاهی سپیدی را جلوه می دهد و شب، روشنایی را و زمستان آتش را و جاهلیت، اسلام را. و این است که توحید را کسی می تواند بفهمد که بداند شرک چیست و علی نه تنها در فضیلت های لا یتناهی وجودش، در جمع همه ابعاد متعالی انسانی خاندانش و در عظمت روح و زلال اخلاص و کمال دوستانش، هم از نظر تمامیت فضیلتها و هم از نظر کمال فضیلت های ممکن در نوع انسان، منحصر به خویش است، در رذیلت های دشمنانش نیز هم از نظر تمامیت و هم از نظر کمال رذیلت های موجود در تاریخ بشر، منحصر به خویش است. علی (ع) در برابر دشمنانش به روشنی آشکار می شود که حق مجسم است، چه، حقیقت در تاریخ دشمنان رنگارنگی دارد و از پایگاه های متعددی بر آن حمله می شود و عجیب این است که تمامی این دشمنان، از همه رنگ، از این پایگاه های گونه گون، بر او تاخته اند.
باید بدانیم که اگر حقیقت را یک شخص فرض کنیم و همه دشمنی هایی را که با وی ممکن است بشود، در اندیشۀ خویش پیش بینی کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که این شخص از سه جبهه ممکن است مورد هجوم قرار گیرد: "دشمن آشکار حقیقت"، " بی شعور حقیقت نشناس"، و بالاخره "حق شناس خیانتکــــار"! علیه حق پرستی و مسئولیت حق پرست، دشمن چهارمی وجود ندارد. و این سه دشمن عبارتند از: قاسطین، مارقین و ناکثین.
ابن ابی الحدید نقل می کند که این سه اصطلاح را اول بار خود پیغمبر به کار برده و پیش بینی کرده است که تو علی، با این سه گروه قاسطین، مارقین و ناکثین خواهی جنگید اما آن چه روشن تر است این است که در متنی که در نهج البلاغه داریم و سخن شخص امام علی در خطبۀ شقشقیه است از این سه گروه که با آنان درگیر بوده و با آن ها می جنگیده است با همین سه اصطلاح قاسطین، مارقین و ناکثین یاد می کند. در این جا این سه کلمه را معنی می کنم تا مطلب کمی روشن تر شود. قاسطین از ریشۀ قسط- به معنای عدل و برابری- است، از نظر دستور زبان عربی، گاهی ریشه ای درباب یا صیغه ای دیگر، معنی ضدش را می دهد مانند "عجمه" به معنای "گنگ" (که عجم هم با آن هم ریشه است)، اما وقتی که به صورت "اعجام "- درباب افعال- درمی آید به معنای "رفع گنگی و ابهام " است. یا مثلاً کلمه "نفق" به معنای "حفره " یا "فاصله " است، به باب افعال که می رود، به صورت "انفاق" در می آید و "از بین بردن حفره و فاصله " معنی می دهد. "انفاق کردن " یعنی همان "مبارزه با فاصلۀ طبقاتی". در اینجا هم کلمه "قاسط "، به معنای "ضد قسط "- یعنی ستمگر، استثمارگر، حق کش، دشمن قسط و دشمن عدل- است، بنابراین، منظور از "قاسطین"، همان "ظلمه " هستند: یعنی کسانی که آشکارا ستمکار، جبار، جلاد، دشمن آزادی و حقوق مردم، زرپرست، زورپرست، قدرت طلب، منفعت طلب و متجاوز و مستبد... هستند و جبهه شان، چهره شان، جهت شان، روش شان، گذشته شان، شعارشان و... جملگی، کاملأ، معلوم و مشخص است و مردم هم بدون شک و تردیدی همۀ آنها را می شناسند. به عبارت ساده تری قاسط همان دشمن رویاروی خارجی است.
و اما "مارقین"، کسانی هستند که در اثر اشتباه، بداندیشی، کج فهمی، بی شعوری، تعصب، کم آگاهــــــی انتخاب راه بد، تبلیغات خارجی، سم پاشی و زمینه سازی دشمن، شایعه سازی خیانتکاران، بد آموزی مغرضان و فریبکاران، و منافقان و شرایط اجتماعی و جو مسموم فکری ای که دشمنان داخلی و خارجی ایجاد کرده اند، عقده حسد و غرض شخصی و خودخواهی ... از راه دین، راه درستی و درست اندیشی خارج شده اند و با حق دشمنی آغاز می کنند. آلت فعل دشمن می شوند و مزدور بی مزد و مغرض بی غرض اند. در حالی که قبلا در راه دین و در راه درستی بودند و در جبهۀ حق، ولی در اثر این زمینه سازی ها و تبلیغات سوء دشمن بدون اینکه آگاه باشند کم کم از مسیر حقیقت و جبهۀ راستی کنار می روند از راه راست روی بر می گردانند و بالاخره از جبهۀ حق منحرف می شوند و منشعب و در عین حال خیال می کنند که جبهۀ حق و راه درست و جهت گیری صحیح را انتخاب کرده اند و درست فکر می کنند و خوب کار می کنند:
«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا ﴿۱۰۳﴾ بگو آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه گردانم؟
الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا﴿۱۰۴﴾ [آنان] کسانی اند که کوشششان در زندگی دنیا به هدر رفته و خود می پندارند که کار خوب انجام می دهند. » (آیات ۱۰۳ و ۱۰۴ سورۀ کهف)
گروه سوم ناکثین هستند، "ناکثین " تمام دوستان و همرزمان و هم ایمانان نیمه راهی هستند که"وسط راه" از پشت خنجر می زنند. دکتر شریعتی سپس در متن کتاب و در صفحۀ۱۱۳، ناکث را اینگونه شرح می دهد:
نکث به معنی شکستن عهد است و به اصطلاح ما خیانت و بنابر این سخن از دشمن خارجی نیست...سخن از دوست است. از هم پیمان و همراه است که به علتی که طبیعتا علت هایی شخصی است و غرض ورزی هایی خصوصی، از پشت خنجر می زند. معمولا تغییر شعار نمی دهد به جبهۀ دشمن نمی پیوندد از ایمان و عقیدۀ خویش دست بر نمی گیرد در برابر مردم و در برابر نهضت و در برابر مکتب حق نمی ایستد بلکه غالبا به خاطر وسوسه های روانی، ضعف شخصیت، نفع طلبی، خودخواهی، حسد، احساس حقارت در برابر عظمت همگام و همراه خویش، کمبود شخصیت، سستی ایمان یا اراده، تمایل به کسب قدرت و به دست گرفتن رهبری نهضت و شهرت طلبی، کینه های شخصی قدیم نسبت به یاران فکری و احساس عقب ماندگی از جریان، عدم رشد سیاسی و اجتماعی، ضعف احساس مسئولیت، کوته فکری و عجز از ارزیابی دقیق مسایل و پیش بینی های دور و عواقب و آثاری که بر جبهه گیری های منفی وی مترتب است و بسیاری عوامل پیچیدۀ شخصی که حتی گاه بر خود وی نیز پوشیده است و نسبت به ریشه های عمیق و مبهم آن خودآگاهی کاملا روشنی ندارد و خیانت خود را حتی برای اغفال خود توجیه می کند، در مسیر حرکت نهضت سنگ می اندازد، انحراف ایجاد می کند، به انشعاب دست می زند، تفرقه به وجود می آورد. جبهه را تضعیف می کند. در کنار رسالت اجتماعی امت و در آن حال که نهضت با دشمن خارجی درگیر است و با خطر قاسطین تهدید می شود اختلاف داخلی ایجاد می کند جبهۀ فرعی می گشاید عقده های روانی و مسائل شخصی را طرح می کند، نیروها را از صف مقدم جبهه به داخل می کشاند و به جنگ های زرگری و تسویه حساب های خصوصی و تضادها و کشاکش های جناحی و تصادم های پشت جبهه ای مشغول می دارد؛ غیر مستقیم زمینه ساز دشمن می شود. بهترین فرصت ها و بهترین نیرو ها و امکانات را در استهلاک های انحرافی و نابهنگام به هدر می دهد و بزرگترین ضربه ها را به پیکر ایمان و جبهه ایمان میزند قدرت حق را تجزیه می کند و بهترین حق پرستان را آلوده می سازد و قوی ترین شخصیت های فکری و اجتماعی جبهۀ حق پرستی را از داخل فلج می کند و از صحنۀ مبارزه با باطل خارج می سازد و چون خود از چهره های با نفوذ و با سابقۀ پر افتخار و شخصیت معتقد و موثر و محبوب نهضت است و در چشم تودۀ مردم که غالبا از مسائل داخلی و روابط خصوصی و ضعف های فردی شخصیت های موجه آگاه نیستند و بر اساس سابقه و شهرت شخصیت ها را قضاوت می کنند و نیز حق را و فکر را از روی شخصیت های طرفدار حق و فکر تشخیص می دهند اینان، رجال محبوب و ثقه و قابل اطمینان و مورد اعتقاد به شمار می آیند، می توانند بزرگترین انحراف و عمیق ترین شکاف را در میان مردم ایجاد کنند و افکار عمومی را مشوب سازند و عقل ها را مسموم کنند و خلقی را به نام حق به دنبال منافع شخصی بکشانند و آلت دست اغراض فردی و گروهی خویش سازند. چه اینان هرگز تمایلات خصوصی و هدف های سودجویانه و بغض های روانی خود را عریان بر مردم عرضه نمی کنند آن ها را با زیباترین و فریبنده ترین شعارهای حق پرستانه و توجیه های اعتقادی و اجتماعی و تفسیر های الهی یا مردمی در انظار مردم می پوشانند چندان ماهرانه که حتی خودشان نیز مثل ملا نصر الدین بیش و کم تحت تاثیر قرار می گیرند.»
دکتر شریعتی در این کتاب به تفصیل چهره های شاخص هر این سه دشمن را در تاریخ اسلام و در زمانه ای که امام علی (ع) می زیسته، معرفی می کند و نقاب از رخ آنان می کشد تا عمق اندوه علی (ع) را در محاصرۀ چنین دشمنانی، از دشمن خارجی گرفته تا مومن جاهل متعصب و مومن عالم خائن، درک کنیم و آن گاه از حجم مظلومیت او، چون خودش، در پی چاهی برای گریستن بگردیم. توجه به این رویدادهای تاریخی و قدم برداشتن در راه شناخت امام علی (ع) بر شیعۀ او واجب است چه به گفتۀ دکتر شریعتی در نخستین صفحۀ این کتاب «شیعۀ علی بودن مسئولیت های سنگینی را بر دوش انسان بار می کند، مسئولیتی که از همۀ مسئولیت هایی که مکتب های آزادی خواهی، عدالتخواهی و آزادی بخش بر دوش همۀ معتقدان و پیروان خود می نهند سنگین تر است. شیعه بودن تنها به معنی دوستداری علی (ع) یا شناخت علی نیست چرا که دوست داشتن یک احساس است و شناختن یک امر ذهنی در صورتی که تشیع به معنای پیروی کردن در حقیقت عمل است و حرکت. بنابر این ممکن است کسی دوستدار علی باشد تا حد عشق، از علی تجلیل کند تا حد خدا و یا حتی ممکن است کسی با علی آشنا باشد در حد بزرگترین محققی که همۀ عمرش را وقف تحقیق در زندگی علی (ع) کرده است و یا همچون کسی که با علی (ع) در تمام دورۀ عمر زیسته است اما در عین حال شیعۀ علی نباشد. زیرا غیر از آن چه که در فرهنگ و علوم شیعه است، پیروی از علی در خود کلمۀ شیعه و لفظ تشیع نهفته است و البته که لازمۀ پیروی از علی، شناخت علی، عشق ورزیدن به علی است اما معنای اساسی تشیع و آن چه که معنی تشیع را تحقق خارجی راستین می بخشد پیروی کردن از اندیشۀ علی، روش زندگی علی، روش کار علی و نحوۀ جهاد و تحمل علی (ع) است.» خوب است که در این لیالی قدر، که غریبانه با شکافته شدن فرق «قرآن مجسم اسلام» همزمان شده در کنار قرآن کریم، نهج البلاغه را هم بخوانیم و خواسته های مولایمان را از لابلای کلمات گهربارش جستجو کنیم و آن را به خواسته های خودمان عرضه کنیم تا میزان فاصله مان را از راه حق و حقیقت بر ما روشن شود و بیش از پیش شیعۀ راستین او باشیم. /
نظر شما