به گزارش ایمنا، گفتن از انسان هایی که رنگ خدایی گرفته و لقب خلیفة اللهی را زینت بخش خود کرده اند، کاری بسیار دشوار است؛ چرا که آنانْ آسمانی اند و ما زمینی، آنان افلاکی اند و ما خاکی و دستانِ خاکیِ زمینیان به اندیشه آسمانی افلاکیان راه نیافتنی است.
چند سالی از حکومت عدل امیرمؤمنان نگذشته بود که شهر مدینه با شکوفایی گلی دیگر از گلستان امامت نورباران شد و شور و شعف بوستان علوی را فرا گرفت. بهار خوش و خرم و روییدن لاله های سرسبز بهاری فرا رسید، آسمانیان به ترنّم درآمده و غبطه خوران نظاره گر زمینیان شدند. خانه کوچک ولی با صفای امام حسین (ع) به نور فرزندی روشن شد که آثار بزرگی و عظمت در چهره او نمایان بود.
حسین پدر شده، عباس هم باز عمو و همین باعث شده تا لبخند بر لب عالم نقش بسته است.
اسمش را از قبل همه می دانستند، اسم تمام پسرهایش را همه می دانستند ... آری «علی»
به گمانم؛ دنیا که آمد، گریه نکرد؛ تمام گریه هایش را گذاشته بود برای کربلا ...
در این نوشتار تصمیم بر آن داریم تا بیشتر از مکارم اخلاقی سید الساجدین مطلع شده و کمتر به مطالبی بپردایم که همواره در روز میلاد ایشان بیان شده و این بار نه تنها در روایات و داستان های موجود شیعیان بلکه بزرگی حضرت را بر اساس روایات اهل سنت بررسی نماییم.
خویشتن داری امام سجاد(ع)
روزی امام زین العابدین (ع) از مسجد مدینه بیرون آمد و به مردی برخورد که به آن حضرت دشنام می داد. همراهان آن حضرت درصدد تأدیب آن شخص برآمدند، ولی ایشان آن ها را از این کار منع کرده و فرمود او را به حال خود بگذارید. بعد رو به آن مرد کرد و فرمود: «آنچه از کارهای ما بر تو پوشیده است، بیشتر از آن است که تو بدانی و بگویی آیا حاجتی داری تا در انجام آن تو را یاری دهم؟» آن مرد وقتی کرم و بزرگواری حضرت را دید، شرمسار شد و از حضرت عذرخواهی کرد. امام سجاد علیه السلام عبایی را که بر دوش داشت به او هدیه کرد و دستور داد که هزار درهم به او بدهند و بدین شیوه، آن مرد را شرمنده کرده و دریچه ای دیگر از اخلاق الهی خویش را بر مردمان گشود.
امام سجاد (ع) امین مدینه
زمانی که مسلمانان مدینه، بیعت یزید را شکسته و نماینده یزید را از مدینه بیرون کردند، مَروان بن حکم ـ که از دشمنان اهل بیت بود ـ نزد یکی از بزرگان مدینه رفت و از او خواست تا خانواده خود را نزد او بگذارد تا از آسیب اهل مدینه محفوظ بماند، ولی او قبول نکرد. مروان که در عین دشمنی با اهل بیت، به عطوفت و بزرگ واری آنان اطمینان داشت، نزد امام سجاد علیه السلام رفت و در درخواست کرد تا خانواده خود را به خانه امام سجاد علیه السلام آورده تا در سایه سار لطف آن امام، محفوظ بمانند. حضرت با بزرگ واری پذیرفت و مروان، همسر و خانواده اش را نزد ایشان فرستاد و آن ها در کنار خانواده آن حضرت بودند تا آرامش به مدینه بازگشت.
شجاعت امام سجاد زبان زد بود
بعد از حوادث کربلا که بنی امیه خود را پیروز میدان می دیدند و قدرت پوشالی، مغرورشان کرده و ترس و وحشت دل های مردم را فرا گرفته بود، امام سجاد علیه السلام با شجاعت کم نظیری در مقابل آن ها ایستاد و بدون ترس و واهمه، به افشاگری پرداخت. آن حضرت سجاد در مقابل عُبیداللّه بن زیاد فرمود: «آیا مرا از شهادت می ترسانی، در حالی که شهادت مایه مباهات و افتخار ماست». ایشان در شام نیز به یزید فرمود: «ای پسر معاویه، تو خود می دانی که پرچم پیامبر در جنگ احد و بدر خندق به دست جدّم بود و پدر و جد تو، پرچم کفر را به دست گرفته بودند. وای بر تو، اگر به این فاجعه ای که دامن خود را آلوده ساخته ای کمی می اندیشیدی، به کوه و بیابان می گریختی و فرش خود را جز خاکستر قرار نمی دادی و اکنون بشارت می دهم که به ذلت و خواری بزرگی گرفتار خواهی شد». این جملات کوبنده، در هنگامه ای که با فجایع بی شمار بنی امیه، ترس و وحشتی عجیب دل های مردمان را فراگرفته بود، نشان از شجاعت بی نظیر امام سجاد علیه السلام دارد.
زین العابدین (ع) آشنایی برای همه مردم
هشام بن عبدالملک که یکی از خلفای بنی امیه بود، به قصد زیارت خانه خدا وارد مکه معظمه شد و به علت ازدحام مردمِ در حال طواف، موفق به لمس حجرالاسود نشد؛ پس در گوشه ای از مسجدالاحرام بالای تختی نشست و نظاره گر اطراف شد. در این هنگام، امام سجاد علیه السلام وارد حرم شده و شروع به طواف کرد. هنگامی که ایشان به مقابل حجرالاسود رسید و قصد لمس آن را نمود، مردم با دیدن خورشید فروزان امامت، از کنار حجرالاسود فاصله گرفته و راه را برای حضرتش باز کردند. یکی از شامیانی که همراه هشام بود، پرسید که این کیست که مردم احترام زیادی به او می کنند؟ هشام که از شناخته شدن حضرت می ترسید، جواب داد: او را نمی شناسم. در این هنگام فَرَزْدَق، شاعر توانای عرب از جا برخاست و گفت: من او را می شناسم و حضرت را در شعری زیبا چنین معرفی کرد: او کسی است که سنگ ریزهای مکه، جای پای او را می شناسند. خانه کعبه و بیابان های حجاز و حِلّ و حرم او را می شناسد. هنگامی که برای دست مالیدن و بوسیدن حجرالاسود می آید، نزدیک است که رُکنِ حَطیم به خاطر آشنایی با او، دستِ او را نگه دارد. اگر اهل تقوا را شمارش کنند، ایشان امام آن هاست و اگر بپرسند که بهترین انسان روی زمین کیست، ایشان را معرفی می کنند. اگر او را نمی شناسی من می گویم که او پسر فاطمه و جدّش خاتم پیامبران است.
امام سجاد (ع) دستگیر مستمندان
یکی از ابعاد درخشان زندگی امام سجاد علیه السلام، خدمات اجتماعی ایشان در آن عصر تاریک ظلمت و دنیاپرستی بود. این خدماتْ چه در ایام بحرانی مدینه و چه در دوران سکون و آرامش ادامه داشت. هر شب، چشمان خسته ای که به خاطر گرسنگی به خواب آرام نمی رفت؛ منتظر دستان نوازشگر کسی بود تا آن ها را دریابد و انتظارشان رابه سر آورده، از محبت سیراب سازد. در حدیثی آمده که «امام علی بن الحسین هزینه زندگی یک صد خانواده تهی دست مدینه را عهده دار بود.» اهل مدینه می گفتند: «ما صدقه پنهانی را زمانی از دست دادیم که علی بن الحسین درگذشت.» هنگامی که تاریکی شبْ دامن خود را بر پهنه زمین می گستراند و چشم ها به خواب می رفت، امام زین العابدین علیه السلام بلند می شد و آن چه از خوردنی ها موجود بود، بر می داشت و بر دوش خود می کشید و به صورت ناشناس، به خانه های فقیران مدینه می برد و بین آن ها تقسیم می کرد.
مکارم امام سجاد(ع) در کلام بزرگان
یکی از بالاترین پیام ها در مورد امام سجاد (ع) را می توان در کلام نبی مکرم اسلام جست و جو کرد.
پیامبر مکرّم اسلام که سال ها پیش از تولد امام سجاد علیه السلام، مژده ولادت ایشان را داده بودند، در توصیف ایشان فرمودند: «او پسر دو برگزیده است»؛ زیرا برگزیده عرب، هاشم (از اجداد پیامبر صلی الله علیه و آله) بود که امام حسین از فرزندان اوست و برگزیده غیر عرب، فارس است که مادر امام سجاد، شهربانو از اهل فارس و ایرانی است.
در روایت دیگری آمده است سَعید بن مسیّب که از تربیت یافته گان دستان با برکت امیرمؤمنان علیه السلام است، و به فرموده امام سجاد علیه السلام در زمان خودش داناترین مردم بود و از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله است که در محضر امام سجاد علیه السلام به دانش آموزی پرداخته بود، در مورد شخصیت بی بدیل امام سجاد علیه السلام می گوید: «مردی با ورع تر و پارساتر از علی بن الحسین ندیدم».
در روایت دیگری نیز اشاره شده است که ابن شهاب زُهَری یکی از علمای معاصر امام سجاد علیه السلام بود. او مدتی در محضر امام زین العابدین حاضر شده و از معارف آن امام همام بهره می برد. از ایشان سوال شد که زاهدترین مردم در دنیا کیست؟ در جواب گفت: «علی بن الحسین، را زاهدترین مردم یافتم». ابن زهری در اظهار نظر دیگری درباره شخصیت امام سجاد علیه السلام می گوید: «علی بن الحسین فاضل ترین بنی هاشم است که ما درک کرده ایم».
امام سجاد (ع) در کلام اهل سنت
جایگاه علمی و حدیثی ایشان نزد اهل سنت بدین صورت است که تمام صحاح ششگانه (صحیح بخاری، صحیح مسلم، جامع الصحیح ترمذی، سنن ابو داود، سنن نسائی، سنن ابن ماجه) و مسانید اهل تسنّن از ایشان حدیث نقل کرده اند. بخاری در کتاب خود در ابواب تهجّد، نماز جمعه، حج و بعضی از مسائل تاریخی و مُسلم نیز در کتاب خود در مباحث صوم، حج و فرایض، فِتَن، ادب و سایر مسائل تاریخی از امام سجاد (ع) حدیث نقل کرده اند.
«مناوی» امام چهارم را چنین توصیف می کند: «زین العابدین امام بود، به بزرگواری و مکارم اخلاق شهرت داشت و کبوتران او در فضای «وجود» به پرواز در آمده اند. او قدر و منزلتی بس عظیم داشت.»
«جاحظ» نیز گفته است: «مردم با همه اختلاف مذاهبشان، در مورد علی بن الحسین علیه السلام همنظر بودند. هیچکس در تدبیر او و در برتریاش بر دیگران در همه زمینه ها شک نداشت.»
آنچه از میان اقوال و نظرات گوناگون اهل تسنّن پیرامون امام سجاد (ع) مطرح شده، ایشان یکی از شخصیتهای بینظیر و برجسته فقهی، اخلاقی در دوران خویش بوده که این نکته در کلام شمس الدّین ذهبی کاملاً مشهود است. وی امام را به خاطر جایگاه والای علمی، اخلاقی، تدبیر و دوراندیشی، مستحق امامت و زعامت امر مسلمین میداند: «و کان له جلاله عجیبه و حُقّ له واللّه ذلک فقد کان اهلاً للامامه العظمی لشرفه و سؤدده و علمه و تألّهه و کمال عقله.»
صحیفه سجادیه را فراموش نکنیم
امام (ع) برای آگاهی مردم، اسلوب دعا را به کار برد، بهطوریکه دعاهای آن حضرت، رویدادهای عصر او را تفسیر میکند. صحیفه سجادیه که به زبور آل محمد (ص) مشهور است، اثر بینظیری است که در جهان اسلام، جز قرآن کریم و نهجالبلاغه، کتابی به این عظمت و ارزش، پدید نیامده که پیوسته موردتوجه بزرگان و علما و مصنفان باشد. از دیگر آثار ارزنده بهجامانده از امام سجاد (ع)، مجموعهای تربیتی و اخلاقی است به نام رساله حقوق که امام (ع) در آن وظایف گوناگون انسان را در برابر خدا و خود و دیگران، با بیانی شیوا و گویا بیان کرده است. مجموعه حقوقی که در این رساله ذکر شده جمعاً ۵۱ حقّ هست. /
نظر شما