۳۱ فروردین ۱۳۹۶ - ۰۸:۳۸
سرخط ...

سرخط به دنبال آن است تا هر روز سرمقاله و یادداشت روز روزنامه های کشوری را بررسی و به اطلاع شما مخاطبان عزیز برساند در سر خط امروز31 فروردین ماه جاری روزنامه های وطن امروز، خراسان،کیهان،رسالت، دنیای اقتصاد و شرق را بررسی کرده ایم.

پاسکاری در زمین سیاست
حسین  قدیانی در این شماره از روزنامه وطن امروز آورده است: در وادی سیاست، لزوما همه چیز مطابق میل ما پیش نمی‌رود. صبح را با شنیدن خبری خوش، سرحال آغاز می‌کنیم، در حالی که غروب، خبری ناخوش، حال‌مان را خراب می‌کند! و البته اشتباه می‌کند که خراب می‌کند! نه از اولی، مست باید شد و نه اجازه داد به دومی، که مأیوس‌مان کند. از این منظر، سیاست و فوتبال، شباهت فراوانی با هم دارند. القصه! روزگاری که در زمین پلیس بازار دوم نازی‌آباد، در تیم جوانان پاس بازی می‌کردم، همین «مهدی رحمتی» که به رغم غضب کی‌روش، هنوز هم اهل فن، او را بهترین دروازه‌بان حال حاضر فوتبال ما می‌دانند، گلر سوم تیم ما بود! و بالطبع، کمترین بازی به او می‌رسید! قصه بازمی‌گردد به حدود 20 سال پیش! به روزهایی که حتی دبیرستان هم، به جای کیف و کتاب، با ساک فوتبال و لباس تمرین می‌رفتم، بلکه با اجازه آقای ناظم، گاه حتی زنگ آخر را هم بپیچانم تا از کوچه‌پس‌کوچه‌های خیابان پاسداران، جلدی خودم را برسانم زمین چمنی واقع در نازی‌آباد دوست‌داشتنی! مربی ما «عمران عزتی» بود که ایام جوانی، رفاقتی هم با پدر داشت، عمدتا در همین مستطیل سبز و حواشی آن! قبل یا بعد تمرین، گاهی برایم از خاطرات فوتبالی بابااکبر سخن می‌گفت که خوب یادم هست، هنگام بیان یکی از همین خاطرات، مهدی رحمتی هم سر رسید! آقاعمران، همان روز، همان جا، به گلر سوم تیم، بلکه به همه ما، حرف‌هایی زد که هنوز هم آویزه گوشم است: «الان خیلی از شما بازیکن ثابت هستید، به حدی که ممکن است از این تیم و آن تیم هم پیشنهاد داشته باشید اما مغرور اگر شوید یا قدم را اگر درست برندارید یا تصمیم را اگر اشتباه بگیرید، هیچ معلوم نیست 4 صباح دیگر، اصلا در فوتبال باشید یا نه! یک روز، بازی به شما نمی‌رسد؛ آن‌روز، آسمان به زمین نخواهد آمد! یک روز هم ممکن است گلر سوم تیم باشید، اما ناامید نباید باشید! فوتبال یعنی نگاه به آینده! و نگاه به آینده، یعنی امید! پس همیشه سعی کنید جلوتر را ببینید!» از جمله همبازی‌هایی که «جلوتر» را می‌دید، اما همین مهدی رحمتی بود که معمولا زودتر از همه، می‌آمد سر تمرین و آخرین نفر هم بازمی‌گشت! مهدی رحمتی، اواخر همان فصل، گلر دوم تیم شد و فصل بعد، نفر اول دروازه جوانان پاس تهران!
و سالیانی بعد، گلر اول مملکت! سالیان ماضی که هنوز مشتری روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌های ورزشی بودم، خیلی دنبال اسم گلر اول و دوم تیم‌مان می‌گشتم اما هیچ خبری نبود که نبود! قبلا هم اگر در این مملکت، رئیس‌جمهور بوده باشی، اگر چم و خم سیاست را نشناسی و تصمیم را درست نگیری و قدم را درست برنداری، معلوم نیست تا کجا دوام بیاوری! آن روز نوشتم « اصلح، صبر است» و امروز می‌نویسم که هیچ چیز مثل «عجله» نمی‌تواند یک سیاستمدار را یا یک تحلیل سیاسی را زمین بزند! بسیار به هم شباهت دارند فوتبال و سیاست! بازی‌های بسیاری یادم هست که تیم زننده گل اول، لزوما برنده از بازی بیرون نیامده! همین شهرآورد آخر! «استعینوا بالصبر» یعنی لازم است مدام این تذکر را به خودمان بدهیم که در سیاست، قرار نیست همه چیز، مطابق میل ما پیش برود! مهم آن است که در مواجهه با حوادث، تصمیم را با مدد از بصیرتی بگیریم که آمیخته با صبر است! لزوما تیمی که در نیمه اول، برنده از بازی بیرون آمده یا تیمی که در نیم‌فصل، اول شده، تا آخر، برنده یا تا آخر، قهرمان نمی‌ماند! وارد مصادیق شوم! اولا فرض است بر ما که متکی بر فقط یک خبر، نه سردمان شود و نه گرم! وقتی هنوز حتی تبلیغات آغاز نشده و فضا به آن معنی انتخاباتی نشده، چه سود از بیان جملاتی از این دست که «وضع ما خوب است!» یا «وضع ما بد است!» قدر مسلم، آنچه در روزهای آینده، قادر است وضع ما را خوب کند، «سیاست‌ورزی خردمندانه» است؛ یعنی رفتار و گفتار بر مبنای صبر و بصر! ثانیا از مصادیق بی‌صبری و بی‌بصیرتی، همین تعیین عجولانه «اصلح» است که مع‌الاسف در ادوار گذشته هم کم شاهد آن نبودیم! هنوز نامزدها ثبت‌نام نکرده‌اند، یعنی چه سخن از اصلح؟! وقتی ما اصلا نمی‌دانیم نامزدی که درست یا غلط، گمان به اصلح بودن او برده‌ایم، در نهایت امر، ثبت‌نام می‌کند یا نه، چرا بی‌خود و بی‌جهت فضا را شلوغ کنیم که توان صبر ما و قدرت بصیرت ما ناخواسته کاهش پیدا کند؟! از قضا، الان هم زود است تعیین نامزد نهایی! باید جلوتر رفت! ثالثا باید دانست که ما برخلاف رقیب، «نامزد پوششی» نداریم! کارنامه هیچ کدام از نامزدهای ما «سیاه» نیست که مثل بعضی‌ها احتیاج به «کاندیدای ضربه‌گیر» داشته باشند! همه این آقایان، برنامه‌های خود را ارائه می‌دهند تا ببینیم در روزهای آخر، کار کدام‌شان می‌گیرد و برنامه کدام‌شان بیشتر مورد استقبال مردم قرار می‌گیرد! رابعا تخریب هر کدام از این نامزدهای محترم آمده برای تغییر وضع موجود، توسط همدیگر یا اطرافیان‌شان یا هواداران‌شان، صرفا بازی در زمین رقیب است! نکته به این واضحی را اگر کسی نفهمد، هم به عقل او باید شک کرد، هم به داعیه‌هایی که دارد! قدر مسلم، آنکه در چنین فضایی؛ در این انتخاب سخت و در این امتحان دشوار، رقیب را ول کند و همصدا با دشمن، نامزد خودی را بزند، پرده از میزان فهم و شعور خود برداشته! خامسا الان هرگز وقت این نیست که از نامزدی بخواهیم به نفع دیگری کنار بکشد! چنین خواسته‌ای، در مقطع فعلی، هم نافی صبر است و هم متضاد با بصیرت! باید جلوتر رفت! باید صبور بود! باید بصیرت داشت! سادسا متهم کردن روزنامه‌های غیر دولتی، به کم گذاشتن درباره فلان کاندیدا و بهمان نامزد، اولا در مواردی، مصداق ناسپاسی و ثانیا در مواردی، مصداق سخن غیر ضرور است! روزنامه‌های متعهد به درد مردم و روزنامه‌نگاران متعلق به جبهه‌ انقلاب، به‌رغم همه تنگناها، کم و زیاد دارند کار خودشان را انجام می‌دهند! خوب است با توجه بیشتر به اقتضائات، از روزنامه و روزنامه‌نگار، لزوما همان توقعی که از ستاد نامزدها داریم را نداشته باشیم! سابعا اگر جریان رقیب، از فرط کارنامه تهی، مجبور به آوردن «نامزد پوششی» شده که فی حد ذاته، مؤید ضعف این جماعت است، خوب است ما با مدد از تجربه تلخ انتخابات 92 و لااقل در این مقطع، «هوادار پوششی» همه این چند نامزد آمده برای تغییر باشیم! از یاد نبریم که هر چقدر «نامزد پوششی» مایه آبروریزی جبهه مقابل شده، ایده «هوادار پوششی» چیزی جز تجلی بیشتر «وحدت برای تغییر» نیست! پس ما فعلا از همه نامزدهای جبهه خودی حمایت می‌کنیم، تا برویم جلوتر! 4 سال تمام، مشاهده اثرات شوم تفرقه، گمانم کافی است تا همه ما را سر عقل بیاورد! اگر سه‌شنبه‌شب، رئال مادرید توانست بازی عقب‌افتاده را ببرد، در سیاست هم امکان جبران باخت، کاملا فراهم است! بگذریم که 4 سال پیش، ما بیشتر به تفرق خودمان باختیم، تا رقیب! همان رقیب که این روزها از فرط تهی‌دستی، با «مکمل» به صحنه آمده! «معاون اول» اما در کارزار انتخابات، نوبر است که بخواهد «مکمل رئیس‌جمهور» باشد! کاش حسن روحانی را «کارنامه دولت اعتدال» مکمل بود، نه اسحاق جهانگیری! ثبت‌نام توأمان رئیس‌جمهور و معاون اولش، یعنی خود حضرات، خطر را بیخ گوش «دولت رکود» احساس کرده‌اند! حرف حساب را از جهانگیری بشنوید: «وضع دولت اصلا خوب نیست؛ روحانی هم در جریان امور نیست!» دوستان! هوشیار اگر عمل کنیم، دور نیست تغییر؛ دیر نیست پیروزی... .
آن چه ترامپ را وادار به عقب نشینی می کند
امیرحسین یزدان پناه در این شماره از روزنامه خراسان آورده است:
روزگذشته بار دیگر برجام به نقطه توجه رسانه های جهان تبدیل شد. اصل ماجرا این است که در پی مواضع دونالد ترامپ درباره توافق هسته ای با ایران، که آن را در جریان کمپین های انتخاباتی خود «بدترین و احمقانه ترین توافق تاریخ آمریکا» نامیده بود و نیز مواضع خود و دولت مردانش پس از ورود به کاخ سفید، مبنی بر این که آمریکا به دنبال «بازنگری» در برجام است، تصور این بود که او وارد سازوکاری که برای برجام در آمریکا تعیین شده است، نخواهد شد. اما نامه 2 شب پیش «رکس تیلرسون» وزیرخارجه آمریکا  مبنی بر این که «ایران به اجرای تعهداتش در برجام پایبند است» تا این لحظه یک عقب نشینی مکتوب و رسمی مقابل توافق هسته ای محسوب می شود. درباره این نامه 2 نکته محل تامل است:
اول این که  در این نامه دولت آمریکا به ریاست ترامپ پذیرفته است که ایران به توافق هسته ای به عنوان سندی چندجانبه که در شورای امنیت سازمان ملل یک قطعنامه الزام آور دارد، عمل می کند و تاکنون کشورمان در تعهداتش نقضی نداشته است. به بیان دیگر اکنون دیگر هیچ توجیهی برای صاحبان جدید کاخ سفید وجود ندارد که براساس آن بخواهند به تعهداتشان در برجام عمل نکنند.
دوم این که درنامه «تیلرسون» یک عبارت مورد مناقشه وجود دارد: «ترامپ چند سازمان را تحت هدایت شورای امنیت ملی مامور کرده است تا برجام را ارزیابی و مشخص کند که آیا تعلیق تحریم‌های ایران در پی امضای برجام، در راستای تامین منافع حیاتی امنیت ملی آمریکا است؟» این عبارت به این معناست که دولت ترامپ علی الظاهر همچنان در حال ارزیابی توافق هسته ای است تا به این ترتیب به دولت خود و نیز متحدان منطقه ای اش این پیام را بدهد که او قرار نیست با ایران کنار بیاید، در عین حال با صدور این دستور بررسی زمان بیشتری را برای  توجیه عقب نشینی خود در این زمینه کسب کنند . البته نباید از این موضوع غافل شد که دولت ترامپ از ابتدای روی کار آمدن  همواره سعی کرده است با موضع گیری های تند فضای ناامنی ذهنی و روانی در قبال شرکت های تجاری در باره همکاری با ایران ایجاد کند  که این موضع در همین راستا نیز قابل ارزیابی است .
این نامه اما پایان ماجرای دیروز نیست. «جیمز متیس» وزیر دفاع آمریکا شب گذشته وارد منطقه شد و مستقیم به ریاض رفت و در آن جا بار دیگر علیه کشورمان موضع گیری کرد. طی 3 ماهی که دولت آمریکا تغییر کرده ، دونالد ترامپ تلاش می کند روابط خود با متحدان سنتی آمریکا در منطقه را باردیگر مستحکم تر کند؛ موضوعی که البته برخلاف مواضع انتخاباتی وی درباره کشورهای عربی منطقه است. ترامپ و اعضای کابینه اش در این مدت تلاش کرده اند با آن چه آن را «نفوذ منطقه ای ایران» می خوانند مقابله کنند. بدون آن که به نقش موثر جمهوری اسلامی درمبارزه با تروریسم در منطقه به خصوص آزادسازی عراق از لوث وجود داعش اشاره کنند. دراین باره 2 عنصر قدرت ایران نیز هدف آمریکایی ها بوده است: سپاه پاسداران و حزب ا... لبنان.اما چرا حزب ا...لبنان و سپاه پاسداران؟
الف- درباره حزب ا... نکته قابل تامل این است که حمایت های آمریکا از مداخلات نظامی اردن و کردهای سوریه در مناطق مرزی، غربی، جنوبی و جنوب غربی سوریه که عمدتا تحت کنترل حزب ا... لبنان می باشد نشان می دهد که آمریکا در پی ضربه زدن به اقتدار حزب ا... در مبارزه با تروریست ها در سوریه است. آمریکایی ها آنقدر از حزب ا... لبنان ترس دارند که دیروز «جیمز متیس» وزیر دفاع آمریکا در ریاض گفته بود: «نباید اجازه بدهیم انصارا... در یمن به یک حزب ا... جدید تبدیل شود.» این ترس البته مخصوص این دولت آمریکا هم نیست. 2 سال پیش وقتی برجام در کنگره مورد بررسی بود، برخی قانونگذاران آمریکایی از وزرای وقت دفاع و خارجه آمریکا می پرسیدند: چرا به ایران حمله نمی کنید؟ جان کری در یکی از این جلسات قدرت حزب ا... لبنان در آسیب زدن به اسرائیل و منافع آمریکا را یکی از موانع اصلی مقابل حمله نظامی به ایران برشمرده بود. حتی تابستان 94، باراک اوباما در یک نشست محرمانه در کاخ سفید به رهبران یهودی آمریکا گفته بود: «اگر توافق هسته‌ای رد شود و ما به ایران حمله کنیم، حزب‌ا... به تل‌آویو حمله موشکی می کند.» در حقیقت این موازنه قدرت است که آمریکا را از اقدام نظامی علیه ایران برحذر می دارد. به همین دلیل یکی از هدفگذاری های دولت ترامپ نیز ضربه زدن به این عوامل و بازوان پرقدرت ایران در منطقه است. موضوعی که باید با آن مقابله کرد.
ب- سپاه پاسداران   یکی دیگر از مولفه های قدرت ایران محسوب می شود. ترامپ در بهمن ماه تلاش کرد سپاه را در لیست گروه های تروریستی قرارداده و تحریم کند تا به این ترتیب به این مولفه قدرت ما نیز آسیب بزند. طرحی که با هشدار نهادهای امنیتی و نظامی آمریکا به رئیس جمهور این کشور درباره عواقب این تصمیم، خیلی زود آرشیو شد تا بازهم آنچه آمریکایی ها را وادار به عقب نشینی کرده است، موازنه قدرت  و اتکا به قدرت درونزای ایران باشد.
دیروز گرچه تیلرسون با نامه خود نشان داد که دولت ترامپ در مقابل توافق هسته ای عقب نشینی کرده است  اما 2 نکته را نباید فراموش کرد:
اول آن که توافق هسته ای (که نمی خواهم اینجا وارد جزئیات و نقاط قوت و ضعف آن شوم) خود محصول قدرت ایران و ایستادگی مردم ایران است. اکنون نیز اگر دولت پرطمطراق ترامپ مقابلش عقب می نشیند، اول به دلیل نگرانی از انزوای آمریکا در مقابل سایر کشورها درصورت نقض برجام است و دوم به دلیل عقبه قدرتمند ایران که باعث شده نهادها و اندیشکده های آمریکایی مدام به دولت این کشور هشدار بدهند که فکر مقابله علنی با ایران را باید از ذهنش بیرون کند.
دوم آن که، این عقب نشینی از سوی آمریکا، تازمانی است که ایران از مولفه های قدرت خالی نباشد و کماکان قدرت افزایی مبتنی بر هوشمندی و کنش و واکنش های منطقی در دستور کار باشد تا موازنه قدرتی که آمریکا از آن نگران است، حفظ و حتی تقویت شود. دراین راستا استمرار و افزایش حمایت از مولفه های قدرت افزای ایران همچون محور مقاومت یکی از مهم ترین عوامل خواهد بود.
درد مقبوليت
دکتر حسن کربلايي در این شماره از روزنامه رسالت اورده است:
مردم در 100 روز اول آثار تحول اقتصادي را خواهند ديد. چنان گشايش و رونقي به اقتصاد بدهيم که مردم از شندرغاز يارانه بي‌نياز شوند. معيار تورم جيب مردم است. با اجراي توافق همه تحريم‌هاي بانکي و مالي و نظامي و موشکي يکجا لغو خواهد شد. تحريم‌ها بايد لغو شود تا مشکل اشتغال، رکود، توليد و سرمايه‌گذاري، آلودگي هوا و آب خوردن مردم حل شود. و ...
اين روزها مردم به چه فکر مي کنند؟ وعده‌هايي که خوانديد بخشي از سخنان رئيس جمهور محترم در مصاحبه‌ها و مناظرات و سخنراني‌هاي وي بوده است. مردم به فاصله کمتر از يک ماه ديگر به پاي صندوق‌هاي راي مي‌روند و خود را براي يک حضور عظيم براي حفظ اقتدار و امنيت ملي آماده مي‌کنند.
مردم به زودي تصميم خواهند گرفت چهار سال آينده را با همين دولت سر کنند يا "اجرا" را به رجل سياسي و مذهبي ديگري بسپارند.
بدون شک آنها در داوري خود به توصيه روحاني اول به جيب خود و وعده‌هايي که داده شده نگاه مي‌کنند. مردم همچنين در نگاه ديگر به کارنامه دولت در حفظ عزت ملي هم گوشه چشمي خواهند داشت و داده‌ها و ستانده‌هاي برجام را ارزيابي مي‌کنند و حتما ادعاهاي رئيس جمهور را در اين مورد به داوري مي نشينند.
نظرسنجي‌هاي متفاوت از نهادهاي گوناگون تصوير اميدوارکننده‌اي براي حاميان دولت کنوني به دست نمي‌دهد.
رئيس جمهور با تفاوت راي ميليمتري در سال 92 آن هم با بهره‌گيري از اختلاف و تکثر رقبا به قدرت رسيد، آيا اين دوره هم اين اتفاق خواهد افتاد؟!
آقاي روحاني در پاسخ به سوالات مردم مي‌گويد؛ تورم را پايين آورديم، از رکود عبور کرديم، سرمايه‌گذاري افزايش يافته، وضع زندگي و معيشت مردم بهبود يافته است و ... اما آيا مردم هم همين داوري را از اوضاع اقتصادي دارند؟!
بيکاري جوانان بسياري از خانواده‌ها را رنج مي‌دهد، کاهش ارزش پول ملي در اثر استقراض دولت از بانک‌ها و دو برابر شدن حجم نقدينگي در هر جيبي محسوس است، بنگاه‌هاي اقتصادي واحدهاي توليدي يکي پس از ديگري تعطيل مي‌شوند.
حتي رسانه‌هاي حامي دولت از عملکرد اقتصادي روحاني ناراضي هستند و هر از چندي مجبورند نظرات مردم و نخبگان اقتصادي را در ضعف عملکرد دولت در اين باره يادآور شوند. اما رئيس دولت همچنان کارنامه خود را پربار و ارزشمند و قابل قبول مي‌داند!
در مورد مهم‌ترين توفيق دولت يعني مذاکرات هسته‌اي و توافق برجام، رئيس کل بانک مرکزي دستاورد برجام را "تقريبا هيچ" مي‌داند.
رئيس سازمان انرژي اتمي مي‌گويد سرمان کلاه گذاشتند و وزير خارجه هم مي گويد؛ تحريم‌ها روي کاغذ برداشته شده است اما رئيس دولت همچنان آن را آفتاب تابان و ابر باران‌زا تلقي مي‌کند.
مردم از گرايش اشرافي‌گري برخي مديران دولتي دلخورند و مديران نجومي‌بگير را عامل اصلي عدم توفيق دولت در حوزه‌هاي مختلف مي‌دانند اما وجود چنين مديراني "ذخاير نظام" معرفي مي‌شوند و برخلاف قوانين موجود در مورد دستمزد و حقوق و پاداش مديران، پرداخت‌هايي صورت مي‌گيرد که حيرت افکار عمومي را برانگيخته است.
حاميان دولت در آخرين لحظه‌هاي تصميم‌گيري به اين فکر افتاده‌اند که براي پاسخگويي به سوالات مردم دو نفر به ياري نامزد مورد تاييد خود بفرستند تا در مناظرات و سخنراني‌ها و گفتگوهاي صدا و سيمايي به روحاني کمک کنند.
جهانگيري معاون اول رئيس جمهور و عضو مرکزيت حزب کارگزاران و محمد هاشمي دبير سياسي سابق همين حزب به کمک او شتافتند و اسم خود را در فهرست نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري آوردند.
رهامي، کواکبيان و هاشمي‌طبا هم که به طيف اصلاحات مربوط هستند فکر کردند در همراهي با جهانگيري و محمد هاشمي قدمي پيش نهند.
واقعيت اين است که مردم حرف حق را مي‌پذيرند، سخن درست را از نادرست تشخيص مي‌دهند. اگر رئيس جمهور حرف حق و سخن درست بزند از او مي پذيرند و نيازي نيست او را در دفاع از کارنامه دولت کسي يا کساني به عنوان مکمل همراهي کند.
اين سوال در ذهن بسياري از مردم از جمله کساني که در سال 92 به روحاني راي داده‌اند وجود دارد؛ "روحاني براي ما چه کرده است" نامزد "مکمل" و "متمم" دردي را دوا نمي‌کند و پاسخي را براي اين پرسش مهيا نمي‌سازد.
محمد هاشمي اخيراً در مصاحبه با روزنامه آرمان گفته بود؛ "مردم در همين خريد نوروزي امسال مي‌توانند با نصف آن چيزهايي که سال گذشته خريده بودند بخرند. بديهي است کاهش تورم و تورم تک رقمي غيرقابل باور است. مردم مي‌بينند قدرت خريدشان نصف شده است ... تورم براي مردم 50 درصد است نه تک رقمي."
با اين توصيف از عملکرد اقتصادي دولت آيا او مي‌تواند کمکي به روحاني در انتخابات آتي بکند؟
نامزد ضربه‌گير اگر خود ضربه نزند هنر کرده است. اگر حرفي براي دفاع از عملکرد دولت دارد به رئيس جمهور بگويد تا مردم از زبان او بشنوند.
نامزد پوششي چه چيزي را مي‌خواهد پوشش دهد؟ ماموريت پوشاندن ضعف‌ها و ناکارآمدي‌ها آن هم به فاصله يک ماه مانده به روز راي‌گيري چه دردي از دردهاي "مقبوليت" دولت را حل مي‌کند؟
مسير تبليغات انتخابات نبايد به سمتي برود که مردم شاهد شعبده بازي
سياسي باشند. انتخابات تجلي عقلانيت جمعي ملت ايران است. عقل جمعي و شعور عمومي را ناديده نگيريم.
تروریزم و پشتیبانان ناکام
سعدالله زارعی در این شماره از روزنامه کیهان آورده است:
پیروزی رزمندگان اسلام و به طور کلی جبهه مقاومت و مؤتلفین آن در آزادسازی حلب آنقدر مهم و راهبردی بود که می‌توان همه رخدادهای بعدی اعم از اقدامات پرفشار تروریست‌ها و حمله آمریکا به پایگاه هوایی «الشعیرات» را مرتبط با آن ارزیابی کرد از این رو از جنبه تحلیل نظامی در واقع همه این اقدامات در ردیف عملیات‌های پدافندی - واکنشی - به حساب می‌آید و جنبه «استراتژیک» ندارد.
«اقدام استراتژیک» اقدامی است که شرایط میدانی را دگرگون می‌کند و وضع جدیدی پدید می‌آورد. از این منظر نیز می‌توان گفت از آنجا که اقدامات یک سال اخیر آمریکا، ترکیه، عربستان و گروه‌های تروریستی تکفیری وابسته به آنان میدان نظامی و سیاسی سوریه را دگرگون نکرده، این اقدامات جنبه صرفا تاکتیکی داشته است. البته جبهه آمریکایی به مدد رسانه سعی کرده ارزش این اقدامات را به سطح اقدامات راهبردی بالا ببرد اما در عمل موفق نشده و در نهایت خود آنها نیز اذعان کرده‌اند که - مثلا- عملیات موشکی آمریکا علیه پایگاه شعیرات واقع در شرق حمص جنبه راهبردی نداشته و یک «اقدام جزء» در میدانی بزرگ به حساب می‌آید درخصوص این موضوع نکته‌های قابل تأملی وجود دارد:
1- گروه‌های تروریستی پس از شکست خفت‌بار در حلب که به کشته شدن دستکم ده هزار نفر از آنان منجر شد، بین 15 تا 17 هزار نیروی خود را به سرعت به منطقه‌ای در حماء منتقل کردند و دست به حمله‌ای زدند که منجر به سیطره بر بخش قابل توجهی از مناطق شمال استان حماء گردید. آنان با سازماندهی جدید ذیل عنوان «جبهه تحریرالشام، قریب یک ماه جنگیدند و بر غرب‌ حماه، جابره، حلب و منطقه «سهل‌القاب» مسلط شدند در این میان حسب خبرهایی که از سوی بعضی از اعضای رهبری  جبهه تحریر‌الشام عنوان شد، ترکیه، قطر و عربستان فشار زیادی به این گروهک تروریستی برای از سرگیری حملات وسیع وارد کردند اما در عین حال جبهه مقاومت با عملیات مقابل و طی یک دوره حدود یک ماهه این مناطق  را بازپس گرفتند که شهر «سوران» آخرین آن بود که 5-6 روز قبل آزاد شد. این در حالی بود که این گروهک با برآورد موفقیت حتمی از پذیرش آتش‌بس سر باز زد.
2- از نظر ترکیه، عربستان و قطر که هر کدام بخشی از لجستیک نظامی این گروهک را تامین می‌کردند روی بدست آوردن موفقیت‌ تروریست‌های تکفیری اصرار داشتند. از نظر آنان روند سیاسی زیرسایه پیروزی جبهه مقاومت در حلب نمی‌تواند دستاوردی برای آنان داشته باشد. دقیقا به همین دلیل در مذاکرات آستانه ترکیه میز مذاکرات را ترک کرد و عوامل رژیم عربستان در مذاکرات نیز گفت‌وگوهای دو جانبه با دولت سوریه  را رها کردند. براساس یافته‌های اطلاعاتی ارتش سوریه، مقامات ترکیه و عربستان به رهبران تروریست‌ها یادآوری کردند که گفت‌وگو با اسد راه را برای به قدرت رسیدن آنان هموار نمی‌کند و بهتر است مذاکرات سیاسی به نقطه دیگری منتقل شود.
3- در مذاکرات اخیر ژنو، دمیستورا که خود را ناتوان از رهبری روند سیاسی می‌دید، دستور کار مذاکرات را تغییر داد و «تشکیل دولت انتقالی» را شرط گفت‌وگو درباره سایر مسایل اعلام کرد. جالب این است علی‌رغم آنکه هیئت سوری با صراحت گفت که فرمول دولت انتقالی را می‌پذیرد، طرف مقابل اعلام کرد که به دولت اعتماد ندارد. این مواضع تشکیکی در واقع نشان داد که تا چه حد شرایط را علیه خود ارزیابی می‌کند. در واقع سازمان ملل از یک طرف به دلیل آنکه علیرغم وظیفه‌ای که دارد، نتوانسته است از آتش درگیری‌ها بکاهد شایسته ملامت است و از طرف دیگر به دلیل آنکه خود زمینه‌ساز دست یازیدن تروریست‌ها به حمله جدید علیه مردم و حاکمیت سوریه شده است شایسته سرزش می‌باشد البته فراتر از این هم، سوریه بزرگترین نماد شکست شورای امنیت سازمان ملل در ماموریتی که دارد می‌باشد.
4- در همین زمان، حمله نظامی آمریکا به یک پایگاه نظامی در عمق خاک سوریه صورت گرفته بدون آنکه به طور واقعی تغییری روی داده باشد. خود این موضوع لطمه جدی به پرستیژ و موقعیت روان آمریکا وارد می‌کند چرا که در تجزیه و تحلیل اقدامات نظامی یک ابرقدرت، آنگاه که حمله‌ای صورت گیرد یعنی هزینه تغییر پرداخت شده و آنگاه که این تغییر پدید نمی‌آید یعنی این اقدام نظامی به شکست انجامیده است.
می‌توان گفت ترامپ به طور طبیعی انگیزه‌ای برای بازآزمایی طرف مقابل نداشت چرا که آمریکا بارها آن را آزموده است از این رو این گمانه‌زنی بطور جدی وجود دارد که عملیات نظامی 4 صبح جمعه 18 فروردین به درخواست و تاکید سه کشور ترکیه، عربستان و قطر صورت گرفته است. همزمانی این اقدام نظامی با مذاکرات ژنو و در اولویت قرار دادن «تشکیل دولت انتقالی» از سوی نماینده دبیرکل سازمان ملل و اصراری که طرف ترکیه و عربستان برای به حاشیه بردن مذاکرات «آستانه»  داشتند نیز می‌تواند پرده از نقش کانونی سه کشور یاد شده در حمله نظامی آمریکا به یک پایگاه نظامی در سوریه بردارد.
5- پس از عملیات آمریکا علیه «الشعیرات» که با استفاده از دو ناو آمریکا در سواحل قبرس صورت گرفت و منجر به آسیب وارد شدن به جنگ‌افزارها و هواپیماهای سوریه شد و علیر‌غم گمانه‌زنی‌هایی که در مورد ادامه این نوع عملیات‌ها وجود داشت، آمریکایی‌ها در مذاکرات رسمی تلفنی و حضوری با مقامات روسیه یادآور شدند که قصدی بر ادامه جنگ نداشته و از آنچه پیش از حمله درباره حکومت بشار اسد گفته بودند، عدول نکرده‌اند. خب پس برای چه حمله صورت گرفته است؟ جالب این است که وزیرخارجه آمریکا در دیدار با لاوروف همتای روسی خود گفته است که واقعا نمی‌دانم چرا باید دولت سوریه در حالی که می‌داند زیر ذره‌بین است در حمله به مواضع مخالفان خود از سلاح شیمیایی استفاده کرده است. در واقع کوشنر اذعان کرده است که گزینه دست داشتن دولت اسد در حمله شیمیایی منطقه‌ای در «ادلب» غیرمحتمل‌ترین است. آمریکا در این صحنه در واقع دو هدف اصلی را دنبال کرده است هدف اول آن احیای پرستیژ امنیتی آمریکا‌ست که به خاطر شکست‌های پی در پی نظامی، آمریکا را در چشم مردم منطقه به کشوری غیر موثر و ابرقدرتی تاریخی تبدیل کرده است. آمریکا با سوءاستفاده از شرایط داخلی سوریه و علم به اینکه استراتژی ارتش سوریه پاسخ دادن به اقدامات محدود - هر چند سنگین هم باشد - نیست، به حمله‌ای دست زده است و بلافاصله در تماس با مقامات روسیه و چند کشور دیگر اعلام کرده است که قصدی برای اقدامات مشابه ندارد.
آمریکا در عین حال اگرچه از انگیزه کافی برای ضربه زدن به جبهه مقاومت برخوردار است اما در این مورد خاص و با هدف بازسازی نقش خرابکارانه ترکیه، عربستان و قطر و به نیابت از آنان وارد عمل شده است. در این صحنه آمریکایی‌ها به مقامات ترکیه، قطر و عربستان اطمینان داده‌اند که آنان را در این شرایط تنها نمی‌گذارند.
نقش بانک مرکزي در کنترل تورم
دکتر شیرین صلوی تبار در این شماره از روزنامه دنیای اقتصاد آورده است:
 
اگرچه کنترل نرخ تورم، يکي از دستاوردهاي اقتصادي مهم دولت يازدهم به شمار مي‌رود، ليکن توقف روند کاهشي تورم در ماه‌هاي اخير نشان مي‌دهد که ثبات قيمت‌ها در بلندمدت نيازمند بازنگري رابطه دولت و بانک مرکزي است. زیرا تدابير و سیاست‌های کوتاه‌مدت کنترل تورم نمي‌تواند ثبات قيمت‌ها را در بلندمدت تضمين کند. روشن است که کنترل نرخ تورم جز با سياست‌گذاري پولی صحيح و اصولی حاصل نخواهد شد.
 
هر چند تلاش در برقراري انضباط بودجه‌اي در يک دولت مي‌تواند در کوتاه‌مدت تورم را کنترل کند؛ اما ارتباط تنگاتنگ دولت و بانک مرکزي موجب مي‌شود که سياست‌گذاري‌هاي پولي تحت‌تاثير فشارهاي سياسي و تصميم دولت‌ها براي رسيدن به رشدهاي بالاي اقتصادي در مقابل هزينه‌هاي بلندمدت اجراي سياست‌هاي انبساطي، قرار گيرند و به نتايج دلخواه منجر نشوند.
 
تجربه اقتصادهاي بزرگ دنيا نشان مي‌دهد که عملکرد بهتر سياست‌هاي پولي در کاهش تورم، راهکاري جز بانک مرکزي مستقل و قدرتمند ندارد. بنابراين شاخص‌هاي اندازه‌گيري استقلال بانک مرکزي که هر يک از جنبه‌هاي مختلف، ميزان استقلال را مورد ارزيابي قرار مي‌دادند، به‌تدريج تکامل يافتند و در محاسبه آنها، ابعاد مختلف استقلال بانک مرکزي نظير استقلال نهادي، کارکردي، مالي و پرسنلي در نظر گرفته شد. از ديدگاه بانک مرکزي اروپا، استقلال بانک مرکزي به مفهوم داشتن استقلال در تمام ابعاد ذکرشده به‌طور همزمان است و تنها در آن صورت است که بانک مرکزي مي‌تواند وظايف خود را درباره برقراري ثبات قيمت‌ها به‌درستي انجام دهد. همچنين مي‌توان از بانک مرکزي به‌دليل کوتاهي در انجام وظايف و عمل نکردن به تعهدات خود، سوال کرد؛ زيرا مفهوم استقلال، پاسخگو بودن بانک مرکزي را نيز به همراه دارد.
 
در دنياي امروز، مفهوم استقلال بانک مرکزي از استقلال نهادي يا به‌عبارت ديگر اعطاي شخصيت حقوقي مجزا و مستقل از دولت به بانک مرکزي، به ساير ابعاد استقلال نظير استقلال در دستيابي به اهداف بانک بدون مداخله دولت يا استقلال در ساختار ترازنامه بانک مرکزي از بودجه دولت در اقتصادهاي نفتي گسترده شده است. به همين ترتيب استقلال از بُعد پرسنلي نيز مانند دوره تصدي رئيس کل يا عزل و نصب وي و لحاظ درجه‌اي از استقلال براي شوراي سياست‌گذار پولي (معادل شوراي پول و اعتبار در ايران) جزو ضرورت‌هاي استقلال بانک مرکزي به حساب مي‌آيد. واضح است که وابستگي شوراي سياست‌گذاري پولي به دولت يا نهادهاي دولتي، تهديدي براي استقلال بانک مرکزي به شمار مي‌رود و ممکن است تصميمات پولي تحت‌تاثير فشارها يا منافع کوتاه‌مدت سياسي قرار گيرند. بررسي نسل‌هاي مختلف شوراهاي پول و اعتبار در اقتصاد ايران از سال 1339 تاکنون نشان مي‌دهد که به جز نسل اول در بقيه موارد همواره اعضاي دولتي در اتخاذ سياست‌هاي پولي از وزن قابل توجهي برخوردار بوده‌اند. به ديگر سخن نه تنها بعضي از وزرا يا معاونان آنها در ترکيب اعضاي شوراي پول و اعتبار حضور دارند، بلکه کارشناسان مربوطه نيز در نسل‌هاي مختلف شوراي پول و اعتبار يا به انتخاب رئيس‌جمهور يا وزير دارايي يا تایيد رئيس‌جمهوری انتخاب مي‌شوند. تجربه اقتصادهاي بزرگ نشان مي‌دهد که حاصل اندازه بهينه و ترکيب اعضاي شوراي سياست‌گذار به نفع متخصصان پولي و بانکي را مي‌توان در کاهش تورم و نوسانات آن مشاهده کرد. بنابراين اکنون که هدف تورم تک‌رقمي دولت يازدهم تحقق يافته است و به دنبال راهکاري براي ثبات قيمت‌ها در بلندمدت و افزايش رفاه جامعه هستيم، بهترين فرصت است تا ترکيب شوراي پول و اعتبار با توجه به دستاوردهاي علمي و تجربي جهاني مورد بازبيني قرار گيرد.
 
دولت روحانی یک دولت اجتماعی
روزبه کردونی* در این شماره از روزنامه شرق آورده است:
سه‌شنبه ١٧ دی‌ ١٣٩٢ دکتر روحانی در اولین نشست با استانداران دولت تدبیر و امید در تشریح وضعیت نابسامان کشور تأکید کرد در کنار مواردی نظیر شکاف بین دولت و ملت، تضعیف شدید سرمایه اجتماعی، وضعیت سیاست خارجی کشور و وضع اقتصادی کشور، باید گفت وضعیت آسیب‌های اجتماعی نیز در کشور «در هیچ شرایطی از ابتدای پیروزی انقلاب تا سال‌های اخیر» این‌گونه نبوده است. بررسی برخی شاخص‌های حوزه‌های اجتماعی و جرم در دولت قبل نیز مؤید این نظر رئیس‌جمهور است. از سال ١٣٨٤ تا ١٣٩٠ روزانه ٧٠ نفر به جمعیت کشور افزوده شدند. شاخص طلاق به ازدواج از ١٠ درصد در سال ١٣٨٤ به ١٨ درصد در سال ١٣٩١ افزایش یافت، میزان دستگیرشدگان سرقت از اماکن دولتی بین سال‌های ٨٥ تا ٩٢ بیش از ٤٠ درصد بیشتر شد. دستگیرشدگان سرقت از منازل و مغازه‌ها در همین فاصله دو برابر شد و روند خودکشی سیر صعودی به خود گرفت. در کنار اینها برخی از اصلی‌ترین شوراهای مرتبط با حوزه رفاه و آسیب‌های اجتماعی نظیر شورای‌عالی رفاه، شورای ساماندهی کودکان خیابانی و شورای سالمندان به محاق رفت و اصولا گفتمان‌سازی، حساسیت‌زایی و سیاست‌گذاری در حوزه اجتماعی در زمره اولویت‌های آن دولت نبود. اما با اتکا به آنچه ازسال‌ ٩٢ تاکنون در حوزه کنترل و کاهش آسیب‌های اجتماعی اجرا شده و درباره آن جهت‌گیری، سیاست‌گذاری شده است، به جرئت می‌توان ادعا کرد که دولت تدبیر و امید یکی از اجتماعی‌ترین دولت‌های پس از انقلاب بوده است. شاید بتوان گفت مهم‌ترین اتفاق این حوزه، اهتمام دولت به ایجاد هماهنگی‌های بین‌بخشی در سطوح افقی و عمودی، تقویت نقش سازمان‌های غیردولتی در حوزه سیاست‌گذاری، دانش‌محورشدن عرصه مقابله با آسیب‌های اجتماعی، اولویت‌یابی رویکردها و راهکارهای منطقه‌ای و خلاصه اولویت‌یافتن مسائل اجتماعی بوده است. نگاهی گذرا به بهبود برخی شاخص‌ها در حوزه اجتماعی مؤید این ادعاست که جهت‌گیری دولت تدبیر در حوزه اجتماعی صحیح و پذيرفتني بوده است. برای نمونه در سال ۹۴ به ازای هر صد ازدواج در کشور ۲۴ طلاق ثبت شده که نسبت به سال ۹۳ رشد شش‌درصدي را نشان می‌دهد، در‌حالی‌که رشد این شاخص در سال ۱۳۹۳ نسبت به سال ۱۳۹۲ بیش از ۱۲ درصد بوده است که این امر بیانگر این است که میزان رشد نسبت طلاق به ازدواج در کشور کنترل شده است. در استان‌هاي تهران، فارس و سمنان نسبت طلاق به ازدواج کاهش یافته است، به‌نحوی‌که در سال ۹۴ نسبت به سال ۹۳ شاهد رشد منفی این نسبت بوده‌ایم. از سوی دیگر براساس گزارش پزشکی قانونی میزان معاینات نزاع بین سال‌های ٩٢ تا ٩٤ بیش از پنج درصد کاهش یافته است. میزان مرگ‌ومیر مشکوک به خودکشی نیز اگرچه در سال‌های ٩٠ تا ٩٢، روند فزاینده‌ای را تجربه ‌کرده ‌است، در سال‌های ٩٢ تا ٩٤ کنترل شده و سپس کاهش یافته است. میزان مرگ‌ومیر مشکوک به خودکشی در سال١٣٩٠، از ٤,٧ مورد به ‌ازای هر صدهزار نفر جمعیت (با نرخ رشد حدود چهاردرصدی) به ٤.٨ مورد در سال ١٣٩١ رسیده ‌است. این میزان در سال ١٣٩٢ ناگهان با رشد ١١درصدی مواجه ‌شد و به ٥.٢ مورد مرگ‌ومیر به‌ازای هر ‌صدهزار نفر افزایش یافت. این در حالی است که رشد میزان مرگ‌ومیر در سال ٩٣ کنترل شد و در سال ١٣٩٤ در کشور ٣.٥ درصد کاهش يافت و به ٥.١ مورد به‌ ازای هر ‌صدهزار نفر رسيد.
 
از سوی دیگر با تأکید ویژه وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی درخصوص ضرورت تدوین و اجرای سیاست‌های مؤثر برای بازگشت به تحصیل کودکان بازمانده از تحصیل، با همکاری وزارت آموزش‌وپرورش و سازمان مدیریت و وزارت دادگستری برای اولین‌بار بانک اطلاعات جامع ١٢٠‌ هزار کودک بازمانده از تحصیل در سراسر کشور تهیه شد و هم‌اکنون در چارچوب طرح تقسیم کار ملی و با همراهی وزارت کشور اقدمات منطقه‌ای گسترده‌ای برای بازگشت به تحصیل این کودکان در حال اجراست. همین‌جا باید متذکر شد ورود دغدغه‌مندانه رهبری نظام و اولویت‌گذاری رئیس‌جمهور محترم در حوزه کنترل و کاهش آسیب‌های اجتماعی از عوامل اصلی در بهبود برخی شاخص‌های اجتماعی و حرکتِ درست در مسیر کنترل و کاهش آسیب‌های اجتماعی است. آنچه گفته شد همه فعالیت‌های صورت‌گرفته نیست و مصداق مشت نمونه خروار است.
نکته آخر اینکه به هیچ عنوان نگارنده این مطلب مدعی نیست اقدامات انجام‌شده در حوزه اجتماعی کامل یا بی‌نقص بوده است اما بهجرئت می‌توان ادعا کرد با تداوم اقدامات مدبرانه انجام‌شده در سال‌های گذشته می‌توان امیدوارانه به سمت کنترل و کاهش آسیب‌های اجتماعی پیش رفت.
08122/10
کد خبر 279084

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.