اما اینکه این ارتباط دوسویه کدام است و نقش هر یک از این دو در دیگري چیست و در تقویت و استحکام عقیده به دیگري چه نقشی براساس کتاب و سنت دارد و سرانجام نقش حج و کعبه در رخداد ظهور چگونه است؟ پرسش هایی است که حجت الاسلام الهی نژاد درکتاب "حج و مهدویت" به آن پاسخ گفته است:
مکه محل ظهور و قیام حضرت مهدي(ع)
از روایات استفاده می شود که در آستانه ظهور، شرارت و فتنه دشمنان حضرت مهدي(ع)، نظیر دجال و سفیانی به همه جا می رسد و هیچ سرزمینی از فتنه و شرارت آنها در امان نیست، مگر سرزمین مکه و مدینه که مردم می توانند به آنجا پناه ببرند؛
همچنانکه پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرماید:
اي مردم! خداوند هیچ پیامبري را مبعوث نکرد، مگر اینکه قوم خود را از خطر وجود« دجال » ترسانید و خداوند او را تا امروز به تأخیر انداخت. پس هرگاه کارهاي او براي شما مشتبه شد، [مطلب بر شما مشتبه نشود]؛ زیرا خداي شما یک چشمی و کور نیست.
او درحالیکه سوار بر الاغی است که فاصله میان دو گوشش یک میل راه باشد، خروج میکند، بهشت و جهنم با اوست و کوهی از نان و نهري پر از آب دارد. بیشتر پیروانش یهودي و زنان و عرب هاي بادیه نشین و بیابانیاند. او به جز مکه و مدینه و حومه آنها به همه جاي روي زمین قدم می گذارد و وارد می شود.
همچنین امام باقر(ع) میفرماید:
ظَهَرَ السُّفْیَانِیُّ وَ یَشْتَدَّ الْبَلَاءُ وَ یَشْمَلَ النَّاسَ مَوْتٌ وَ قَتْلٌ وَ یَلْجَئُونَ مِنْهُ إِلَی حَرَمِ الِله تَعَالَی وَ حَرَمِ رَسُولِهِ.
زمانی که سفیانی ظاهر میشود، بلا شدت می یابد و مرگ و قتل مردم را فرا می گیرد و از ترس کشته شدن به خانه خدا و حرم پیغمبر پناه میبرند.
پس نقش مکه و مدینه در طول تاریخ، نقش بی بدیل و سرنوشت ساز بوده است و خواهد بود؛ یعنی این دو مکان مقدس، هم درگذشته تاریخِ انسان، نقش داشته است و به نوعی همه انبیا، اولیا و مردم را با ادیان گوناگون به دور خود جمع کرده و خاستگاه فرهنگ و ایدئولوژي صحیح سراسر جهان بوده است و هم آینده روشن و زندگی خوب انسان از آنجا رقم می خورد.
مسئله مهدویت و ظهور نیز از مسائل بسیار مهمی است که تاریخ بشر با آن رقم خورده است و خوب زیستن همراه با عدالت و معنویت فراگیر در جامعه بشري در پرتو آن تجربه می شود. از این رو می طلبد براي رعایت شأن جایگاه مهدویت و ظهور و نیز تأثیربخشی بیشتر در میان مردم، خاستگاه و محل آغازین آن داراي شأن و منزلت آسمانی و جهانی باشد. بر این اساس میبینیم مکه، پایگاه توحیدي و خاستگاه اسلام، مکانی است که نهضت جهانی مهدوي از آنجا شروع می شود و به جهان گسترش می یابد و از همین مکان مقدس و جهانی، منجی بشر، یاران خود را فرا میخواند و برنامه هاي جهانی خود را براي مردم اعلام می کند. روایات بسیاري در منابع شیعه و سنی به این موضوع تصریح کرده اند. ازاینرو شیعیان و سنیان در این مسئله اتفاق نظر دارند که امام مهدي (عج) در مکه ظهور و قیام می کند. امام باقر (ع) در این زمینه می فرماید:
چون قائم ما ظاهر شود، تکیه به کعبه دهد و 313 مرد گرد او جمع شوند و اول سخنش این آیه باشد: بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ« آنچه خداوند براي شما باقی گذارده، برایتان بهتر است، اگر ایمان داشته باشید » (هود: 86 ) سپس گوید: من بقیۀ اللَّه و حجت خدا و خلیفه او بر شمایم و هیچ مؤمنی نباشد، مگر آنکه به این لفظ او را سلام دهد« السلام علیک یا بقیۀ اللَّه فی ارضه » و چون ده هزار مرد براي او فراهم شود، خروج کند و در زمین معبودي جز خداي عزوجل نماند.
در یک روایت طولانی می گوید « مفضل » به امام صادق(ع) گفتم:
اي آقاي من! [امام مهدي] از کجا و چگونه ظاهر میشود؟ فرمود: اي مفضل! او به تنهایی آشکار می شود و تنها به طرف خانه خدا می آید و تنها داخل کعبه می شود. . . . آنگاه بین رکن و مقام می ایستد و با صداي رسا می گوید اي نقبا و مردمی که به من نزدیکید، و اي کسانی که خداوند شما را پیش از ظهور من روي زمین براي یاري من ذخیره کرده است، براي اطاعت از من به سوي من بیایید. صداي او به این افراد می رسد و آنها در شرق و غرب عالم، درحالیکه بعضی در محراب عبادت و گروهی خوابیده اند، به یک چشم به هم زدن، بین رکن و مقام نزد او خواهند بود.
شبهه
برخی افراد مخالف درباره محل ظهور امام زمان دو شبهه مطرح کرده اند: نخست اینکه می گویند شیعیان اعتقاد دارند که امام زمانشان در سرداب زندگی می کند و تا زمان ظهور از آنجا بیرون نمی آید. دوم اینکه شیعیان اعتقاد دارند که سرداب، محل ظهور امام زمان است.
پاسخ
اولًا: این نسبت ها بی اساس است و شیعه چنین اعتقادي ندارد، بلکه هیچ یک از مدعیان این شبهه، سند و مدرکی براي ادعایشان ندارند که شیعیان در کدام کتاب خویش این اعتقاد را مطرح کرده اند.
ثانیاً: روایات صحیح بسیاري که مکه را محل ظهور امام مهدي دانسته است، دلیل محکمی بر عقیده شیعه و رد شبهه هاي مخالفان است.
مرحوم « علامه امینی » در پاسخ به این بهتان در کتاب « الغدیر » می فرماید:
تهمت سرداب، زشت است؛ زیرا شیعه عقیده ندارد که امام در سرداب مخفی شده است و از آنجا ظهور میکند. اي کاش آنان که این تهمت را زده اند، دستکم حرفشان را یکی می کردند. « ابن بطوطه » در سفرنامه اش می گوید: یک در حله است. « قرمانی » در« اخبارالدول » می گوید در بغداد است و دیگران میگویند در سامرا و « قصیمی » نیز نمی داند کجاست، از این رو جایی را نام نمی برد تا عیبش آشکار نشود.
همچنین « آیت الله صافی گلپایگانی » درباره « محب الدین » (خطیب مدینه منوره) می فرماید:
از اشتباهات فاحش ایشان به پیروي از گذشتگانش این است که عقیده در « سرداب بودن امام » را به شیعه نسبت می دهد و گمان می کند که وکلاي امام باب سرداب بوده اند. درحالیکه کتاب هاي شیعه در دست است، حتی از این بهتان در کتاب هایی نیز که قبل از ولادت امام نوشته شده اند، اثري نیست.
امام باقر(ع) در زمینه مکان ظهور امام مهدي(ع) می فرماید:
إِذَا ظَهَرَ المَهْدِيُّ(عج) بِمَکَّۀَ مَا بَیْنَ الحَجَرِ الْأَسْوَدِ وَ بَابِ الْکَعْبَۀِ فَنَادَي جَبْرَائِیلُ وَ اجْتَمَعَ إِلَیْهِ أَصْحَابُهُ مِنَ الْآفَاق.
زمانیکه حضرت مهدي(عج) در مکه بین حجرالأسود و در کعبه ظهور می کند، جبرئیل ندا می دهد و یاران و اصحاب حضرت از نقاط دور، نزد او جمع می شوند.
باز حضرت می فرماید :
تَنزِلُ الرّایاتُ السُّودُ الَّتِی تَخرُج مِن خُراسانَ اِلی الکوفۀِ فاذا ظَهرَ المَهديُّ بمکۀ بُعثَتْ الیه بِالْبَیعۀ.
پرچم هاي سیاهی که در خراسان برافراشته می شوند، در کوفه فرود می آیند. پس هنگامی که مهدي (عج) در مکه ظهور کند، براي بیعت نزد او فرستاده می شوند.
و نیز فرمود: یَظهَر المهَديُّ (عج) بِمکَّۀَ عِندَ العشاءِ وَ مَعه رایۀُ رَسولِ الله (ص) وَ قَمیصُه وَ سَیفُه وَ عَلامۀٌ وَ نورٌ وَ بیانٌ فَاذا صَ لَّی الْعِشاءَ نادي بأعلَی صَوتِه یَقولُ اُذکِّرکم الله أَیُّها الناسُ وَ مَقامَکم بَینَ یدَي رَبِّکم وَ قَدْ اَکَّد الحُجَّۀ وَ بَعثَ الأْنبیاءَ و أَنزلَ الْکِتابَ یَأمُرکُم أنْ لا تُشرکُوا بِه شَیئاً وَ أنْ تُحافِظُوا علی طاعَۀِ الله وَ طاعۀِ رَسولهِ (ص).
مهدي (عج) در مکه موقع عشاء ظهور می کند و پرچم و پیراهن و شمشیر رسول خدا (ص) با او خواهد بود و علامت و نور و بیانی با آن حضرت است. پس از آنکه نماز عشاء را خواند با صداي بلند می گوید: « ایهاالناس » من خدا را به یاد شما می آورم و آن موقعی را که مقابل او قرار می گیرید، خاطرنشان شما می کنم؛ زیرا که خدا حجت را تمام کرده و انبیا و کتاب فرستاده است تا شما را امر کنند که براي او چیزي را شریک قرار ندهید و فرمان او و پیغمبرش را اطاعت کنید.
امیرمؤمنان علی (ع) در اینباره می فرماید:
اِذا هَزمتْ الرَّایاتُ السُّود خَیلُ السُّفیانی التَّی فِیها شُعیبُ بنصالحٍ تَمنَّی النَّاسُ المَهديَّ فَیَطلُبونه فَیَخرُج مِن مَکَّۀَ و مَعهُ رَایۀُ رسولِ الله (ص) فَیُصلِّی رَکعتینِ بَعدَ أنْ یَیأسَ النَّاسُ مِن خُروجِه لِما طالَ عَلیهم مِنَ الْبَلاءِ فَاذِا فَرغَ مِن صَلاتِه انْصرفَ فَقالَ أیُّها النَّاسُ أَلَحَّ البلاءُ بِأُمَّۀِ مُحمَّدٍ (ص) وَ بأهلِ بَیتهِ خاصّۀً قُهِرنا و بُغی عَلَینا.
موقعی که پرچم هاي سیاه سپاه سفیانی که « شعیب بن صالح » در میان آن است به اهتزاز درآید، مردم، مهدي (عج) را آرزو و طلب می کنند. پس آن حضرت با پرچم رسول خدا (ص) از مکه خروج می کند بعد از آنکه مردم به علت بلاهاي طولانی از خروج او مأیوس می شوند. آنگاه دو رکعت نماز می خواند. وقتی از نماز فارغ شد، برمی گردد و می گوید: ایهاالناس! بلا به امت محمّد (ص) ، به ویژه به اهل بیت آن حضرت رسید و ما مقهور و مظلوم واقع شدیم.
فرق ظهور با قیام
گفتنی است که ظهور و قیام هر کدام معناي مستقلی دارند، ولی کتاب هایی که در این عرصه نوشته شده اند، کمتر به این موضوع توجه کرده اند و کمتر میان آنها تمایز قائل شده اند. از این رو لازم است، میان این دو لفظ با استناد به روایاتی که در اینباره وارد شده است، بازشناسی معنایی صورت پذیرد تا جایگاه معنایی ظهور و قیام روشن شود.
« ظهور»در لغت به معناي آشکارشدن است، اما در اصطلاح، به معناي ظهور حضرت مهدي (عج) و اعلان روز موعود جهانی است. به تعبیر دیگر، وقتی خداوند فرا رسیدن روز موعود را اراده کند و به حضرت مهدي (عج) اجازه ظهور دهد، حضرت نیز با اعلام جهانی، آمدن خویش را به گوش جهانیان می رساند. در این هنگام، ظهور صورت گرفته است.
« قیام » اما به مرحله بعد از ظهور اطلاق می شود که رهبر جهانی در مدت زمان معین، با فراهم کردن مقدمات با لشکریان بسیار از مکه خارج می شود و با شروع نهضت جهانی زمینه تثبیت و استقرار نظام جهانی را پیریزي میکند. از این رو ظهور با قیام چند فرق اساسی دارد که با تدبیر امام مهدي (عج) رخ می دهد.
در اینباره از پیامبر گرامی اسلام (ص) سؤال شد:
مَتَی یَخْرُجُ الْقَائِمُ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ فَقَالَ (ع) مَثَلُهُ مَثَلُ السَّاعَۀِ الَّتِی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَۀ.
از پیغمبر (ص) پرسش شد؟ چه زمانی « قائم » از ذریه ات ظهور می کند؟ فرمود: ظهور او همانند وقوع قیامت است که جز او نمی تواند وقت آن را آشکار سازد [و آن، حتی] در آسمان ها و زمین، سنگین [و بسیار پراهمیت] است و جز به طور ناگهانی به سراغ شما نمی آید.
تعبیرات به کار رفته، در این روایت نظیر واژه « بغتۀ » و تشبیه وقت ظهور به وقت قیامت، حکایت از ناگهانی و دفعی بودن ظهور می کند؛ چنانکه در قرآن نیز روي دفعی بودن وقت قیامت تأکید شده است. پس وقت ظهور نیز مثل وقت قیامت ناگهانی خواهد بود.
اما چنان که بیان شد، قیام و نهضت جهانی حضرت مهدي (عج) به صورت تدریجی شروع می شود که روایت ذیل به این مطلب اشاره دارد.
امام صادق (ع) می فرماید:
بعد أن تعقد له البیعۀ بمکۀ یسیر منها إلی الکوفۀ، ثم یفرق الجنود إلی الأمصار.
پس از آنکه در مکه مراسم بیعت انجام گرفت، به سوي کوفه حرکت می کند و در نزدیکی کوفه منزل می گیرد. آنگاه سپاهیانش را به اطراف می فرستد.
2. از جمله شرایط ظهور، آماده شدن یاران خاص امام مهدي (عج) است. یکی از عواملی که ظهور حضرت را به تأخیر میاندازد و حضرت را همچنان در پس پرده غیبت نگه میدارد، آماده نبودن 313 یار خاص حضرت است. البته براي قیام جهانی امام مهدي (عج) ، افزون بر وجود یاران خاص، به یاران عام نیز نیاز است که در برخی روایات بدان اشاره شده است. امام صادق (ع) در اینباره می فرماید:
أَمّا لَوْ کَمُلَتِ الْعِدَّةُ المَوْصُوفَۀُ ثَلَاثَمِائَۀٍ وَ بِضْعَۀَ عَشَرَ کَانَ الَّذِي تُرِیدُون.
اگر آن شمارهاي که به سیصد و ده و اندي، توصیف شده است، تکمیل شود، خواسته شما انجام خواهد گرفت.
بی تردید می توان از این روایات چنین نتیجه گرفت که با مهیا شدن 313 تن از یاران خاص، ظهور امام مهدي (عج) تحقق می یابد و با مهیا شدن یاران خاص و عام، قیام حضرت آغاز می شود. پس در واقع، آمادگی یاران خاص، شرط ظهور و آمادگی یاران خاص و عام، شرط قیام حضرت مهدي (عج) است.
درباره آمادگی یاران عام از امام صادق (ع) نقل شده است:
سپس از مکه خارج می شود مثل اینکه در حلقه است. ابوبصیر می گوید: پرسیدم حلقه چیست؟ فرمود: ده هزار مرد است که جبرئیل در سمت راست و میکائیل در سمت چپ او قرار دارند و در آن هنگام پرچم را به اهتزاز در می آورد و همه جا می گرداند و این همان پرچم و زره سابق پیغمبر است و شمشیر پیغمبر به نام « ذوالفقار » را نیز حمایل می کند.
3. علم به زمان وقوع ظهور تنها نزد خداوند است و کسی غیر از او نمی تواند زمان دقیق ظهور را تعیین کند. ازاینرو وقوع ظهور به وقوع قیامت تشبیه شده است و چنانچه زمان وقوع قیامت را تنها خدا می داند، زمان وقوع ظهور را نیز فقط خدا می داند. البته رهبر جهانی، زمان شروع قیام و نهضت جهانی را تعیین می کند و با تدبیر آگاهانه ایشان چگونگی قیام مشخص می شود.
امام مهدي (عج) در توقیعی که براي« اسحاق بن یعقوب » نوشت، فرمود:
« أَمَّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَی الِله وَ کَ ذَبَ الْوَقَّاتُون » اما ظهور فرج، بسته به خواست خداوند است و تعیینکنندگان وقت ظهور دروغگویند.
4. ظهور امام مهدي (عج) از لحاظ زمانی، مقدم بر قیام است.
افزون بر موارد مذکور که بیانگر تفاوت و تمایز میان ظهور و قیام است، در روایتی از امام صادق (ع) ، تفاوت آن دو به وضوح بیان شده است: همانا امام پیروز و پنهان از ما خاندان است و چون خداوند اراده کند که امر او را ظاهر سازد، در دلش نکته اي گذارد. سپس ظاهر شود و به امر خداي تبارك و تعالی قیام کند.
از دو واژه « ظهر » و « قام » در حدیث که با حرف « فاء » آمده است، دوگانه بودن موضوع ظهور و موضوع قیام، تقدم ظهور بر قیام و وجود فاصله زمانی میان ظهور و قیام استفاده می شود.
مکه محل اجراي نخستین سخنرانی امام مهدي(ع)
از آنجایی که مکه موقعیت جهانی دارد و مورد توجه ویژه جهانیان است و مردم جهان با نگاه خاص به آن مینگرند، امام مهدي (عج) نخستین پیام خویش را در این مکان، یعنی کنار خانه خدا به اطلاع مردم جهان میرساند. همچنین از این طریق، افزون بر معرفی جایگاه رهبري جهانی خود، مردم را نسبت به قیام، اهداف آن و برنامه هاي حکومت جهانی، آشنا می کند.
چنانکه « عمر بن مفضل » از امام صادق (ع) درباره ظهور و سخنرانی امام مهدي (عج) چنین نقل می کند:
در آن وقت آقاي ما قائم تکیه به خانه خدا می دهد و می گوید: اي اهل عالم! هرکس می خواهد آدم و شیث را ببیند، بداند که من همان آدم و شیث هستم. هرکس می خواهد نوح و پسرش سام را ببیند، بداند که من همان نوح و سام هستم. هرکس می خواهد ابراهیم و اسماعیل را ببیند، بداند که من همان ابراهیم و اسماعیل هستم. هرکس می خواهد موسی و یوشع را ببیند، بداند که من همان موسی و یوشع هستم. هرکس می خواهد عیسی و شمعون را ببیند، بداند که من همان عیسی و شمعون هستم. هرکس می خواهد محمد (ص) و امیرالمؤمنین (ع) را ببیند، بداند که من همان محمد و علی هستم. هرکس می خواهد حسن و حسین را ببیند، بداند که من همان حسن و حسین هستم. هرکس می خواهد امامان از فرزندان حسین را ببیند، بداند که من همان ائمه اطهار هستم. دعوت مرا بپذیرید و نزد من جمع شوید که هر چه خواهید به شما اطلاع میدهم.
با توجه به این سخنرانی امام زمان (عج) ، چند نکته درخور توجه و استفاده است:
1. نهضت و حکومت جهانی امام مهدي (عج) تحققبخش اهداف همه انبیا و اولیا در طول تاریخ است؛
2. این سخنان، توجه همه پیروان ادیان آسمانی را به حضرت جلب میکند و به نوعی بسترهاي هدایتی آنان فراهم می شود؛
3. حرکت و نهضت حضرت، جهانی است و همه ادیان آسمانی و پیروان آنها را در برمیگیرد. امام باقر (ع) در این زمینه می فرماید:
هنگام قیام، پشت خود را به کعبه می گذارد و 313 نفر یاران مخصوصش اطراف او اجتماع می کنند. اول آیه اي که می خواند این است: بَقِیَّتُ الِله خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (هود: 86 ) پس از این خواهد گفت: من بقیه پروردگار و خلیفه و حجت او در میان شمایم.
حجرالأسود، حجت و شاهد صدق امام (ع)
براساس روایات ائمه معصوم علیهم السلام حجرالأسود، سنگی بهشتی است که به امر الهی به زمین آمده و داراي مأموریت هاي ویژه اي است که یکی از آنها ثبت بیعت مردم با خدا و رسولش است. از« ابنعباس » نقل شده است که پیامبر اکرم (ص) فرمود:
رکن (حجرالأسود) دست راست خداي تعالی در زمین است و پروردگار آن را در روز قیامت مبعوث میکند، درحالیکه زبان و دو لب و دو چشم دارد و در آن روز به سخن می آید و با زبانی گویا براي کسانی که استلامش کرده اند، شهادت می دهد. استلام (دست مالیدن و بوسه زدن) حجر در امروز بیعت است براي کسانی که بیعت با رسول خدا (ص) را درك نکردند.
« حلبی » می گوید: از امام (ع) پرسیدم: براي چه حجرالأسود را مسّ می کنند؟ حضرت فرمود: زیرا تجدید عهد بندگان با خدا در همین مسّ کردن است. در حدیث دیگري آمده است که امام (ع) در جواب سؤال مذکور فرمود: براي اینکه وقتی حق تعالی از بندگان میثاق گرفت، به حجر امر فرمود تا عهد بندگان را با خود داشته باشد. پس هرکس که پیمان دوستی را حفظ کند، حجر برایش شهادت می دهد که او به عهدش وفادار بوده است.
از دیگر مأموریت هاي حجرالأسود، گواهی بر حقانیت امام معصوم به ویژه امام زمان (عج) است. در اینجا فقط به دو ماجرا در این باره اشاره می شود:
گواهی حجرالأسود بر امامت امام سجاد(ع)
امام باقر(ع) فرمود:
وقتی حسین بن علی علیهما السلام به شهادت رسید، محمد بن حنفیه کسی را به دنبال امام سجاد فرستاد و با او خلوت کرد و گفت: اي پسر برادر! تو میدانی که رسول خدا (ص) وصیت و امامت پس از خود را به علی بن ابیطالب (ع) سپرد. سپس به حسن و بعد هم به حسین علیهما السلام رسید. پدرت (ع) در حالی به شهادت رسید که به کسی وصیّت نکرد. من عموي تو و هم ریشه توام، و من در این سن از تو به آن مقام شایسته ترم. پس در مسئله وصیت و امامت با من منازعه و مخالفت مکن.
حضرت علی بن الحسین علیهما السلام بدو گفت: اي عمو! رعایت تقواي الهی کن و ادعاي چیزي را مکن که حق تو نیست. من تو را موعظه می کنم که از بیخبران نباشی. اي عمو! به درستی که پدرم (ع) پیش از آنکه به سوي عراق حرکت کند، به من وصیّت کرد و ساعتی پیش از شهادت با من در اینباره عهد بست و سلاح رسول خدا (ص) نزد من است. پس متعرّض آن مشو. وگرنه میترسم عمرت کوتاه و حالت دگرگون شود. بی شک خداوند تبارك و تعالی عهد فرموده است که امامت و وصیت را فقط در نسل حسین (ع)قرار دهد. اگر قبول نداري بیا برویم نزد حجرالأسود تا از آن طلب حکم کنیم.
امام باقر(ع) فرمود:
کلام میان آن دو در مکه بود تا اینکه نزد حجرالأسود رفتند. حضرت سجاد (ع) به محمدبن حنفیه گفت ابتدا شما به درگاه خداوند ناله و ابتهال کن و بخواه که حجر را برایت به نطق آورد. سپس من درخواست می کنم. محمد ناله و ابتهال و درخواست کرد، ولی هیچ جوابی از حجر نشنید.
حضرت فرمود: اي عمو! بیشک اگر تو وصی و امام بودي، حتماً جوابت می داد. محمد گفت: اي پسر برادرم! حال تو بخواه. پس آن حضرت دست به درگاه خداوند شد. سپس خطاب به حجر گفت: تو را قسم به آن خدایی که در تو میثاق انبیا و اوصیا و همه مردم را قرار داد که با زبان عربی مبین بگویی وصی پس از حسین بن علی کیست؟
پس حجر آن چنان به جنبش آمد که نزدیک بود از جا کنده شود. سپس خداوند آن را به زبان عربی گویا کرد. پس گفت: خداوندا! به درستی وصیت و امامت پس از حسین بن علی بن ابی طالب به علی فرزند حسین پسر علی بن ابیطالب و فرزند فاطمه زهرا دختر رسول خدا (ص) می رسد. پس محمدبن حنفیه بازگشت و پس از آن معتقد به ولایت آن حضرت شد.
حجرالأسود، حجت و شاهد امام زمان(ع)
« کلینی» در کافی از « بکیر بن اعین » نقل می کند که از حضرت صادق (ع) پرسیدم:
چرا خداوند حجرالأسود را در این رکن قرار دارد و در رکن دیگري قرار نداد؟ و. . . فرمود: خداوند، حجرالأسود را که گوهري بهشتی بود براي آدم آورد و در آن رکن قرار داد به علت آن پیمانی که از مردم گرفته بود؛ زیرا خداوند در آن مکان از فرزندان آدم که در پشت هاي پدرانشان بودند، پیمان بندگی گرفت و در آنجا بود که تمام بنیآدم، یکدیگر را دیدند. همچنین از آنجا پرنده اي بر قائم فرود می آید که نخستین کسی است که با وي بیعت میکند و او، به خدا قسم، جبرئیل است و در همینجا، قائم پشت خود را به آن تکیه می دهد. آن رکن حجت و دلیل بر وجود قائم است./
12106/135/8
کانال اطلاع رسانی: https://telegram.me/imnanew
نظر شما