به گزارش ایمنا، یکی از این صورت ها، گونه های نمادینی است که به وسیله آنها، گروه های انسانی و تجمعات فرهنگی، پیشینه و باورهای خود را به صورتی غیر مستقیم به مخاطبان القا می کنند. مناسک سوگواری حسینی و به ویژه دسته گردانی های سوگوارانه این مراسم به صورت جالبی از این نوع ابزارهای ارتباطی استفاده می کنند. آنها ضمن به کارگیری شماری از عناصر کهن، ارتباط مخصوصی با مخاطبان خود برقرار می کنند. این دسته گردانی های سوگوارانه علاوه بر انتقال پیام خود در قالب گفتار، این ابزارهای نمادین را یکی از بهترین شیوه های انتقال مفاهیم درنظر می گیرند. می دانیم که پرچم یکی از اجزای بسیار مهم گروه های نبردگر در قرون گذشته بوده است. نیروهای نظامی تمدن های ایران و روم دارای پرچم های مخصوص و متمایز بوده اند. در منابع تاریخی به خوبی به پرچم های نبردگران اسلامی اشاره شده است. هم اکنون می دانیم که پرچم های پیامبر اکرم حضرت محمدمصطفی(ص) رنگین و متنوع بوده است چنانچه در جنگ بدر پرچم حمزه به رنگ سرخ و لِوای امیرالمؤمنین(ع) زرد رنگ بوده است. این رویه همواره در اموری که نیاز به حفظ انسجام گروهی بود، مورد استفاده قرار می گرفت، چنان که از سابقه استفاده از توغ در جنگ ها حداقل از دوره سلجوقیان به بعد است. در گزارش پیترو دلاواله جهانگرد ایتالیایی از مراسم محرم در سال ۱۲۰۷ه.ق برابر با ۱۶۱۸.م آمده است: «پس از اینکه روز دهم ماه محرم فرارسید از تمام اطراف و محلات اصفهان دسته ای بزرگی به راه می افتند که به همان نحو بیرق و علم با خود نقل می کنند و بر اسب های آنان سلاح های مختلف و عمامه های گوناگون قرار دارد و به علاوه چندین شتر نیز همراه دسته ها هستند که بر روی آنها جعبه هایی حمل می شود که درون هر یک سه چهار بچه به علامت بچه های اسیر حسین شهید(ع) قرار دارند.»
اکنون به رویکرد اجتماعی این ابزار می پردازیم.
عَلَم
علی اکبر دهخدا، علم را اساساً نشان، نشان لشکر، پرچم و آنچه به سر نیزه بندند، تعریف کرده است. «علی بلوکباشی» مردم شناس متخصص مناسک آیینی شیعه، زبان شناس و ازجمله بنیان گزاران اصلی انسان شناسی ایران ، مردم شناس، در تعریفی درباره عَلَم آورده است: «عَلَم نشانی مخصوص مرکب از یک تیرک چوبی و پرده ای کیسه مانند است. بلندی تیرک علم از شش متر تا ده متر و ستبری آن ده تا پانزده سانتی متر است. بر سر آن نشانی فلزی گذاشته اند. برخی از علم ها یک پرده و برخی دیگر چند پرده کیسه مانند دارد. روی تیرک علم کیسه مانند و چندپرده ای، مانند علم رایج در دزفول و شوشتر و قم، در فاصله ای معین دو یا سه حلقه نصب کرده و روی هر یک از پرده ها، پارچه هایی به درازی دو متر همچون پرده آویخته اند. دامن هر یک از پرده ها روی حلقه و سر پرده پایینی علم را می پوشاند. پرده های هر علم چند رنگ است. علم را در کاشان «توغ»، در یزد و ابیانه «شَدِّه»، در قم «عَلَم رختپوش» و در دزفول و شوشتر خود همان «علم» و سر علم آن را «علمک» می نامند.»
توغ(طوق)
توغ که به صورت توق و طوق نیز ثبت شده، معنایی مشابه دو اصطلاح علم و بیرق دارد. قبلی دارد. دهخدا اشاره می کند: «توغ واژه ای ترکی به معنی علم و نشان است. چیزی است از عالم عَلَم که شکل پنجه بر سر آن نصب کنند و آن بر دو گونه است، یکی چتر توق از عالم علم لیکن کوتاه تر از او که قطاسی چند برافزایند و دوم هم از آن عالم، لیکن درازتر و در علم ها این را پایه برتر نهند و آخرین به بزرگ نوئینان اختصاص ماند.» علی بلوکباشی در تعریف مردم شناختی درباره توغ می گوید: «توغ، یا توق که به صورت طوق نیز در متون تاریخی و فرهنگ های لغت آمده، واژه ای ترکی و به معنای بیرق و علم است. توغ یک تیغه یا سر فولادی با زبانه ای بلند دارد که روی صندوقچه فلزی کوچک ضریح مانندی بر پایه ای چوبی یا فلز چلیپاشکل استوار است. تیغه، گلابی شکل یا سرو مانند است و روی آن آیات قرآنی و جملات دعایی را کنده و با زر کوبیده اند. تیغه توغ های قدیمی دو بدنه گلابی شکل داشت که به یکدیگر وصل بودند و یک تیغه چهارپر منحنی شکل را می ساختند. روی محور افقی در دو سوی تیغه یا سر توغ معمولاً دو طاووس فلزی روی دو صندوقچه مشبک و روی دو زایده بیرون آمده از چپ و راست بالای شکم تیغه دو سر اژدهای فلزی دهان گشوده کار می گذاشتند. در محرم توغ را با افکندن چند طاق شال ترمه و پارچه حریر سبز و سیاه روی محور افقی می آرایند.»
جَریده
جریده نوعی علم است که در برخی ویژگی ها با علم متفاوت است. اساساً جریده «به نوعی علم گویند که در برخی از شهرها مانند کاشان، قم، کرمان، یزد، مشهد و هرمزگان در دسته های عزا می گردانند. شکل و ساختمان جریده مخصوص کاشان چنین است: یک تیغه فلزی پیکانی شکل بر سر تیرکی نیز همانند عمودی، یک آدمک سیاه بر روی تیغه، آینه ای در زیر آدمک، چهار تیغه فلزی هلالی شکل شمشیرمانند در دو ردیف و در دو سوی تیرک نیز همانند، شرابه های بلورین آویخته از تیغه های هلالی، کشکولی در میان و محل نصب محور افقی بر تیرک، دوپنجه و چند شمعدان فلزی کوچک به قرینه در دو سوی تیرک و بر محور افقی و مجموعه ای منگوله و زنگوله آویخته از زیر محور افقی.» احتمالاً جالب ترین جنبه از تفسیر نمادین را مردم کاشان از جریده در ذهن دارند: «مردم کاشان هر یک از اجزای جریده را نماد شخصیت یا چیزی مقدس و بیانگر مفهومی خاص می انگارند، برای مثال تیرک نیزه مانند را مظهر قامت بلند امام حسین(ع)، چهار تیغ جانبی آن را نمادی از چهار برادر او، حضرت عباس(ع)، عون، عقیل، جعفر؛ کشکول را تمثیلی از مشک سقایی حضرت عباس(ع)، یا تمثیلی از خیمه گاه حسین(ع)، منگوله های ریشه دار یا شرابه دار را شبیه گیسوی به خون آغشته حضرت علی اکبر، آدمک را نشانی از غلام شهید شده در راه دین، آینه را نشان پیشانی شفاف و درخشان سلطان دین حسین(ع)، شرابه های بلوری را نشانگر دانه های اشک کودکان اهل بیت(ع)، زنگ ها را نمادی از ناله ها و شیون های اهل حرم و پنجه ها را نماد دست بریده حضرت عباس(ع) توجیه کرده اند.»
بیرق
دهخدا، با استناد به واژه نامه های کهن، واژه بیرق را ترکی و هم سان علم، لواء، درفش، اختر، رایت درنظر می گیرد. وی بیرق را حریر رنگینی که بر سر علم و نیزه و کلاه خود بندند، هم چنین پرده علم و نشان فوج و غیره که کوچک باشد، معرفی می کند. دکتر علی بلوکباشی، در تعریف بیرق عملاً رویکردی مردم شناختی را اختیار می کند و می گوید: «پرده ای است به شکل مستطیل یا مثلث که بر سر دسته ای چوبی نصب کرده اند. پرده بیرق ها از پارچه هایی به رنگ سیاه، سبز، سرخ و سفید ساده و یا نقشدار تهیه می شود. روی برخی از پرده ها، آیه هایی از قرآن یا جملاتی دعایی نوشته یا گلدوزی کرده اند. بر سر چوب هر بیرق معمولاً پیکانی یا پنجه دستی و یا قبه ای کار گذاشته اند». وی می افزاید: «بیرق سیاه را نشان غم و ماتم، سبز را نشان خاندان پیامبر(ص) و تقدّس آن، سرخ را نماد جنگ و شهادت و سفید را نشان صلح و دوستی توجیه می کنند. بیرق را بیرق داران در پیشاپیش و میان و عقب دسته ها حمل می کنند. در برخی نواحی ایران بیرق را عَلَم می نامند.»
علامت
دکتر علی بلوکباشی، مردم شناس متخصص مناسک آیینی شیعه، علامت را این چنین تعریف می کند: «نوعی علم چلیپاشکل با چند تیغه فلزی سرومانند است. نخستین علامت ها که در قدیم به کار می رفت سه تیغه بود، بعد پنج تیغه شد و رفته رفته به تعداد تیغه ها افزوده شد و به بیست و سه تیغه هم رسید. زبانه تیغه میانی از تیغه های دیگر پهن تر و بلندتر و تیغه های دو سوی آن تا دو سر علامت به ترتیب از دیگری کوتاه تر است. تیغه های علامت های قدیمی را از فولاد می ساختند و روی آنها را کنده کاری و طلاکوبی می کردند. روی برخی از تیغه ها، به خصوص تیغه میانی، آیه های قرآنی یا عبارات دعایی می کندند. در دو سر تیرک افقی تیغه دار معمولاً تندیس دو اژدهای فلزی دهان گشوده و در فاصله میان تیغه ها صندوقچه های مشبک ضریح مانند و پنجه یا ماهچه و کبوتر یا طاووس و گوی و قبّه فلزی کار می گذارند. از سر زبانه تیغه ها هم معمولاً زنگوله های فلزی یا گوی های کوچک شیشه های الوان می آویزند.» وی در ادامه می گوید: «علامتی که زبانه تیغه میانش بسیار بلند و پهن و به هنگام تعظیم و سلام انعطاف پذیریش بیشتر و به اصطلاح «خوش سلام» باشد، علامتی خوش جنس و ساخت به شمار می رفت... در محرم علامت را با انداختن چند شال ترمه و پارچه های حریر سبز و سیاه بر روی چوب افقی و در میان تیغه ها و قراردادن پر یا ابلق (پر دورنگ) و لاله و فانوس روشن می آرایند و به اصطلاح «می بندند».
کُتَل
علی اکبر دهخدا در تعریف این واژه آورده است: «کُتَل را دسته ای از اسبان که در مراسم عزاداری با هیئت و آرایش مخصوص حرکت کنند، دانسته و نیز گفته اند که کتل همان علم است که قسمت فوقانی آن را به پیراهن بی آستین مانندی بپوشند، همانند تکیه و متکایی که بر چوبی نصب شده باشد و همراه علامت و بیرق در مراسم عزاداری حرکت دهند».
صورتهای تمثیلی و رمزی و رفتارهای مذهبی و کاربرد اشیای نمادین در مناسک و مراسم مذهبی دارای معانی ویژه ای است که درک آنها با معیارهای بیرون از حوزه تفکرات دینی بیگانه با عقاید مردم تا حدودی دشوار مینماید. بنابراین، فلسفه پیدایی چنین صورتهای مثالی و شبیهها و تابوت وارهها در رفتارهای آیینی عبادی مردم هر جامعه را باید در فرهنگ دینی همان جامعه و در نظام اعتقادی مردم آن در گذشتههای دور و در تاریخ اسطوره ای و فرهنگ های درآمیخته آن مردم جست وجو کرد. از طرفی دیگر مراسم و مناسک دهه اول محرم به ویژه عاشورا و تاسوعا علاوه بر اینکه جنبه مذهبی برای مردم این سرزمین دارد، ریشه در باورهای اسطوره ای و آرمانی آنها دارد و ايران، جامعه اي سنتي است که در آن تاريخ با بسياري از باورها و اعتقادها در آميخته و رويدادهاي تاريخي به شکل روايت هاي اسطوره اي بروز مي کند.
12168/135
اکنون به رویکرد اجتماعی این ابزار می پردازیم.
عَلَم
علی اکبر دهخدا، علم را اساساً نشان، نشان لشکر، پرچم و آنچه به سر نیزه بندند، تعریف کرده است. «علی بلوکباشی» مردم شناس متخصص مناسک آیینی شیعه، زبان شناس و ازجمله بنیان گزاران اصلی انسان شناسی ایران ، مردم شناس، در تعریفی درباره عَلَم آورده است: «عَلَم نشانی مخصوص مرکب از یک تیرک چوبی و پرده ای کیسه مانند است. بلندی تیرک علم از شش متر تا ده متر و ستبری آن ده تا پانزده سانتی متر است. بر سر آن نشانی فلزی گذاشته اند. برخی از علم ها یک پرده و برخی دیگر چند پرده کیسه مانند دارد. روی تیرک علم کیسه مانند و چندپرده ای، مانند علم رایج در دزفول و شوشتر و قم، در فاصله ای معین دو یا سه حلقه نصب کرده و روی هر یک از پرده ها، پارچه هایی به درازی دو متر همچون پرده آویخته اند. دامن هر یک از پرده ها روی حلقه و سر پرده پایینی علم را می پوشاند. پرده های هر علم چند رنگ است. علم را در کاشان «توغ»، در یزد و ابیانه «شَدِّه»، در قم «عَلَم رختپوش» و در دزفول و شوشتر خود همان «علم» و سر علم آن را «علمک» می نامند.»
توغ(طوق)
توغ که به صورت توق و طوق نیز ثبت شده، معنایی مشابه دو اصطلاح علم و بیرق دارد. قبلی دارد. دهخدا اشاره می کند: «توغ واژه ای ترکی به معنی علم و نشان است. چیزی است از عالم عَلَم که شکل پنجه بر سر آن نصب کنند و آن بر دو گونه است، یکی چتر توق از عالم علم لیکن کوتاه تر از او که قطاسی چند برافزایند و دوم هم از آن عالم، لیکن درازتر و در علم ها این را پایه برتر نهند و آخرین به بزرگ نوئینان اختصاص ماند.» علی بلوکباشی در تعریف مردم شناختی درباره توغ می گوید: «توغ، یا توق که به صورت طوق نیز در متون تاریخی و فرهنگ های لغت آمده، واژه ای ترکی و به معنای بیرق و علم است. توغ یک تیغه یا سر فولادی با زبانه ای بلند دارد که روی صندوقچه فلزی کوچک ضریح مانندی بر پایه ای چوبی یا فلز چلیپاشکل استوار است. تیغه، گلابی شکل یا سرو مانند است و روی آن آیات قرآنی و جملات دعایی را کنده و با زر کوبیده اند. تیغه توغ های قدیمی دو بدنه گلابی شکل داشت که به یکدیگر وصل بودند و یک تیغه چهارپر منحنی شکل را می ساختند. روی محور افقی در دو سوی تیغه یا سر توغ معمولاً دو طاووس فلزی روی دو صندوقچه مشبک و روی دو زایده بیرون آمده از چپ و راست بالای شکم تیغه دو سر اژدهای فلزی دهان گشوده کار می گذاشتند. در محرم توغ را با افکندن چند طاق شال ترمه و پارچه حریر سبز و سیاه روی محور افقی می آرایند.»
جَریده
جریده نوعی علم است که در برخی ویژگی ها با علم متفاوت است. اساساً جریده «به نوعی علم گویند که در برخی از شهرها مانند کاشان، قم، کرمان، یزد، مشهد و هرمزگان در دسته های عزا می گردانند. شکل و ساختمان جریده مخصوص کاشان چنین است: یک تیغه فلزی پیکانی شکل بر سر تیرکی نیز همانند عمودی، یک آدمک سیاه بر روی تیغه، آینه ای در زیر آدمک، چهار تیغه فلزی هلالی شکل شمشیرمانند در دو ردیف و در دو سوی تیرک نیز همانند، شرابه های بلورین آویخته از تیغه های هلالی، کشکولی در میان و محل نصب محور افقی بر تیرک، دوپنجه و چند شمعدان فلزی کوچک به قرینه در دو سوی تیرک و بر محور افقی و مجموعه ای منگوله و زنگوله آویخته از زیر محور افقی.» احتمالاً جالب ترین جنبه از تفسیر نمادین را مردم کاشان از جریده در ذهن دارند: «مردم کاشان هر یک از اجزای جریده را نماد شخصیت یا چیزی مقدس و بیانگر مفهومی خاص می انگارند، برای مثال تیرک نیزه مانند را مظهر قامت بلند امام حسین(ع)، چهار تیغ جانبی آن را نمادی از چهار برادر او، حضرت عباس(ع)، عون، عقیل، جعفر؛ کشکول را تمثیلی از مشک سقایی حضرت عباس(ع)، یا تمثیلی از خیمه گاه حسین(ع)، منگوله های ریشه دار یا شرابه دار را شبیه گیسوی به خون آغشته حضرت علی اکبر، آدمک را نشانی از غلام شهید شده در راه دین، آینه را نشان پیشانی شفاف و درخشان سلطان دین حسین(ع)، شرابه های بلوری را نشانگر دانه های اشک کودکان اهل بیت(ع)، زنگ ها را نمادی از ناله ها و شیون های اهل حرم و پنجه ها را نماد دست بریده حضرت عباس(ع) توجیه کرده اند.»
بیرق
دهخدا، با استناد به واژه نامه های کهن، واژه بیرق را ترکی و هم سان علم، لواء، درفش، اختر، رایت درنظر می گیرد. وی بیرق را حریر رنگینی که بر سر علم و نیزه و کلاه خود بندند، هم چنین پرده علم و نشان فوج و غیره که کوچک باشد، معرفی می کند. دکتر علی بلوکباشی، در تعریف بیرق عملاً رویکردی مردم شناختی را اختیار می کند و می گوید: «پرده ای است به شکل مستطیل یا مثلث که بر سر دسته ای چوبی نصب کرده اند. پرده بیرق ها از پارچه هایی به رنگ سیاه، سبز، سرخ و سفید ساده و یا نقشدار تهیه می شود. روی برخی از پرده ها، آیه هایی از قرآن یا جملاتی دعایی نوشته یا گلدوزی کرده اند. بر سر چوب هر بیرق معمولاً پیکانی یا پنجه دستی و یا قبه ای کار گذاشته اند». وی می افزاید: «بیرق سیاه را نشان غم و ماتم، سبز را نشان خاندان پیامبر(ص) و تقدّس آن، سرخ را نماد جنگ و شهادت و سفید را نشان صلح و دوستی توجیه می کنند. بیرق را بیرق داران در پیشاپیش و میان و عقب دسته ها حمل می کنند. در برخی نواحی ایران بیرق را عَلَم می نامند.»
علامت
دکتر علی بلوکباشی، مردم شناس متخصص مناسک آیینی شیعه، علامت را این چنین تعریف می کند: «نوعی علم چلیپاشکل با چند تیغه فلزی سرومانند است. نخستین علامت ها که در قدیم به کار می رفت سه تیغه بود، بعد پنج تیغه شد و رفته رفته به تعداد تیغه ها افزوده شد و به بیست و سه تیغه هم رسید. زبانه تیغه میانی از تیغه های دیگر پهن تر و بلندتر و تیغه های دو سوی آن تا دو سر علامت به ترتیب از دیگری کوتاه تر است. تیغه های علامت های قدیمی را از فولاد می ساختند و روی آنها را کنده کاری و طلاکوبی می کردند. روی برخی از تیغه ها، به خصوص تیغه میانی، آیه های قرآنی یا عبارات دعایی می کندند. در دو سر تیرک افقی تیغه دار معمولاً تندیس دو اژدهای فلزی دهان گشوده و در فاصله میان تیغه ها صندوقچه های مشبک ضریح مانند و پنجه یا ماهچه و کبوتر یا طاووس و گوی و قبّه فلزی کار می گذارند. از سر زبانه تیغه ها هم معمولاً زنگوله های فلزی یا گوی های کوچک شیشه های الوان می آویزند.» وی در ادامه می گوید: «علامتی که زبانه تیغه میانش بسیار بلند و پهن و به هنگام تعظیم و سلام انعطاف پذیریش بیشتر و به اصطلاح «خوش سلام» باشد، علامتی خوش جنس و ساخت به شمار می رفت... در محرم علامت را با انداختن چند شال ترمه و پارچه های حریر سبز و سیاه بر روی چوب افقی و در میان تیغه ها و قراردادن پر یا ابلق (پر دورنگ) و لاله و فانوس روشن می آرایند و به اصطلاح «می بندند».
کُتَل
علی اکبر دهخدا در تعریف این واژه آورده است: «کُتَل را دسته ای از اسبان که در مراسم عزاداری با هیئت و آرایش مخصوص حرکت کنند، دانسته و نیز گفته اند که کتل همان علم است که قسمت فوقانی آن را به پیراهن بی آستین مانندی بپوشند، همانند تکیه و متکایی که بر چوبی نصب شده باشد و همراه علامت و بیرق در مراسم عزاداری حرکت دهند».
صورتهای تمثیلی و رمزی و رفتارهای مذهبی و کاربرد اشیای نمادین در مناسک و مراسم مذهبی دارای معانی ویژه ای است که درک آنها با معیارهای بیرون از حوزه تفکرات دینی بیگانه با عقاید مردم تا حدودی دشوار مینماید. بنابراین، فلسفه پیدایی چنین صورتهای مثالی و شبیهها و تابوت وارهها در رفتارهای آیینی عبادی مردم هر جامعه را باید در فرهنگ دینی همان جامعه و در نظام اعتقادی مردم آن در گذشتههای دور و در تاریخ اسطوره ای و فرهنگ های درآمیخته آن مردم جست وجو کرد. از طرفی دیگر مراسم و مناسک دهه اول محرم به ویژه عاشورا و تاسوعا علاوه بر اینکه جنبه مذهبی برای مردم این سرزمین دارد، ریشه در باورهای اسطوره ای و آرمانی آنها دارد و ايران، جامعه اي سنتي است که در آن تاريخ با بسياري از باورها و اعتقادها در آميخته و رويدادهاي تاريخي به شکل روايت هاي اسطوره اي بروز مي کند.
12168/135
نظر شما