از مشروطیت ایرانی تا بیداری اسلامی

خبرگزاری ایمنا: چهاردهم مرداد ۱۲۸۵ سالروز یکی از وقایع بسیار تأثیرگذار میهن ماست. سخنی به گزاف نیست اگر این واقعه را در ردیف ظهور انقلاب اسلامی قرار دهیم.

 کوتاه نظری است اگر انقلاب مشروطیت را تنها در روزهای منتهی به آن بنگریم و به ذکر اسامی مانند سردار اسعد بختیاری، آیات عظام طباطبائی و بهبهانی، میرزاملکم خان، حاج آقا نورالله نجفی، سید جمال واعظ و ملک‌المتکلمین اکتفا کنیم. در همه جای این کره خاکی وقایعی انقلاب مانند همانطور که طی سنوات اخیر کشورهای عربی را نیز درنوردیده است و رویدادهایی که در جوامعی مانند یوگسلاوی، فلسطین اشغالی و اوکراین می گذرد (بدون مقایسه آنها با یکدیگر) نیاز به درک عمیق علل و ریشه‌های آن دارد. مقایسه فساد و تجمل حاکم بر خاندانهای کشورهای عربی و مردمی که در فقر، بیکاری و تبعیض شدید قرار دارند با ذکر مصیبتهایی که بر مردم ایران در روزگار قاجاریه بویژه از نیمه‌های دوران سلطنت ناصرالدین شاه می گذشت خود گویای این ادعاست. وضعیت مردم در مصر مبارک، تونس بن‌علی، لیبی قذافی،‌ یمن عبدالله صالح و بحرین آل‌خلیفه عاملی بود تا خودسوزی بوعزیزی جوان، ناگهان انبار باروت این کشورها را مشتعل کند و اگر اقدامات سلطان محمد ششم و ملک عبدالله دوم نبود چه‌بسا که مراکش و اردن را نیز دربر می گرفت. مقایسه فوق گویای حقیقت بزرگی است: در هر گوشه از این جهان پهناور و در هر زمان که شرایطی مشابه سال ۱۲۸۵ رخ دهد گریزی از اقدامات مشابه آنچه که ملت ایران در آن روزگار انجام داد باقی نمی ماند.
انقلاب مشروطه در دوره‌ای رخ داد که پس از اقدامات مرحوم عباس‌میرزا و سپس امیرکبیر در اعزام تنی چند از رجال حکومتی، متمولین و برخی لشگریان به خارج و سپس روشنگری های جمال‌الدین اسدآبادی و میرزا صالح شیرازی و چاپ روزنامه از سوی برخی افراد که عموما ‌در استانبول این فن را آموخته بودند به تدریج افرادی در میهن یافت شدند که تمامی دنیا را ایران قاجاری و بهترین سبک حکومت‌رانی را شیوه قرون وسطائی آنان نمی دانستند. حضور بسیاری از اتباع اروپائی در غالب جهانگرد، مستشرق، دیپلمات، باستان‌شناس و محقق در ایران که مرتباً با مردم تماس داشتند و البته فقر و بدبختی لجام‌گسیخته ملت و وضعیت عجیب حکومت نیز در آن به شدت اثر گذار بود. در آن زمان ایران از یک کشور قدرتمند مرفه در دوران صفویه و تا حدودی نادر و کریم‌خان به جائی رسیده بود که هر روز نقطه‌ای از میهن جدا می گشت و حکمرانان بی سواد و فاسد برای بدست آوردن دیناری پول برای خزانه به روش استقراض (بخوانید گدایی) از قدرتهای ماند روسیه و انگلستان و سپس فرانسه و اتریش متوسل شدند. در این دوران بود که ارتش روسیه که برای جامعه ایرانی حکم یک غول بی‌شاخ‌ودم را داشت و شکست ناپذیر می نمود در مواجهه با ارتش کشور کوچکی مثل ژاپن درهم شکست و جامعه ایرانی بويژه نخبگانش را با سوالات بی شماری روبرو کرد. مردم ایران به تدریج با مفاهیمی آشنا می شدند که با تصور همیشگی آنها از شیوه زندگی فرسنگها فاصله داشت و اساساً بین قانونمداری،‌ مجلس، پاسخگویی حکام به مردم، احقاق حق و...با مضامینی همچون ظل‌اللهی، دوشیدن مردم تا آخرین شیره جان، پاسخگو نبودن والیان و رجال حکومتی به هیچ کس و در یک کلام بیچارگی روزافزون مردم که همگی رعیت نامیده می شدند چه شباهتی وجود داشت.
در این میان دو حادثه موجب تحریک شدید مردم شد. به اتهام گران شدن قند، علاء‌الدوله( حاکم تهران) عده‌ای از بازاریان تهران را که اکثرا افراد خوشنامی بودند در ملأ عام فلک کرد و موجب خشم مردم شد. همینطور مسیونوز که سمت رئیس گمرک کشور را داشت مرتباً مردم را مسخره کرده و بین ایرانیان با اتباع خارجی و مسلمانان با سایرین تبعیض قايل می شد. باتوجه به اینکه صدراعظم هیچگونه وقعی به این درخواستها ننهاد سرانجام ندای عدالتخواهی از میان گروهی از روحانیون و عامه مردم برخاست و به سرعت فراگیر شد. ابتدا حکومت مظفرالدین شاه و صدراعظم بشدت دیکتاتور ‌مآب وی عین‌الدوله سعی کردند به هر نحو ممکن مانع خواسته‌ها شوند ، ولی این ندا بقدری همه‌گیر شده بود که سرانجام حکومت تاب مقاومت نیاورد. از آنجایی که بیماری نقرس شاه تشدید شده و حال وی رو به وخامت بود،‌ افرادی مانند نصرالله‌خان‌ مشیرالدوله نائینی، سیدحسن تقی‌‌زاده و احمد قوام کار تدوین قانون اساسی را برعهده گرفته و آن را به‌سرعت نگارش کردند و در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ به امضاء شاه که در بستر بیماری بود رساندند. شتاب آنان در تعجیل نوشتن آن متن پس از آنکه مظفرالدین شاه یک هفته بعد درگذشت و فرزندش محمدعلی‌شاه نیز تمامی توان خویش را جهت نابودی مجلس و قانون انجام داد دوراندیشی و سیاستمداری انها را نمایان ساخت. از آنجائی که مفاهیمی مانند قانون و عمل به آن، برابری همگان دربرابر قانون،‌ تشکیل مجلس و انتخابات و اصولاً پدیده‌ای مانند دموکراسی برای جامعه آن روز ایران مضمونی کاملاً غریب و ناآشنا بود، لذا می بایست برای جا افتادن آن در جامعه ایران هزینه‌ای نیز پرداخت شود که اقدامات مجاهدینی مانند ستارخان و سردار اسعد بختیاری در بیرون کردن محمدعلی شاه از کشور از این زاویه قابل ارزیابی است. بطور کلی انقلاب مشروطه یکی از فصول افتخار آمیز تاریخ ایران بوده و اگر نیک بنگریم ثمرات بسیاری در وجوه گوناگون داشته است. اساساً‌ اینکه در حدود ۱۱۰ سال پیش مردم یک کشور غیر اروپائی برای خواسته‌هایی مانند تشکیل مجلس و عدالتخانه دست به انقلاب بزنند به خودی خود ارزشمند است. درکشورهای مناطقی مانند آسیا، خاورمیانه و آفریقا تا حدود ۲۰ سال پیش برخی تا همین لحظه کمتر کشوری چه به شکل مستعمره و چه به صورت مستقل وجود داشت که از مجلس و قانون و انتخابات در آن خبری باشد‌ چه برسد به برابری همه در برابر آن. حتی امروزه نیز کشورها برای پیاده کردن مفاهیم فوق دچار مشکلات جدی هستند که انتخابات اخیر افغانستان، به بن‌بست رسیدن مکرر پارلمان لبنان،‌ کودتاهای پی‌درپی در قطر، پاکستان و برمه و وضعیت سیاسی در عراق، سودان،‌ سوریه،‌ کره شمالی ، لائوس و سومالی خود شاهدی بر ادعای مذکور است.
/علی نجیمی/
کد خبر 156333

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.