به گزارش خبرگزاری ایمنا، در دنیای فوریتهای پزشکی، هر تماس میتواند سرنوشتساز باشد؛ گاهی اوقات، یک تماس ساده از سوی یک کودک یا فردی ناآشنا، میتواند جان چند نفر را نجات دهد.
سید حمید امیری، کارشناس فوریتهای پزشکی اورژانس پیشبیمارستانی استان اصفهان، در این گفتوگو از تجربههای خود در رویارویی با مأموریتهای چالشبرانگیز و لحظات حساسی که با آنها روبهرو شده است، میگوید. او از اهمیت پیگیری دقیق و تلاش بیوقفه برای نجات جان انسانها سخن میگوید و نشان میدهد که گاهی یک تصمیم درست و یک اقدام بهموقع، میتواند تفاوت بین مرگ و زندگی باشد.
در ادامه، اکبر چکیده، یکی دیگر از کارکنان فوریتهای پزشکی، از مأموریتی ویژه در یکی از شبهای سرد پاییزی میگوید؛ مأموریتی که با یک تماس اضطراری آغاز شد و با نجات جان یک خانواده چهارنفره به پایان رسید.
بر این اساس سید حمید امیری، کارشناس فوریتهای پزشکی اورژانس پیشبیمارستانی استان اصفهان به خبرنگار ایمنا اظهار میکند: بیستوهفتم آذر ۱۴۰۲، طبق برنامه به شیفت مراجعه کردیم و روز خیلی شلوغی بود؛ تعداد تماسها بسیار زیاد بود و تعداد ماموریتهایی که برای اعزام داشتیم نیز بسیار زیاد بود.
وی میافزاید: یکی از مأموریتهای آن روز مربوط به کودکی خردسال بود که با اورژانس تماس گرفته و اعلام کرده بود: «برادرم در حال دویدن بود و سرش به میز برخورد کرد.» همکاران پرسوجو کردند که علت این زمین خوردن چه بوده و به این نتیجه رسیدند که احتمالاً دچار کاهش هوشیاری شده است و نزدیکترین آمبولانسی که در دسترس بود را به محل اعزام کردیم.
کارشناس فوریتهای پزشکی اورژانس پیشبیمارستانی استان اصفهان با بیان اینکه همکاران به سرعت به سمت محل حرکت کردند، عنوان میکند: وقتی به محل رسیدند، اعلام کردند که هیچ راهنمایی ندارند. چندین بار با شمارههایی که در سامانه ما ثبت شده بود تماس گرفتیم، اما کسی پاسخگو نبود. چندین بار همکاران و خود من تماس گرفتیم، اما باز هم کسی پاسخ نداد.
امیری یادآوری میکند: این موضوع موجب شد که ابتدا همکاران فکر کنند که احتمالاً مأموریت کاذب است، چون یک کودک اطلاعرسانی کرده بود، اما به دلیل اعلام کاهش سطح هوشیاری، تصمیم گرفتیم مصرتر عمل کنیم و بازهم تماس گرفتیم، اما باز پاسخگو نبودند تا اینکه به طریقی شماره را بررسی کردیم و توانستیم به نام صاحب گوشی برسیم.
وی توضیح میدهد: دوباره تماس گرفتیم و باز هم کسی پاسخ نداد؛ در همین حین، خانم مسنی که صدای آمبولانس و سروصدا را شنیده بود، از خانه خارج شد، همکاران فامیل فرد تماس گرفته را گفته بودند و زن پاسخ داده بود که ایشان در واحدی در همان مجتمع زندگی میکند که. با همراهی ایشان همکاران به محل مراجعه کردند و به محض ورود، متوجه شدند که چهار نفر در سالن و آشپزخانه بیهوش افتادهاند.
کارشناس فوریتهای پزشکی اورژانس پیشبیمارستانی استان اصفهان بیان میکند: همکاران بلافاصله درخواست کد کمکی دادند و با همکاری یکدیگر، مصدومان را به مرکز درمانی منتقل کردند. اقدامات اولیه انجام شد و خدا را شکر زمانی که به مرکز درمانی رسیدیم، بیماران بهطور کامل هوشیار شده بودند.
امیری با بیان اینکه بررسیها نشان داد که در اثر گاز مونوکسیدکربنی که در محیط خانه اشباع شده بود، این افراد دچار گازگرفتگی شده و هوشیاری خود را از دست داده بودند، میگوید: روزانه حدود ۵۰ تا ۱۰۰ تماس کاذب داریم اما چون یک کودک تماس گرفته بود و اعلام کرده بود که دچار کاهش هوشیاری شدهاند، ما فکر کردیم که طبیعی است که کسی پاسخ ندهد، بنابراین پیگیری کردیم تا مطمئن شویم که این مأموریت واقعی است یا کاذب.
وی تصریح میکند: ما بهطور معمول حداقل ۲۰ دقیقه در محل میمانیم و حادثه پیگیری میکنیم. اگر پس از ۲۰ دقیقه به نتیجه نرسیدیم، مأموریت را لغو میکنیم، اما در این مورد، بیش از ۳۵ دقیقه زمان گذاشتیم و از طریق همکاری با واحد آمبولانس، توانستیم به نتیجه برسیم و بیماران را به مرکز درمانی منتقل کنیم، بیماران با هوشیاری کامل به اورژانس بیمارستان تحویل داده شدند و فردای آن روز نیز پیگیری کردیم و دیدیم که همه اعضای خانواده در اورژانس بستری هستند. چند روز بعد، پدر خانواده به مرکز مراجعه کرد و از ما تشکر کرد. این استمرار و پیگیری بود که توانستیم کمک را بهموقع برسانیم و جان این افراد را نجات دهیم.
اکبر چکیده، از کارکنان فوریتهای پزشکی که خود در این ماجرا حاضر بود نیز داستان را اینطور روایت میکند: در یکی از شبهای سرد پاییزی، مأموریتی درباره ضربه به سر و تشنج به ما اعلام شد که حوالی خیابان امام خمینی بود؛ وقتی به محل حادثه رسیدیم، چند دقیقه گذشت و به همکارانمان اعلام کردیم که راهنمایی در آن محل وجود ندارد.
وی ادامه میدهد: گوشی را برداشتم و با اتاق فرمان تماس گرفتم. آقای امیری پاسخگو بود. گفتم: «حدود ۱۵ دقیقه است که در صحنه هستیم و کسی نیست. برگردیم؟»؛ در نهایت مشخصاتی از امدادخواه به دست آوردیم، اما نمیدانستیم کدام خانهاند، همان وقت زن جوانی با مادرش در کوچه بودند و وقتی پرسوجو کردیم گفتند: «همسایه طبقه بالایی ما هستند و دو ماه است که به اینجا آمدهاند.» گفتم: «ماموریتی به ما دادهاند و هرچه دنبالش میگردیم، به تماس پاسخ نمیدهند.»
نیروی فوریتهای پزشکی عنوان میکند: با کمک همین همسایهها به طبقه بالا رفتیم و هرچه در زدیم و صدا زدیم، کسی پاسخ نداد؛ فقط صدای نفسنفس زدن فردی به گوشم میرسید که کمک میخواست و وقتی وارد شدم دیدم یک زن و مرد جوان بیهوش افتادهاند، در سالن نیز پسر هفت یا هشتسالهای بود و دختر خانواده نیز در اتاق افتاده بود که همه دچار گازگرفتگی شده بودند.
چکیده با بیان اینکه در نهایت در همان صحنه اعضای خانواده هوشیاری اولیه خود را بهدست آوردند و به بیمارستان رفتند، میگوید: به بیمارستان رسیدیم و ماجرا را از پدر خانواده پرسیدیم، او اینطور گفت که در حمام بوده و دختر و پسرش برای یک پرتقال دنبال هم میدوند و یکی از آنها سرش گیج میرود و بیهوش میشود، اما در نهایت همه بهدلیل گازگرفتگی بیهوش شدند و شاید اگر آن پرتقال نبود، خانواده هیچوقت به اورژانس زنگ نمیزدند.
به گزارش ایمنا، ایثار و بخشش همیشه از جنس کمکهای مالی نیست و گاهی، افراد با وسط گذاشتن هرچه دارند، بخششی میکنند که با میلیاردها تومان هم قابل معاوضه نیست؛ در این میان کار در اورژانس تنها یک شغل نیست، بلکه یک رسالت است.
نظر شما