به گزارش خبرگزاری ایمنا، عید نوروز بهعنوان عصارهای از فرهنگ، تاریخ و تمدن ایرانی با گره خوردن به اسلام، تصویر کاملی از نمایش تمدن ایرانی اسلامی است که میتواند به منزله سفیری سبکبال، بال در بال تولیدات و ابزارهای فرهنگی و دیپلماسی فعال سیاسی، کشورها، قارهها و قلبها را در نوردد، از ذهنها و زبانها بگذرد و با جانهای مشتاق به گفتوگو بنشیند.
عید نوروز میتواند مقارن با بهار قرآن، بر شاخسار سرما سوخته خودباختگی ملتها شکوفههای خودباوری برویاند و برگهای امید را در قلب ملتها تا همیشه سبز نگهدارد، با این وجود ظرفیتهای بسیاری برای همگرایی میان کشورهای حوزه تمدنی نوروز وجود دارد که تاکنون مغفول ماندهاست و توجه به آنها میتواند برای ایران در عرصه منطقهای قدرت آفرین باشد.
در همین راستا با امید رحیمی، پژوهشگر و کارشناس مسائل اوراسیا و دیپلماسی فرهنگی به گفتوگو نشستیم:
ایمنا: برگزاری آئین نوروز چطور میتواند قدرت نرم ایران در جهان به اثبات برساند؟
رحیمی: نوروز بهعنوان یک مؤلفه فرهنگی ایرانی که شامل گزارههای بسیاری از تمدن ایرانی است و در عین حال ماهیت بینالمللی نیز دارد طبیعتاً دارای ظرفیتهای تمدنی زیادی برای کشور ما است؛ همین ظرفیتها و جهان شمولی این آئین باستانی میتواند از عناصر قدرت نرم در ایران باشد اما اینکه چطور میتوان این ظرفیت بالقوه فرهنگی را به یک شاخص قدرت سیاسی، آن هم در نوع نرم خود تبدیل کرد قاعدتاً نیازمند پیوست سیاسی به ظرفیتهای فرهنگی است که بی گمان حائز اهمیت است و میبایست به طور متمرکز و تخصصی دنبال شود.
ایمنا: نقش اعیاد و جشنها و به ویژه عید نوروز در انتقال فرهنگ ایرانی اسلامی به جهان چیست؟
رحیمی: مناسبتهای مشترک را همواره میتوان به منزله رسیدن به فرصتی برای مفاهمه مشترک دانست؛ یعنی این آئین که میان کشورها، ملتها و اقوام مختلف مشترک است، میتواند دریچههای جدیدی را برای ارتباطات و رسیدن به وحدت همراه خود داشته باشد؛ در حوزه نوروز احتمالاً بیشتر کشورهایی دارای این آئین باستانی هستند که در ناحیه آسیای مرکزی واقع شدند که از جمله آنها آذربایجان، ترکیه، پاکستان، افغانستان، گرجستان و برخی دیگر از کشورهای دیگر است.
غالباً همه این کشورها دارای رگههایی از دین مبین اسلام و یا کاملاً مسلمان هستند؛ همین به هم رسیدن و تلاقی دو فرهنگ ملی و اسلامی که ایران نیز تلاقی بسیار دارند ظرفیت دوچندانی را در انتقال فرهنگ ایرانی اسلامی ایجاد میکنند، بالاخص که خوشبختانه امسال بهار قرآن و طبیعت مقارن شد و شاهد همزمانی ماه مبارک رمضان و عید نوروز بودیم؛ اما در عین حال چالشهایی را نیز به همراه خود داشته است که برای مثال در بحث نوروز در برخی قومیتها و کشورها مطرح میشد که عید نوروز تنها به گروه خاصی تعلق دارد و یا سنتی است که در انحصار گروه دیگری قرار دارد اما با تأکید بر ماهیت فرا قومی و فرا دینی نوروز میتوان از آن به عنوان فرصتی ویژه برای تحکیم ارتباطات میان کشورها و صدور فرهنگ یاد کرد.
ایمنا: نقش عید نوروز در تحکیم و تثبیت روابط حسنه میان دولتها چیست؟
رحیمی: عید نوروز فینفسه مناسبتی است که در بسیاری از کشورها جشن گرفته میشود و حتی ما شاهد گرامی داشته شدن آن در کشورهایی که به ظاهر ارتباطی با این فرهنگ ندارند نیز هستیم؛ اما این فراگیری به خودی خود کافی نیست و زمانی میتوان از آن به عنوان برگی برای تحکیم روابط میان دولتها استفاده کرد که دولتها پیوست سیاسی خود را به این آئین الحاق کنند و در گام بعدی برای همگرایانه تر بودن آن تلاش شود.
قاعدتاً تا زمانی که این برنامهریزی و اندیشهورزی صورت نگیرد نمیتوان انتظار تحکیم حداکثری وحدت و تثبیت روابط حسنه میان دولتهای نسبتاً همفرهنگ را داشت و شاید حتی به چالش منجر شود، کما اینکه در حال حاضر نیز نوروز در افغانستان با وجود رویکردهای پشتونی طالبان ایجاد چالش میکند و در زمان دیگری که روابط میان ایران و تاجیکستان خوب نبود، یعنی از حوالی سال ۲۰۱۵ تا سالهای ۲۰۱۸و ۲۰۱۹ نوروز نه تنها به بهبود روابط سیاسی دو کشور نینجامید که شاید بتوان گفت حتی تنشها را افزونتر کرد، از این جهت است که نظر من بر این است که ظرفیت اشتراک نوروز به خودی خود برای ایجاد روابط حسنه دولتها با همسایگان کافی نیست بلکه تنها به عنوان اشتراکی میان ملتها میتوان از آن یاد کرد که با افزودن ضمائم سیاسی به آن میتوان فرصتهایی را رقم زد.
ایمنا: چه شاخصههایی در آئینهای ایرانی اسلامی و به ویژه نوروز میتواند در دیپلماسی فرهنگی مفید واقع شود؟
رحیمی: نوروز عصارهای از تمدن چندین هزار ساله ایرانی است و تمام آداب و رسومی که در نوروز است و به ویژه آمیختن این سنتها با اندیشههای اسلامی ملت ایران، مانند دعای تحویل سال خبر از یک فرهنگ ریشه دار و پایههای تمدن ساز خبر میدهد؛ اندیشههایی انسان محور، اما توحیدی که میتواند زیر بنای مناسبی را برای دیپلماسی فرهنگی ایجاد کند.
شاید بهتر باشد اینطور بگوییم که دیپلماسی فرهنگی از طریق ابزارها انجام میگیرد و ابزارها نیازمند تفکر و ساخت حرفهای هستند؛ اما در صورتی که ابزارها به درستی طراحی شوند، ایدهی نوروز میتواند آنها را در دست دیپلماسی فرهنگی هدایت کند و نتایج درخشانی را رقم بزند؛ اما بدون وجود ابزارهای جدید برای دیپلماسی استفاده از این عصاره تمدنی امکان پذیر نخواهد بود.
فرضا باید دید که در سطح مردمی و غیر دولتی و در سازمانهای مردمنهاد ما با کشورهای حوزه تمدنی نوروز چند رویداد مشترک داریم؛ مثلاً درباره کشور تاجیکستان باید توجه کنیم که در رویدادهای بینالمللی و تعریف سازمانهای فرهنگی هنری مشترک برای گرامی داشت عید نوروز، در شیوه دیدار مقامات کشورها و یا مردم با یکدیگر، در شکلدهی به کنفرانسها یا جشنهای بزرگ بینالمللی چه ابزارهایی برای فعال سازی نیاز است و چه موانعی بر سر راه قرار دارند؛ به همین دلیل شاخصههای محتوایی، فرهنگی، تاریخی و تمدنی در نوروز علی رغم بسیاری هنوز تا حد زیادی دستنخورده و پرداخته نشده باقی ماندهاند.
ایمنا: با تأکید بر چه ظرفیتهایی در داخل کشور میتوانیم پیام ارزشهای فرهنگی، عقیدتی، سیاسی خود را به جهان برسانیم؟
رحیمی: مشخصاً ظرفیتهای داخلی در کشور ما بسیار زیاد است؛ تمدن ایران یکی از کهنترین تمدنها در طول اعصار در جهان بوده است و یکی از کشورهایی هستیم که تمدن ما قابلیت بسط و توسعه در سطح جهانی را دارد و در کنار آن ایران از کشورهایی است که در تندباد هجمههای فرهنگی، فرهنگ غنی خود را از دست نداده، همچنان اصالت تاریخی خود را حفظ کرده و الگوی بسیاری دیگر از ملتها در این ایستادگی و پافشاری بر ارزشهای خود بوده است.
فرهنگ ایرانی اسلامی همچنین جمله فرهنگهایی است که در دل خود پیوست ایدئولوژی سیاسی دارد و تمام این موارد ظرفیتهای مهمی است که ارزشهای فرهنگی، عقیدتی، سیاسی و تاریخی را در مجموعه خود گرد آورده و یقیناً در جهان کنونی که در حال گذار به نظمی جدید است ارزش خود را بیش از پیش نمایان خواهد کرد؛ این ظرفیتها به صورت بالقوه وجود دارند اما مسئله ما در سطح کنونی ساختن ابزارها و اهرمهایی است که بتوانیم این فرهنگ را به جهان منتقل کنیم.
ایمنا: نکتهای هست که بخواهید پیرامون عید نوروز و دیپلماسی فرهنگی با ما به اشتراک بگذارید؟
رحیمی: در این خصوص فکر میکنم آنچه ضروری است پیوند زدن هرچه سریعتر تر عمیقتر عید نوروز با اهداف و برنامهریزیهای سیاسی است؛ یعنی به عبارتی ضرورتاً باید نوروز را وارد ساختارهای نهادی و ساختارمند میاندولتی کنیم؛ باید از خود بپرسیم با این همه اشتراک فرهنگی چرا ما هنوز سازمان فرهنگی اجتماعی کشورهای مقیّد به نوروز را نداریم؟ چرا در سازمان فرهنگی اِکو و در سازمانهای تابع رویدادهای ویژه نوروز جشن گرفته نمیشود؟ چرا رویدادهای بین دولتهای همفرهنگ مشابه زمان ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد دیگر پیگیری نمیشود؟ همان رخدادی که نوروز در تهران در کنار امامعلی رحمان و اشرف غنی جشن گرفته میشد؛ چرا ظرفیتهای مردمی در راستای بالفعل شدن ظرفیتهای بالقوه نوروز به کلر گرفته نمیشوند و سازمانهای مردمنهادی در این زمینه وجود ندارند و خیلی از سوالات دیگری که باید از خود پرسید و برای رسیدن به پاسخی شایسته در راستایشان تلاش کرد.
حقیقت این است که گنجانههای ارزشمند فرهنگی و تمدنی مانند نوروز در سرزمین ما مهجور ماندهاند و در چهارچوبهای فعلی، مانند چهارچوبی که سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی دارد و در چهارچوب رایزنیهای فرهنگی ما که گاهی نگاه تقلیل گرایانه نسبت به این مناسبتها از آنها برداشت میشود، تجربه نشان داده است که جوابگوی ظرفیت فعلی نیست و این جشنها و مناسبتها حتی جای دارد که در سازمان ملل متحد و سایر رویدادهای جهانی مطرح شوند و نه فقط بین چند کشور؛ اما متأسفانه هنوز این ظرفیت میان کشورهای همسایه نیز فعال نشده و حتی شبهههایی مبنی بر غیر فارسی بودن و غیر ایرانی بودن نوروز مطرح شده است! طبیعتاً نباید گذاشت این اشتراک به بستری برای افتراق بدل شود و باید از این آئین نیکوی باستانی در انتقال زیباییهای فرهنگی ایران اسلامی منتهای بهره را جست و برای آن ضمائم مرتبط با حکمرانی قرار داد.
گفتوگو از: صبا حسنزاده، خبرنگار ایمنا
نظر شما