به گزارش خبرگزاری ایمنا از خراسان شمالی، شب آرامآرام فرامیرسد و نسیم خنک بهاری در صحن امامزاده سید عباس بن موسی بن جعفر (ع) در بجنورد میوزد.
آسمان پرستاره، گنبد فیروزهای امامزاده را در آغوش گرفته است و چراغهای حرم در تاریکی شب میدرخشند.
امشب شبی است که زمین و آسمان به هم نزدیکتر از همیشهاند، شبی که انسانها با قلبهایی سرشار از امید و توبه، در انتظار نوشته شدن سرنوشت یک سالشان گرد هم آمدهاند.
برخی در گوشهای از صحن، برخی زیر سقف کنار مزار امامزاده نشستهاند و نجواکنان دعا میخوانند، برخی دیگر در فضای باز کنار مزار شهدا روی زیراندازهای سادهشان حلقه زدهاند و دلهایشان را به آسمان سپردهاند.
نور چراغهای صحن با شمعهای کوچک در دست زائران در هم آمیخته و فضایی معنوی آفریده است.
آغازی دوباره برای دلها
امسال، شب قدر حال و هوای دیگری دارد؛ تقارنی خاص با آغاز سال نو. زائران با نگاهی از امید آمدهاند تا در این شب عزیز، پاک شوند و سالی نو را با دلی تازه و بخشوده آغاز کنند.
مردی سالخورده که چهرهاش با خطوط زمان نقش بسته در حالی که دستهای پینهبستهاش را به سوی آسمان بلند کرده است، آرام زمزمه میکند: «خدایا! در این شب عزیز، گذشته ما را ببخش و آیندهمان را روشن کن.»
برای بسیاری، این همزمانی معنایی عمیق دارد؛ انگار تقدیر در این شب نوشته میشود تا با تحویل سال، ورقی نو در دفتر زندگیشان رقم بخورد.
حس پاکی و طراوت سال نو در کنار توبه شب قدر، نوید شروعی دوباره را میدهد، آنها که آمدهاند، باور دارند گناهانشان همچون برگهای پاییزی فرومیریزد و با ورود به سال جدید، پاک و سبکبال راهی مسیر تازه زندگیشان میشوند.
قرآن به سر؛ پیوند دلها و دعاها
با نزدیک شدن به لحظههای اوج مراسم، زن و شوهرهای جوان کنار یکدیگر نشستهاند، دستهایشان در هم گره خورده است و قرآنها را بر سر نهادهاند. زمزمه «بِکَ یا الله» در فضای حرم طنینانداز میشود و این دعاها همچون رشتهای نامرئی، دلها را به هم پیوند میدهد.
در گوشهای دیگر، خانوادهها زیراندازهای کوچکی انداختهاند و کنارشان فلاسک چای و ظرفی از خرما یا خوراکی مختصری قرار گرفته است که یادآور سادگی و صمیمیت است.
پدر خانواده با صدای آرام دعا میخواند و مادر اشک در چشمانش حلقه زده است، کودکان با چشمهای خوابآلود کنار والدین نشستهاند، گاه به دعای پدر و مادر گوش میدهند و گاه با سنگریزههای صحن بازی میکنند.
بازی کودکان و آرامش شب
در کنار همه این حال و هوا، کودکان نیز دنیای خود را دارند، آنها بیآنکه سنگینی شب قدر را حس کنند، در میان زائران میدوند و بازی میکنند.
صدای خندههای کودکانهشان گاه در میان نجوای دعاها طنین میاندازد؛ این خندهها نویدبخش امید و زندگی است.
مادران از دور حواسشان به کودکان است؛ گاهی آنها را صدا میزنند و گاهی لبخندزَنان نگاهشان میکنند.
آن طرفتر چایخانه امامزاده فعال است، به یاد چایخانه صحنهای آقا امام رضا (ع)؛ نقطهای که طعم بهشت میدهد، و اینجا یادآور این خاطره است.
قدمزنان به سمت چایخانه میروم و یک استکان با نعلبکی برمیدارم؛ گوشهای میایستم و از ارتفاع بلند امامزاده به شهر بجنورد که زیر پایم است، مینگرم.
اینجا فرصت خوبی است تا فکر کنیم به سالی که گذشت و سالی که پیشرو داریم؛ بناست چه اتفاقاتی برایمان رخ دهد و چه سختیهایی را پشت سر گذاشتیم.
ناخودآگاه به یاد حوادث امسال میافتم، انگار غم و اندوه بخش جداییناپذیر زندگی ما بود. از شهادت رئیسجمهور تا شهادت سید حسن که غمی بزرگ بر دلهایمان گذاشت.
پایان شب و امید به طلوع فردا
شب قدر به ما میگوید که فردایی هم هست، فردایی که روشن است و با «جا الحق و زهق الباطل» همراه است؛ میدانیم ۱۴۰۴ پیشروی ماست و بدون ناامیدی و با دلی سرشار از انگیزه به سویش میرویم.
دلهایمان را با خود، خدا و اطرافیان صاف کردهایم تا بتوانیم صفای بیشتری را تجربه کنیم، یادمان نمیرود در جنگ نابرابری که دشمنان علیه مقاومت راه انداختهاند، باید ایستاد و جنگید و اراده را سست نکرد.
پس در این شب «اشدا علی الکفار» را در خود تقویت میکنیم.
ساعت از نیمه شب گذشته و مراسم رو به پایان است، زائران یک به یک از جا برمیخیزند، برخی هنوز در سکوت اشک میریزند و برخی دیگر آرامآرام آماده رفتن میشوند. آسمان آرام گرفته است و ستارهها همچنان میدرخشند.
این شب برای بسیاری از زائران، تنها یک شب دعا نبود، بلکه آغاز راهی تازه و امید به سالی پر از خیر و برکت بود.
آنها به خانههایشان بازگشتند، اما دلهایشان سبکتر و پرامیدتر است.
شب قدر در حرم امامزاده سید عباس به پایان میرسد، اما دعاها همچنان در دلها جاری است و امید به استجابت در قلبها زنده.
نظر شما