همه‌چیز در زندگی من معجزه بوده است

الهه میرلوحی، پس از تشخیص سرطان، این بیماری را رسالتی الهی دانست و با الهام از مسیر کرامت و بخشش امام حسن مجتبی (ع)، به کمک بیماران سرطانی در خیریه‌ها پرداخت. او با روحیه‌ای قوی و امیدوار، معجزه‌های زندگی خود را در این مسیر یافت.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، امام حسن مجتبی (ع) به‌عنوان دومین امام شیعیان، نمادی از کرامت، بخشش و خیرخواهی در تاریخ اسلام شناخته می‌شوند؛ ایشان با صبر و شکیبایی بی‌نظیر و روحیه‌ای سرشار از مهربانی و گذشت، درس‌هایی جاودانه برای بشریت به یادگار گذاشتند که امروز نیز، کرامت و خیر بودن ایشان به اشکال مختلف در زندگی ما جاری است و الهام‌بخش انسان‌هایی است که به‌دنبال معنای واقعی انسانیت و ایثار هستند.

امام حسن (ع) در طول زندگی خود، همواره به صلح و آرامش میان مردم اهمیت می‌دادند و حتی در سخت‌ترین شرایط راه گفت‌وگو و مصالحه را انتخاب کردند و امروز نیز، این درس بزرگ در قالب تلاش برای ایجاد صلح، دوستی و همدلی در جامعه ما ادامه دارد؛ هر بار که کسی دست نیازمند را می‌گیرد، هر بار که کسی به جای انتقام، گذشت می‌کند و هر بار که کسی برای رفع اختلافات، گفت‌وگو را انتخاب می‌کند، در واقع میراث امام حسن (ع) را زنده نگاه می‌دارد.

الهه میرلوحی یکی از بانوانی است که میراث‌دار امام مجتبی (ع) است و شروع ماجرای خود را این‌طور روایت می‌کند: اردیبهشت سال ۱۳۹۹ با احساس وجود یک توده در بدنم، متوجه شدم که به سرطان مبتلا شدم و همان لحظه که پزشک این موضوع را به من گفت، حالم بد شد و زانوهایم نای راه رفتن نداشت؛ تا صبح گریه کردم و فقط به این فکر می‌کردم که قرار است چه اتفاقی بیفتد؟

اما ادامه مسیر این اشک‌ها برای او به‌گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد و این‌طور بیان می‌کند که انگار صبح خدا قدرتی به من داد و تمام گریه‌ها و ناامیدی‌هایم از بین رفت و پذیرفتم که این بیماری است که خدا برای من خواسته است و شروع به درمان و جراحی کردم و پس از آن شیمی‌درمانی آغاز شد که با وجود دو دختر کوچکم فرایندی سخت و دردناک بود، دیدن ناراحتی خانواده‌ام سخت بود، اما تصمیم گرفتم پرقدرت این مسیر را ادامه دهم.

Rewind 10 Seconds
00:00
00:00
00:00
Settings
Fullscreen
 

در چنین شرایطی پذیرش خود فرد نیمی از ماجرا و نیمه دیگر، واکنش اطرافیان است؛ میرلوحی درباره این موضوع می‌گوید: اطرافیان می‌گفتند متوجه شدی بیمار شدی؟ و من فقط می‌خندیدم؛ ریزش مو دردناک بود و اطرافیان می‌گفتند از کلاه‌گیس استفاده کن، اما می‌گفتم این چهره جدید من است که آن را پذیرفته‌ام و شما هم باید آن را دوست داشته باشید و بپذیرید.

هرچند بیماری شروع یک مسیر متفاوت برای الهه است، اما این راه برای او بن‌بست نبود و در دل آن راهی تازه ساخت: با خودم می‌گفتم چرا همه بیماران نباید مثل من فکر کنند؟ چون بسیاری از افراد خود را در خانه محدود می‌کردند و حتی بیماری خود را پنهان می‌کردند و در آن زمان متوجه شدم که خیریه‌ای در شهرستانمان فعالیت می‌کنند و با حضور در آنجا اعلام آمادگی کردم که قصد دارم به سایرین کمک کنم و راه نجاتی برای دیگران باشم؛ با همسرم به مجموعه رفتیم و از آن روز شروع به فعالیت کردم چون معتقد بودم وقتی یک نفر مشکلی دارد، زمانی که با همتای خودش صحبت کند، تأثیر زیادی دارد.

وی این‌طور صحبتش را ادامه می‌دهد: در حد توانم با بیماران صحبت کردم و بسیاری از آن‌ها اکنون معتقدند که نجاتشان دادم و این لطفی بود که خدا به من کرد؛ همیشه می‌گویم سرطان رسالت من است که باید به آن مبتلا می‌شدم تا به دیگران کمک کنم، اما نخستین گام در این مسیر پذیرش است، سرطان راهی است که خدا ما را برای آن انتخاب کرده است تا از طریق این مسیر قدرتمندتر شویم، در این مسیر باید امید داشت و حتی اگر یک روز زنده هستیم، آن را زندگی کنیم.

الهه عنوان می‌کند: من در حال حاضر در یک خیریه فعالیت می‌کنم که به دیدن بیماران را می‌رویم، به آن‌ها دلداری می‌دهیم و با آن‌ها صحبت می‌کنیم؛ از مشکلاتشان می‌پرسیم و این کار خیلی دلگرم‌کننده است، همچنین برنامه‌های تفریحی برای بیماران اجرا می‌کنیم.

وی درباره نقش خانواده‌اش در طی این مسیر توضیح می‌دهد: وقتی یک نفر بیمار می‌شود، کل خانواده درگیر می‌شوند و این خیلی مهم است که خانواده چگونه رفتار کنند؛ خدا را شکر، همسر، فرزندان و خانواده بسیار خوبی دارم که ثانیه به ثانیه همراه من بودند و همه این را می‌دیدند.

روایت بانویی که «سرطان» را رسالت خود می‌داند

وقتی از او درباره این می‌پرسم که طی این سال‌ها، معجزه‌ای هم در این مسیر حسی کرده‌اید، این‌طور می‌گوید: لحظه به لحظه زندگی من معجزه بوده است؛ قرار نیست معجزه چیز عجیب و غریبی باشد. معجزه همین بود که یک روز دکتر به من گفت قلب شما ۵۰ درصد بیشتر پمپاژ نمی‌کند و اگر این شرایط ادامه پیدا کند، نمی‌توانیم شیمی‌درمانی را ادامه دهیم. من خیلی راحت گفتم: «خب که چی؟ به هر حال می‌گذره و خوب میشه.» من هر هفته معجزه می‌دیدم؛ یعنی هر هفته که از من اکو و نوار قلب گرفته می‌شد، پمپاژ قلب ۲ درصد، ۲ درصد بالا می‌آمد و به جایی رسید که گفتند الان همه‌چیز عادی است و می‌توانی درمانت را ادامه دهی, از نظر من همه‌چیز در زندگی من معجزه بوده است. همین که من وارد خیریه شدم، خودش یک معجزه بود. همین که می‌توانم با بیماران برخورد کنم، با آن‌ها صحبت کنم و به آن‌ها کمک کنم، خودش معجزه است. هیچ چیزی الکی اتفاق نمی‌افتد.

به گزارش ایمنا، در زندگی سراسر نور و خیر امام حسن مجتبی (ع)، کرامت ایشان تنها به بخشش مادی محدود نمی‌شد و ایشان با رفتار محبت‌آمیز و احترام به همه انسان‌ها، حتی دشمنان خود، درس بزرگی در زمینه اخلاق و انسانیت به ما دادند. امروز، هرگاه دست نیازمندی را می‌گیریم، هرگاه به جای خشونت، صلح را انتخاب می‌کنیم و هرگاه با دیگران با احترام و مهربانی رفتار می‌کنیم، در واقع میراث امام حسن (ع) را زنده نگه می‌داریم.

کد خبر 849525

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.