به گزارش خبرگزاری ایمنا، خوشبینی آموخته شده یکی از مفاهیم کلیدی در روانشناسی مثبتنگر است که به توانایی افراد در پرورش نگرش مثبت نسبت به زندگی و رویدادهای آن اشاره دارد. این مفهوم بر این باور استوار است که انسانها میتوانند با تمرین و آگاهی، دیدگاه خود را از بدبینی به سمت خوشبینی تغییر دهند، خوشبینی آموخته شده، در تقابل با درماندگی آموخته شده قرار میگیرد، که در آن افراد باور دارند هیچ کنترلی بر شرایط زندگی خود ندارند. افراد خوشبین نه تنها باور دارند که اتفاقات مثبت در زندگیشان رخ خواهد داد، بلکه به توانایی خود در تأثیرگذاری بر این رویدادها از طریق اقدامات هدفمند و مثبت اعتماد دارند.
روانشناسان متعددی، به ویژه مارتین سلیگمن، نشان دادهاند که خوشبینی یک ویژگی ذاتی و غیرقابل تغییر نیست، بلکه مهارتی است که میتوان آن را آموخت و تقویت کرد، این فرایند شامل شناسایی و به چالش کشیدن گفتوگوهای درونی منفی، جایگزین کردن افکار بدبینانه با تفسیرهای مثبتتر از وقایع، و تمرکز بر جنبههای مثبت زندگی، حتی در شرایط دشوار است. پژوهشها نشان میدهد افرادی که به طور فعال خوشبینی را تمرین میکنند، به تدریج الگوهای تفکر خود را بازسازی کرده و به طور طبیعیتر شروع به دیدن فرصتها به جای موانع میکنند.
تأثیرات خوشبینی آموخته شده در زندگی روزمره گسترده و قابل توجه است. مطالعات متعددی نشان دادهاند که افراد خوشبین در مقایسه با افراد بدبین، از سلامت جسمانی بهتری برخوردار هستند، سیستم ایمنی قویتری دارند، و کمتر دچار بیماریهای قلبی-عروقی و سایر مشکلات سلامتی مرتبط با استرس میشوند. از نظر روانشناختی، خوشبینی با کاهش افسردگی و اضطراب، افزایش رضایت از زندگی، و ارتقای احساس بهزیستی ذهنی همراه است. در زمینههای اجتماعی و حرفهای نیز، افراد خوشبین بهطور معمولً روابط قویتری برقرار میکنند، در محیط کار موفقتر هستند، و در رویارویی با چالشها انعطافپذیری بیشتری از خود نشان میدهند.
پرورش خوشبینی آموخته شده یک سفر مداوم است که نیازمند تعهد و تمرین مستمر است. تکنیکهای متعددی برای تقویت این مهارت وجود دارد، از جمله: ثبت وقایع مثبت روزانه، تمرین قدردانی، بازنگری و اصلاح باورهای محدودکننده، و استفاده از تأکیدات مثبت؛ نکته مهم این است که خوشبینی آموخته شده به معنای نادیده گرفتن واقعیتهای منفی یا انکار چالشها نیست، بلکه به معنای انتخاب دیدگاهی متوازنتر و سازندهتر نسبت به زندگی است. با تمرین مستمر و آگاهانه، میتوان این مهارت را در وجود خود نهادینه کرد و از مزایای گسترده آن در تمام جنبههای زندگی بهرهمند شد، از بهبود سلامت جسمی و روانی گرفته تا افزایش موفقیت در روابط بین فردی و دستیابی به اهداف شخصی و حرفهای. در این راستا با سارا محمدی، عضو سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور و عضو انجمن مشاوره ایران، گفتوگویی داشتهایم که شرح آن را در ادامه میخوانید:
ایمنا: خوشبینی چه تأثیرات مثبتی بر سلامت جسمی و روانی افراد دارد؟
محمدی: خوشبینی یک مهارت قابل آموزش است که تأثیرات عمیقی بر سلامت جسمانی انسان دارد؛ پژوهشهای علمی نشان میدهند افراد خوشبین به دلیل نگرش مثبت و امیدوارانهشان، مقاومت بیشتری در برابر بیماریهای مختلف از جمله بیماریهای قلبیعروقی و سرطان دارند؛ آنها با نگاه مثبت به مسائل سلامتی، احتمال بیشتری دارد که اطلاعات لازم را کسب کرده و اقدامات پیشگیرانه را انجام دهند.
از منظر سلامت روانی، خوشبینی نقش محوری در ارتقای بهزیستی روحی دارد؛ افراد خوشبین با تکیه بر مکانیسمهای سازگاری سالم، توانایی بیشتری در مدیریت استرس و تجارب دشوار زندگی دارند؛ این رویکرد مثبت موجب میشود آنها به جای روی آوردن به رفتارهای مخرب، راهکارهای سازنده برای مقابله با چالشها پیدا کنند و انعطافپذیری روانی خود را افزایش دهند.
مطالعات علمی اثبات کردهاند که خوشبینی نه تنها یک حالت روانی، بلکه یک مهارت قابل یادگیری است که میتواند خطر ابتلاء به اختلالات روحی مانند افسردگی، اضطراب و سوءمصرف مواد را کاهش دهد؛ این نگرش مثبت به افراد کمک میکند تا با چالشهای زندگی به شکلی سازنده و امیدوارکننده مواجه شوند و سلامت کلی خود را در ابعاد جسمی و روانی ارتقا بخشند.
ایمنا: چگونه خوشبینی میتواند بر سلامت روانی، جسمی و کیفیت زندگی افراد تأثیر مثبت بگذارد؟
محمدی: تأثیر خوشبینی بر سلامت روانی: خوشبینی نقش مهمی در کاهش خطر ابتلاء به اختلالات روانی، بهویژه افسردگی دارد؛ مطالعات نشان میدهند که آموزش مهارتهای خوشبینی به کودکان دارای عوامل خطر، میتواند احتمال ابتلاء به علائم افسردگی را تا نصف کاهش دهد؛ این رویکرد مثبت به زندگی، به افراد کمک میکند تا با چالشهای روانی مقابله کرده و از سلامت روحی بهتری برخوردار شوند.
خوشبینی تأثیر مستقیمی بر انگیزه و پشتکار افراد دارد. افراد خوشبین با داشتن ذهنیت رشد، موانع را به عنوان فرصتهایی برای یادگیری و پیشرفت میبینند؛ در مقابل، افراد بدبین با ذهنیت ثابت، تمایل به تسلیم شدن و کنارهگیری دارند؛ این تفاوت در نگرش میتواند تأثیر عمیقی بر موفقیت و دستیابی به اهداف داشته باشد.
پژوهشها نشان میدهند که خوشبینی میتواند منجر به طول عمر بیشتر و کاهش خطر مرگومیر ناشی از بیماریهای مختلف شود؛ این تأثیر مثبت، مستقل از رفتارهای بهداشتی و عوامل اجتماعیاقتصادی است. افراد خوشبین سطوح پایینتری از استرس را تجربه میکنند و توانایی بهتری در مدیریت چالشهای زندگی دارند.
تفاوت اصلی بین افراد خوشبین و بدبین در نحوه رویارویی با استرس و چالشها است؛ افراد بدبین تمایل به رفتارهای اجتنابی دارند و اجازه میدهند تردیدهایشان مانع تلاش آنها شود؛ در مقابل، افراد خوشبین فعالانه به دنبال راهحلها هستند، نسبت به آینده امیدوار بوده و تلاش میکنند تا بهزیستی خود را بهبود بخشند.
ایمنا: آیا سبک توضیحی افراد بر نحوه رویارویی آنها با چالشها و موفقیتهای زندگی تأثیر میگذارد؟
محمدی: خوشبینی و بدبینی دو رویکرد متفاوت در تفسیر رویدادهای زندگی هستند که در نحوه برخورد افراد با چالشها و موفقیتها نقش اساسی دارند؛ این سبکهای توضیحی در سه بعد اصلی - دوام، شخصیسازی و فراگیری - متمایز میشوند؛ خوشبینها بهطور معمولً رویدادهای منفی را موقتی و برخاسته از عوامل بیرونی میدانند، در حالی که بدبینها تمایل دارند چنین رویدادهایی را دائمی و ناشی از نقایص شخصی خود تلقی کنند.
تفاوت اصلی در نگرش این دو گروه در برخورد با شکستها و موفقیتها نمایان میشود. خوشبینها شکستها را محدود به زمینه خاص میدانند و اعتماد به نفس خود را حفظ میکنند، درحالیکه بدبینها تمایل دارند شکست در یک زمینه را به کل زندگی تعمیم دهند. جالب توجه اینکه اکثریت قریب به اتفاق مردم (حدود ۶۰ تا ۸۰ درصد) به درجاتی از خوشبینی گرایش دارند.
ایمنا: خوشبینی چه تأثیری بر درک ما از سبکهای تبیینی و سلامت روانی دارد؟
محمدی: خوشبینی آموختهشده یکی از مفاهیم محوری در علم روانشناسی مثبتنگر است که توسط مارتین سلیگمن پایهگذاری شده است، این مفهوم بر این اصل استوار است که افراد میتوانند نگرش خوشبینانه را از طریق تکنیکهای خاص و تغییر در سبکهای تبیینی خود بیاموزند و تقویت کنند، سلیگمن که به عنوان پدر روانشناسی مثبتنگر شناخته میشود، ابتدا مطالعات خود را روی پدیده «درماندگی آموختهشده» متمرکز کرده بود - وضعیتی که در آن فرد پس از تجربههای مکرر شکست، باور میکند که هیچ کنترلی بر نتایج زندگی خود ندارد و در نتیجه تلاش برای تغییر شرایط را رها میکند. جالب اینجاست که تغییر مسیر پژوهشهای سلیگمن به سمت خوشبینی با تذکر یکی از دوستانش صورت گرفت که به او یادآوری کرد مطالعاتش در واقع درباره پرورش خوشبینی است، نه تنها درمان بدبینی.
سبکهای تبیینی (Explanatory Styles) نقش کلیدی در شکلگیری خوشبینی یا بدبینی آموختهشده دارند. این سبکها به نحوه تفسیر فرد از رویدادهای زندگی اشاره دارند و در سه بُعد اصلی دستهبندی میشوند: ثبات (دائمی یا موقتی بودن)، فراگیری (عمومی یا اختصاصی بودن)، و شخصیسازی (درونی یا بیرونی). افراد خوشبین بهطور معمول رویدادهای منفی را موقتی، محدود به همان موقعیت خاص، و ناشی از عوامل بیرونی میدانند؛ در حالی که رویدادهای مثبت را ماندگار، فراگیر، و ناشی از تواناییهای درونی خود تفسیر میکنند. این الگوی تفکر موجب میشود در رویارویی با چالشها، انعطافپذیری بیشتری داشته و امید خود را برای آینده حفظ کنند.
تحقیقات نشان دادهاند که خوشبینی آموختهشده تأثیرات قابل توجهی بر سلامت جسمی و روانی، موفقیت تحصیلی و شغلی، و کیفیت روابط بینفردی دارد؛ افراد خوشبین در برابر استرس مقاومت بیشتری نشان میدهند؛ کمتر دچار افسردگی میشوند، و سیستم ایمنی قویتری دارند. مهمتر اینکه، خوشبینی یک ویژگی ثابت و تغییرناپذیر نیست، بلکه مهارتی است که میتوان آن را از طریق تکنیکهایی مانند بازسازی شناختی، شناسایی و به چالش کشیدن افکار منفی خودکار، و تمرین قدردانی آموخت و تقویت کرد. این یافتهها نشاندهنده اهمیت حیاتی کار سلیگمن و دیگر پیشگامان روانشناسی مثبتنگر در ارائه ابزارهایی برای بهبود بهزیستی روانی و داشتن زندگی شادتر و پربارتر است.
ایمنا: چگونه میتوان از رویکرد روانشناسی مثبت برای ارتقای کیفیت زندگی و شادکامی استفاده کرد؟
محمدی: مارتین سلیگمن یک تحول اساسی در عرصه روانشناسی ایجاد میکند که نشاندهنده رویکردی نوین و انسانگرایانه است؛ او معتقد است روانشناسی تاکنون تنها بر درمان آسیبها و مشکلات روانی متمرکز بوده و از پرداختن به جنبههای مثبت زندگی انسان غافل مانده است؛ سلیگمن با طرح مفهوم روانشناسی مثبت، دریچهای جدید به فهم سلامت روانی گشود که نه فقط بر رفع مشکلات، بلکه بر ارتقای کیفیت زندگی و شادکامی تمرکز دارد.
این رویکرد نوین، روانشناسی را از یک علم صرفاً درمانی به یک علم توانمندسازی و رشد شخصیتی تبدیل میکند؛ سلیگمن با تأکید بر آموزش خوشبینی و کشف توانمندیهای درونی، راهکاری عملی برای دستیابی به زندگی شادتر و سالمتر ارائه میدهد؛ موفقیت او در ریاست انجمن روانشناسی آمریکا نشان میدهد که این رویکرد نوین با استقبال جامعه علمی روبهرو شده است.
ایمنا: چگونه میتوان خوشبینی را به عنوان یک مهارت قابل آموزش در افراد، بهویژه کودکان، توسعه داد؟
محمدی: خوشبینی یک مهارت شناختی است که فراتر از ویژگیهای ذاتی شخصیت قرار دارد. پژوهشگران معتقدند افراد میتوانند با تمرین و آموزش، نگرش مثبتتری به زندگی اتخاذ کنند؛ این رویکرد نشان میدهد که حتی بدبینترین افراد نیز قادر به تغییر جهانبینی خود هستند و میتوانند با راهکارهای مناسب، دیدگاه خود را اصلاح کنند.
عوامل مختلفی در شکلگیری خوشبینی نقش دارند که ترکیبی از وراثت و محیط است؛ تجربیات دوران کودکی مانند محبت والدین، ثبات مالی و آموزشهای اولیه تأثیر معناداری بر سطح خوشبینی افراد دارند. مارتین سلیگمن، روانشناس برجسته، بر این باور است که هر فرد میتواند با یادگیری مهارتهای خاص، نگرش خوشبینانه خود را تقویت کند.
دوران کودکی، بهویژه پیش از بلوغ، مهمترین زمان برای آموزش مهارتهای خوشبینی است. کودکانی که در این سنین مهارتهای فراشناختی را میآموزند، احتمال کمتری دارد که دچار مشکلات روانی مانند افسردگی شوند. آموزش تفکر مثبت و مدیریت شناختی در این دوره میتواند تأثیر عمیقی بر سلامت روانی آینده داشته باشد.
ایمنا: چگونه میتوان خوشبینی را آموخت و مزایای آن را درک کرد؟
محمدی: خوشبینی یک مهارت قابل یادگیری است که توسط روانشناسان برجستهای مانند مارتین سلیگمن مطالعه و تدوین شده است؛ این رویکرد علمی نشان میدهد که افراد میتوانند با استفاده از تکنیکهای شناختی-رفتاری، نگرش ذهنی خود را تغییر دهند؛ هدف اصلی این رویکرد، کمک به افراد برای درک و تغییر الگوهای تفکر منفی و جایگزینی آن با نگرشهای مثبتتر و سازندهتر است.
تکنیک «ABCDE» سلیگمن، چارچوبی منظم برای تحول خوشبینی ارائه میدهد. این مدل افراد را تشویق میکند تا موقعیتهای دشوار را شناسایی کنند، باورهای زیربنایی خود را مورد بررسی قرار دهند، پیامدهای رفتاری خود را تحلیل کنند و سپس این باورها را به چالش بکشند. هدف نهایی، دستیابی به انرژی مثبت و تغییر نگرش از طریق بازسازی شناختی است.
مزایای خوشبینی فراتر از تجربه احساسات مثبت است؛ تحقیقات نشان میدهند که افراد خوشبین از سلامت روانی بهتر، مقاومت بیشتر در برابر استرس و احتمال کمتر ابتلاء به اختلالات روحی مانند افسردگی برخوردار هستند؛ این رویکرد بر اهمیت تمرین مداوم و آگاهی از الگوهای تفکر تأکید دارد و نشان میدهد که خوشبینی یک مهارت اکتسابی است که با تمرین و پشتکار قابل بهبود است.
ایمنا: آیا میتوان باورهای منفی درونی را شناسایی و به چالش کشید تا مانع پیشرفت و موفقیت شخصی نشوند؟
محمدی: این متن به بررسی عمیق ساختار باورهای درونی و تأثیر آنها بر عملکرد فردی میپردازد. باورهای منفی مانند «من هرگز نمیتوانم به اهدافم برسم» نقش مخرب و بازدارندهای در پیشرفت شخصی دارند؛ این باورها بهطور معمولً از تجربیات گذشته، ترسها و عدم اعتماد به نفس نشأت میگیرند و میتوانند به صورت زنجیرهای، موفقیت فرد را تحت تأثیر قرار دهند.
بررسی دقیق پیامدهای باورهای منفی نشان میدهد که چگونه این افکار میتوانند رفتارهای ما را شکل دهند؛ در نمونه ارائه شده، باورهای منفی منجر به کاهش تلاش در تمرینات ورزشی میشوند؛ این پدیده نشان میدهد که باورهای ذهنی مستقیم بر اقدامات عملی تأثیرگذار هستند و میتوانند انگیزه و پشتکار فرد را تضعیف کنند.
راهکار اصلی برای مقابله با باورهای منفی، به چالش کشیدن آنها و یافتن شواهد مخالف است؛ با یادآوری موفقیتهای گذشته و تمرکز بر توانمندیها، میتوان این باورهای محدودکننده را تضعیف کرد؛ نتیجه این فرایند، ایجاد انرژی مثبت، افزایش اعتماد به نفس و انگیزه برای ادامه مسیر است.
ایمنا: آیا میتوان خوشبینی را به عنوان یک مهارت زندگی آموخت و در عین حال از آسیبهای احتمالی آن اجتناب کرد؟
محمدی: خوشبینی یک مهارت پیچیده روانشناختی است که نیازمند یادگیری مداوم و تمرین مستمر است؛ این رویکرد ذهنی فراتر از یک حالت ساده عاطفی، یک راهبرد شناختی است که به افراد کمک میکند چالشهای زندگی را با نگرشی سازنده و امیدوارکننده تفسیر کنند. با این حال، خوشبینی نباید به معنای نادیده گرفتن واقعیتها یا انکار مشکلات باشد، بلکه باید متکی بر تفکر منطقی و راهحلمحور باشد.
پژوهشهای علمی نشان میدهند که خوشبینی افراطی میتواند عوارض منفی داشته باشد؛ مثبتاندیشی سمی و خوشبینی غیرواقعبینانه میتوانند منجر به ارزیابی نادرست ریسکها، رفتارهای پرخطر و حتی نوعی خودشیفتگی شوند، بنابراین تعادل میان خوشبینی و واقعبینی از اهمیت بسیاری برخوردار است.
برای توسعه خوشبینی سازنده، میتوان از تکنیکهای مختلفی استفاده کرد. تمرین قدردانی از طریق یادداشت روزانه نکات مثبت، استفاده از گفتگوی درونی مثبت و تأییدات سازنده، همچنین پذیرش اشتباهها و تمرکز بر یادگیری از آنها، از جمله این راهکارها هستند.
تکنیکهایی مانند ABCDE سلیگمن میتوانند به افراد کمک کنند تا باورها و تفسیرهای منفی خود را شناسایی و بازسازی کنند. این رویکرد علمی به افراد کمک میکند تا الگوهای تفکر خود را به شکلی آگاهانه و هدفمند تغییر دهند و خوشبینی را به عنوان یک مهارت قابل آموزش درک کنند.
علیرغم محدودیتها، اکثر مطالعات علمی از تأثیرات مثبت خوشبینی معقول بر سلامت جسمی و روانی حمایت میکنند. افراد خوشبین با احتمال بیشتری میتوانند با چالشها مقابله کنند، استرس را مدیریت نمایند و کیفیت زندگی خود را بهبود بخشند. کلید موفقیت، یافتن تعادل میان خوشبینی و واقعبینی است.
نظر شما