داستان خیرانی که آغوش خود را رو به آسمان گشودند

امام علی(ع) به‌عنوان نماد عدالت و مهربانی، همواره بر حمایت از یتیمان و نیازمندان تأکید داشتند و امروزه خیران بسیاری با الهام از سیره ایشان، با کمک‌های خود زندگی یتیمان را متحول کرده و برکت و آرامش را به زندگی خود و دیگران هدیه می‌دهند.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، امام علی (ع)، نخستین امام شیعیان و شخصیتی بی‌نظیر در تاریخ اسلام، همواره به‌عنوان نماد عدالت، مهربانی و انسان‌دوستی شناخته شده‌اند؛ ایشان نه تنها در میدان جنگ شجاعتی بی‌همتا داشتند، بلکه در زندگی شخصی و اجتماعی نیز با رفتارهای انسانی و خداپسندانه‌شان، الگویی برای همه مسلمانان و حتی غیرمسلمانان بوده‌اند و در این میان یکی از بارزترین ویژگی‌های اخلاقی‌شان، توجه ویژه‌ای بود که به یتیمان و نیازمندان جامعه داشتند؛ ایشان همواره بر حمایت از این قشر ضعیف تأکید می‌کردند و در عمل نیز از هیچ کمکی به آنان دریغ نمی‌کردند و بر این اساس در فرهنگ اسلامی، حمایت از یتیمان همواره به‌عنوان یکی از ارزشمندترین اعمال انسانی و الهی مطرح شده است.

امیرالمومنین (ع) با رفتارهای عملی خود، الگویی بی‌بدیل برای همه انسان‌ها بودند؛ ایشان در طول زندگی خود، یتیمان را تحت حمایت خویش قرار می‌دادند و با محبت و مهربانی، نیازهای مادی و معنوی آنان را برطرف می‌کردند و در دوران حکومت خود نیز همواره بر مسئولیت‌پذیری اجتماعی تأکید داشتند و مردم را به حمایت از یتیمان و نیازمندان تشویق می‌کردند؛ ایشان معتقد بودند که جامعه‌ای که به یتیمان و ضعیفان توجه نکند، هرگز به سعادت و پیشرفت واقعی دست نخواهد یافت.

بر این اساس روز ولادت امام علی (ع)، بر آن شدیم تا با خیران و نیکوکارانی که در راه حمایت از یتیمان گام برمی‌دارند، گفت‌وگو کنیم. این خیران، با الهام از سیره و رفتار امام علی (ع)، تلاش می‌کنند تا با کمک‌های خود، زندگی یتیمان را بهبود بخشند و آینده‌ای روشن برای آنان رقم بزنند. در این گزارش، با برخی از این افراد سخن گفته‌ایم تا از انگیزه‌ها، تجربیات و تأثیرات کار خیرشان در زندگی یتیمان بگویند؛ این گزارش، روایتی است از عشق و ایثار خیرانی که با الهام از شخصیت امام علی (ع)، دست یتیمان را گرفته‌اند و با کمک‌های خود، نور امید را در زندگی آنان روشن کرده‌اند.

داستان خیرانی که یتیمان را در آغوش گرفتند

به‌نام مولی الموحدین برای ۱۱۰ یتیم

حسین شفیعی که ۵۸ ساله است و پس از ۳۷ سال معلمی، سال گذشته بازنشسته شده است اینطور درباره زندگی خود اظهار می‌کند: در حال حاضر در دانشگاه به صورت حق‌التدریس تدریس می‌کنم و سه فرزند دارم؛ دخترم بزرگ‌تر است و دو پسر دوقلو و ۲ نوه دارم.

وی می‌افزاید: حقوق اولیه من در سال ۱۳۶۷، ۲,۵۰۰ تومان بود و فیش حقوقی آن را هنوز دارم اما زندگی ما خوب است و خداوند برکت داده و با همین حقوق توانستیم دخترمان را شوهر دهیم و پسرانمان را هم ازدواج کنند؛ زندگی ما در حد متوسط به بالا است و از خدا راضی هستیم.

این خیر عنوان می‌کند: من معتقدم برکت دست خداست؛ برکت این است که شما ۱۰۰ هزار تومان دارید، اما خداوند کمک می‌کند تا با آن ۱۰۰ میلیون کار کنید. در مقابل، ممکن است کسی ده میلیون تومان داشته باشد، اما نتواند حتی صد هزار تومان از آن استفاده کند. این بی‌برکتی است.

شفیعی با بیان اینکه من خودم به تنهایی ثروت کلان ندارم، اما خداوند دوستان خوبی به من داده که به کمک آن‌ها توانسته‌ام به ۱۱۰ کودک یتیم و نیازمند کمک کنم، توضیح می‌دهد: این کار را از شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان شروع کردم؛ سال اول دو نفر را تحت پوشش گرفتم و بعد به تدریج تعداد آن‌ها افزایش یافت. الان حدود ۲۰ تا ۳۰ نفر هستند که هر ماه مبلغی به حساب من واریز می‌کنند و من آن را به حساب کمیته امداد واریز می‌کنم.

وی با یادآوری اینکه شب بیست و سوم ماه رمضان را انتخاب کردم، چون شب قدر است و برکت آن شب بسیار زیاد است، می‌گوید: دوستانم هم این کار را قبول کردند و تاکنون هیچ مشکلی در این زمینه نداشته‌ام؛ حتی اگر حساب صفر باشد، من نگران نمی‌شوم، چون این کار را برای رضای خدا انجام می‌دهم و با خود او معامله کردم.

این خیر و حامی ایتام عنوان می‌کند: بعضی از این کودکان آرزوهای کوچکی دارند، مثل یک کیف یا لباس خوب که ما سعی می‌کنیم این آرزوها را برآورده کنیم؛ بعضی از خیرین هم مستقیماً با خانواده‌ها در ارتباط هستند و برای آن‌ها لباس، میوه و اقلام خوراکی می‌برند.

شفیعی با بیان اینکه وقتی به فرزندان و نوه‌های خودم کمک می‌کنم به این فکر می‌کنم که دیگران هم هستند و یکی اهدافم این است که تعداد فرزندان تحت پوشش را افزایش دهم، من معتقدم کمک به دیگران، به ویژه کودکان یتیم و نیازمند، برکت زیادی به زندگی می‌آورد. خداوند در قرآن می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (خداوند نیکوکاران را دوست دارد). امام سجاد (ع) نیز می‌فرماید: «با یاری کردن برادرانتان، به خداوند نزدیک می‌شوید.» امام صادق (ع) هم می‌فرماید: «خداوند می‌فرماید مردم خانواده من هستند و محبوب‌ترین آنها کسانی‌اند که در رفع نیازهای مردم تلاش می‌کنند.»

وی در پایان تاکید می‌کند: من از همه کسانی که توان مالی دارند، می‌خواهم به این کودکان کمک کنند. حتی کمک‌های کوچک می‌تواند تغییرات بزرگی در زندگی آن‌ها ایجاد کند. من خودم شاهد بوده‌ام که چگونه دعای این کودکان برکت را به زندگی‌مان آورده است.

داستان خیرانی که یتیمان را در آغوش گرفتند

عکسی که در خانه‌مان ماندگار شد

حسن صالحی هم که ۴۸ ساله و اهل زرین‌شهر است و اظهار می‌کند: یک پسر و ۵ فرزند معنوی دارم و در حال حاضر ۱۲۵۰ نفر حامی جذب کرده‌ام؛ از زمانی که سر سفره نشسته‌ام و با پسر خودم غذا می‌خورم، حضور مجازی دیگر فرزندانم را در دور سفره خودم واقعاً احساس می‌کنم.

وی می‌افزاید: وقتی پیام می‌دهند که امروز روز تولدشان است، به پسر خودم می‌گویم: «یکی از برادرهایت امروز تولدش است و باید یک هدیه بگیریم و به او بدهیم.» و در این مسیر همیشه به این نکته تاکید دارم که اگر مستقیماً خودتان نمی‌توانید به آن شخص کمک کنید، همیشه با واسطه این کار را انجام دهید تا آن شخص هم یاد بگیرد که باید دست هم‌نوع خود را بگیرد.

این خیر عنوان می‌کند: یکی از این بچه‌های نیازمند، نامه‌ای به ما نوشته بود که: «من خیلی دوست دارم یک دوچرخه داشته باشم.» به همکارانم گفتم: «آیا شما دوچرخه‌ای دارید که استفاده نمی‌کنید و در زیرزمین یا جایی بلااستفاده افتاده باشد؟» یکی از دوستان گفت: «بله، دوچرخه خوبی دارم.» وقتی دوچرخه را آوردیم و در آن لحظه به او دادیم، از آن صحنه فیلمبرداری کردیم. از آن برقی که از چشمان این بچه وقتی دوچرخه را دید، عکس‌برداری شد و این عکس را به عنوان قشنگ‌ترین عکس در خانه خودم دارم و هر وقت به آن نگاه می‌کنم، انرژی زیادی می‌گیرم؛ این در واقع همان خیرات و برکاتی است که وارد زندگی ما می‌شود و ما همیشه از آن بهره می‌بریم.

صالحی ادامه می‌دهد: وقتی کوچک بودم و مدرسه می‌رفتم، بعضی از بچه‌ها استعدادهای خیلی خوبی داشتند، اما وضعیت مالی خوبی نداشتند و کسی نبود که از آن‌ها حمایت کند. این همیشه دغدغه ذهنی من بود که چطور می‌توانم به آن‌ها کمک کنم و همیشه این فکر در ذهنم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد بازار کار شدم.

این حامی نیازمندان خاطرنشان می‌کند: وقتی به افراد نیازمند، مخصوصاً بچه‌های یتیم و نیازمند که سن پایینی دارند، کمک می‌کنیم، دعاهایشان بیشتر مستجاب می‌شود و واقعاً برکات زیادی وارد زندگی آدم می‌شود که هیچ‌وقت دست نیاز به سوی کسی دراز نمی‌شود. من تا به حال نشده که از زمانی که وارد این کار شدم، به مرحله‌ای نرسیدم که ببرم، من خودم واقعاً در زندگی‌ام مشکلاتی داشتم که کار به جاهای خیلی باریک کشیده شد و معتقدم که دعای این بچه‌های یتیم ما را از آن وضعیت نجات داد.

وی یادآوری می‌کند: در این مدت که به بچه‌ها کمک می‌کردم، مشکلی ندیدم که کار به جاهای سخت بکشد. خیرات و دعاهای این بچه‌ها هیچ‌وقت بی‌پاسخ نمانده‌اند. وقتی با این بچه‌ها برخورد می‌کنیم، خیلی جالب است که آرزوهای خیلی بزرگ و آنچنانی ندارند. مثلاً می‌گویند: «آقا، یک دوچرخه به من بدهید» یا «یک کیف به من بدهید». نمی‌دانم، شاید بگویند: «دوست داریم یک موبایل داشته باشیم.» وقتی این لوازم را فراهم می‌کنیم و در اختیارشان قرار می‌دهیم، باید دوباره به همان جمله اولیه برگردم: برقی در چشمانشان ایجاد می‌شود که واقعاً لذت‌بخش است.

داستان خیرانی که یتیمان را در آغوش گرفتند

وقتی گریه یک یتیم عرش خدا را لرزاند

این خیر توضیح می‌دهد: یک حدیث قدسی در ارتباط با بچه‌های یتیم وجود دارد که من آن را واقعاً تکان‌دهنده دیدم: «هنگامی که یتیمی گریه می‌کند، عرش خدا به لرزه درمی‌آید. خداوند به فرشتگان می‌فرماید: ای ملائکه، چه کسی این یتیم را که پدرش در حال پنهان شدن است، به گریه درآورده است؟ فرشتگان می‌گویند: خدایا، تو آگاه‌تری. خداوند می‌فرماید: ای ملائکه، من شما را گواه می‌گیرم که هر کسی گریه او را بخواباند و قلبش را خشنود کند، من او را می‌بخشم.» این واقعاً یک حدیث تکان‌دهنده است و من با این حدیث زندگی کرده‌ام.

صالحی با ذکر خاطره‌ای می‌گوید: زمانی که در خدمت بودیم، نزدیک هفت یا هشت نفر از ما اصفهانی‌ها با هم بودیم و همه کارهای پادگان را انجام می‌دادیم؛ بعد از پایان خدمت، به اصفهان برگشتیم و این ارتباط همچنان برقرار بود. آن زمان موبایل نداشتم و هر هفته موظف بودم به یکی از بچه‌ها زنگ بزنم و احوال‌پرسی کنم تا ببینم چه کرده‌اند. هفته بعد به یکی دیگر زنگ می‌زدم و این دور به صورت روال همیشگی اتفاق می‌افتاد. سالی یک‌بار هم دور هم جمع می‌شدیم.

وی ادامه می‌دهد: یک بار به یکی از بچه‌ها زنگ زدم و از او پرسیدم: «از بقیه بچه‌ها خبر داری؟» گفت: «فلانی ازدواج کرده و فلانی سر کار رفته است.» در بین صحبت‌هایش گفت: «می‌دانی فلانی (اسمش آقا مرتضی بود و هنوز هم هست) تصادف کرده و در کماست؟» به او گفتم: «خبر نداشتم.» بعد به بیمارستان در آن شهرستان رفتم تا او را ببینم. وقتی رسیدم، دیدم مادرش و همسرش پشت شیشه ایستاده‌اند. پرسیدم: «چه شده است؟» گفتند: «تصادف کرده و در کماست.» تقریباً هر وقت فرصت می‌کردم، به دیدنش می‌رفتم و برمی‌گشتم. آنقدر رفتم و برگشتم که دکتر مرا بیشتر از خانواده‌اش می‌شناخت. این قضیه دو هفته طول کشید؛ همسرش به خانه زنگ زد و گفت: «دکتر باید با شما صحبت کند.» پرسیدم: «دکتر کجاست؟» گفت: «در اتاق است.» دکتر گفت: «شما باید یک کاری انجام دهید. این بیماری که اینجا دارید و دوست شماست، طبق کمیسیونی که تشکیل شده، امیدی به بهبودش نیست. باید شما اولین خبر را به خانواده‌اش بدهید و بعداً آن‌ها را راضی کنید که اعضای بدنش را اهدا کنند.»

این خیر می‌افزاید: وقتی این حرف را زد، آن‌قدر شوکه شدم اما باید خودم را جمع و جور می‌کردم. این خبر بد را من باید به آن‌ها می‌دادم. بعد از اینکه از کنار دکتر آمدم، کاملاً ناراحت بودم؛ یک لحظه یادم افتاد که مرتضی کار قشنگی انجام می‌داد و ماهانه مبلغی به حساب یک بچه یتیم واریز می‌کرد؛ به کمیته امداد شهرستان رفتم و پرسیدم این بچه چیزی پدر معنویش نمی‌خواهد؟ و گفتند چرا اتفاقاً یک جفت کفش قرمز می‌خواهد»؛ یک جفت کفش خریدم و به خانه‌شان رفتم؛ وقتی رسیدم، در زدم و دیدم یک دختر پنج‌ساله خوش‌زبان و فوق‌العاده قشنگ با مادرش به دم در آمدند. این دختر آمد و روی پای من نشست و گفت «چرا پدر معنوی من نیامده؟»

صالحی خاطرنشان می‌کند: وقتی به او گفتم «بابامعنوی» حالش خوب نیست، هر کاری کردیم، نتوانستیم او را آرام کنیم؛ پس از آن به ما زنگ زدند و گفتند: «آقا مرتضی از کما خارج شده است.» فردا صبح وقتی به بیمارستان رفتیم، تمام خانواده آنجا بودند. همه رفتند و کارهایشان را انجام دادند و برگشتند من هم یک عروسک برای زهرا خانم خریدم، چون با او صحبت کرده بودم و قول داده بودم؛ مادر زهرا تعریف می‌کرد شب گذشته بچه یک‌دفعه شروع به گریه کرد و گفت: «بابا، من پیش خدارفته. بابا معنوی من هم می‌خواهد برود پیش خدا.» هر کاری کردیم که او را آرام کنیم خیلی آرام نمی‌شد و درست همین لحظات بود که مرتضی هم به‌هوش آمده بود؛ اینجا بود که من حدیث مذکور را درک کردم.

داستان خیرانی که یتیمان را در آغوش گرفتند

دعاهایی که از تخت بیمارستان بلندم کرد

خانم مؤمنی هم که ۴۵ ساله و دارای یک پسر است، اظهار می‌کند: شغل کارمندی دارم و باید گفت که حس انسان‌دوستی چیزی است که در وجود همه هست و در این مسیر از هر طریقی می‌توان به یتیمان کمک کرد.

وی می‌افزاید: آرزوهای این بچه‌ها گاهی آنقدر کوچک است که حتی شاید به مبلغ ۴۰۰ هزار تومان هم نمی‌رسد اما حمایت از این بچه‌ها باعث می‌شود برکت خاصی وارد زندگی آدم شود؛ وقتی ما به هر بچه‌ای کمک می‌کنیم، حتی اگر کمک‌مان جزئی باشد، تأثیر مثبت زیادی در زندگی‌مان می‌گذارد چون از اولیه‌شان برآورده می‌شود و می‌توانند با خیال راحت درس بخوانند و دغدغه نداشته باشند.

این خیر توضیح می‌دهد «زندگی خودم در دوران کرونا سخت بود. یک ماه کامل درگیر بودم، چون حساسیت ریوی داشتم. اما همین بچه‌ها برایم صداهایی فرستادند که گفتند: «خاله، امیدواریم زودتر خوب شوی. خیلی ناراحتیم که شنیدیم مریض شده‌ای.»؛ در این مسیر برکت‌هایی که در زندگی می‌بینیم، شاید به خاطر دعاهای خیری باشد که پشت سرمان گفته می‌شود. بعضی وقت‌ها آدم یک کار خیر کوچک انجام می‌دهد که شاید خیلی بزرگ نباشد، اما همان کار کوچک باعث می‌شود آن فرد آن‌قدر تحت تأثیر قرار بگیرد که کلی دعای خیر برای آدم بکند.

مؤمنی ادامه می‌دهد: یک روز یکی از خیرانی که با آن‌ها در ارتباط بودم، خاطره‌ای تعریف کرد و گفت: «یک روز در جاده برمی‌گشتم؛ در حین برگشت، یک لحظه ماشین غلتید و تصادف کرد. طوری بود که اصلاً کنترل ماشین از دستم خارج شده بود و دیگر امیدی نداشتم. اما یک لحظه، وقتی ماشین توقف کرد، دقیقاً انگشتان آن بچه را روی شیشه ماشین حس کردم و در آن لحظه متوجه شدم که به خاطر همین کار خیری که کرده‌ام، این اتفاق افتاده است.»

داستان خیرانی که یتیمان را در آغوش گرفتند

۱۲ درصد به حساب امام زمان (عج)

هانیه حسینی هم ۳۲ ساله است و اینطور می‌گوید: فکر می‌کنم حدود شش یا هفت سال است که حامی سه فرزند هستم واین کار را با ۳۰ هزار تومان شروع کردم و الآن به سه میلیون تومان رسیده است؛ من کار عکاسی انجام می‌دهم و تازه شروع کرده‌ام. امسال دقیقاً همین ماه، به دلیل شرایط مرخصی همسرم، اتفاقی افتاد که درآمدمان خیلی کاهش یافته بود، حساب کردیم و دیدیم که نمی‌توانیم به راحتی از پس هزینه‌ها برآییم. نمی‌خواستیم بی‌تفاوت از کنار این موضوع بگذریم. در ذهنمان این موضوع مرور می‌شد، اما چیزی نگفتیم.

وی می‌افزاد: همان شب، تماس تلفنی برای یک کار عکاسی به من رسید که مبلغش قابل توجه بود و به همسرم گفتم: «آن لحظه نتوانستم به تو بگویم که یه کاریش می‌کنیم و پولش را جور می‌کنیم» و همان شب، مبلغ خوبی برای یک کار کوچک به حسابم واریز شد تا آن کار عکاسی را انجام دهم. در حالی که چند ماهی بود به دلیل آموزش‌هایی که داشتم، سعی می‌کردم کمتر عکاسی کنم و خودم را درگیر نکنم. اما کلاس‌هایم تمام شده بود و چون خیلی وقت‌ها به کارهای دیگر «نه» گفته بودم، تماس‌هایم برای کار عکاسی کم شده بود.

این بانوی خیر عنوان می‌کند: از همان روزی که این کار را شروع کردیم، همسرم کارهای خارج از شرکت انجام می‌داد و پیشنهادهای زیادی به او می‌شد. او واقعاً متعجب بود که چقدر برکت در زندگی‌مان وارد شده است. این ماه که این اتفاق افتاد، خیلی به چشممان آمد. انگار به عینه دیدیم که نمی‌توانیم این برکت را از زندگی‌مان جدا کنیم. همان شب، آن پول واریز شد و برایم خیلی جالب بود.

حسینی ادامه می‌دهد: من و همسرم بعد از اینکه حمایت از بچه‌های یتیم را شروع کردیم، تنها کاری که توانستیم انجام دهیم، این بود که همیشه مبلغی کنار بگذاریم. از همان موقع که با ۳۰ هزار تومان شروع کردیم، هر وقت کاری پیش می‌آمد، همسرم کارهای خارج از شرکت انجام می‌داد و قرار شد ۱۲ درصد از حقوقش را به حساب «امام زمان» که ساخته بودیم واریز کنیم؛ این حساب همیشه برای کارهای خیرمان بود و هیچ‌وقت از آن پول برنمی‌داشتیم. حتی همین ماه که پول کم داشتیم، به حساب امام زمان سر زدیم تا ببینیم مبلغی هست که پرداخت کنیم یا نه. چون این حساب همیشه کنار حساب‌هایمان است و هر وقت برای کمک به بچه‌های یتیم یا کارهای خیریه دیگر می‌خواهیم پرداخت کنیم، از همین حساب استفاده می‌کنیم.

وی می‌گوید: دوست دارم وقتی فرزندی به زندگی‌ام می‌آید، با این جو آشنا شود؛ حتی برای بهزیستی هم اقدام کردم تا قبل از اینکه خدا به من فرزندی بدهد، از بهزیستی فرزندی بگیرم. اما نتیجه را به خدا سپردم تا ببینم چه می‌شود. هر چیزی ظرفیت و لیاقتی می‌خواهد. به خدا سپردم که اگر صلاح باشد، این اتفاق بیفتد و اگر نه، همین‌طور به آن‌ها کمک می‌کنم.

این بانوی خیر در پایان می‌گوید: وقتی با همسرم خانه خریدیم باورم نمی‌شد که چطور این پول را جور کردیم و چطور خانه را خریدیم. در حالی که همیشه فکر می‌کردم خرید خانه کار خیلی سختی است، اما خیلی راحت اتفاق افتاد. به همه عزیزان پیشنهاد می‌کنم که حتی با کوچک‌ترین هزینه و مبلغ، می‌توانند برکات بزرگی را به زندگی‌شان بیاورند. تا وقتی این کار را انجام ندهند، واقعاً نمی‌توانند متوجه شوند. نمی‌دانم چطور باید این را توضیح دهم. هر کسی خودش باید این را تجربه کند. وقتی این اتفاق برایتان بیفتد، آن را لمس می‌کنید.

داستان خیرانی که یتیمان را در آغوش گرفتند

به گزارش ایمنا، امیرالمومنین (ع) به‌عنوان نماد عدالت و مهربانی در تاریخ اسلام، همواره الگویی بی‌بدیل برای حمایت از یتیمان و نیازمندان بوده‌اند. ایشان در طول زندگی خود، با رفتارهای عملی و تأکید بر مسئولیت‌پذیری اجتماعی، جامعه را به حمایت از قشرهای ضعیف تشویق کردند و این رویکرد نه‌تنها در فرهنگ اسلامی به‌عنوان ارزشی الهی مطرح شده، بلکه الهام‌بخش بسیاری از خیران و نیکوکاران در طول تاریخ بوده است؛ امروزه نیز در این مسیر بسیاری از افراد با الهام از سیره امام علی (ع)، در راه حمایت از یتیمان گام برمی‌دارند و با کمک‌های خود، زندگی این کودکان را بهبود می‌بخشند.

خیران با بیان تجربیات خود، نشان دادند که حمایت از یتیمان برکت و آرامش خاصی به زندگی خیران نیز می‌آورد. این افراد با کمک‌های مالی و معنوی خود، نیازهای مادی و عاطفی یتیمان را برطرف کرده و آینده‌ای روشن برای آنان رقم می‌زنند. آن‌ها بر این باورند که حتی کوچک‌ترین کمک‌ها می‌تواند تغییرات بزرگی در زندگی نیازمندان ایجاد کند و این عمل خیر، علاوه بر تأثیرات اجتماعی، موجب نزدیکی بیشتر به خداوند و دریافت برکت در زندگی شخصی می‌شود.

کد خبر 829480

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.