به گزارش خبرگزاری ایمنا از مازندران، گوشه گوشه شهر دوباره رنگ و بوی شهید و شهادت و ایثار به خود گرفته است؛ شهادتی از جنس غیرت، مردانگی، استقامت که اینروزها در میان جبهه مقاومت دیده میشود.
دعوت بودیم به یک مهمانی، مهمانی از جنس شهدا، میزبانش مردم شهر و مهمانش شهید خوشنام؛ شهیدی که مادران و دختران شهر برایش مادری و خواهری کردند، لباس دامادی نداشت اما لباس شهادت به تن داشت.
شهیدی که رفت برای من، تو، ما برای ناموسش، برای وطنش، برای خواهرش، مادرش و مادران و خواهران سرزمینش.
همه آمده بودند از کوچک و بزرگ تا پیر و جوان برای بدرقه این شهید خوشنام و میزبانی این فرزند کشور.
سیل جمعیت نشان از علاقه و احترام دیار تنکابن به شهدا بود؛ در آن میان کودک هفت ساله چادر به سر که بههمراه مادرش آمده بود، شاید نمیدانست برای چه همه مردم آنجا جمع شده بودند و منتظر چه کسی بودند ولی میدانست هر کسی است مهم و دوست داشتنی و عزیز است که مردم روز تعطیل خود برای پیشوازش آمدهاند.
مادری که نشسته، پدری پیری که چشم به راه فرزند شهیدش بود، میگفت بوی پسرم را میدهد، فرزندی که ۳۴ سال است که رفته و نیامد.
بوی اسپند، بوی گلاب، بوی خوش عشق؛ شهادت حال و هوای رفتن به جبههها در سالهای جنگ که برای بدرقه رزمندگان میآمدند.
یک خواهر مینوشت برای برادر گمنامش، یک مادر میبوسید پیکر را به یاد پسر مفقودالاثرش و اما برداری چای میداد به مهمانان برادرش.
چه خواهرانه، مادرانه، پدرانه، برادرانه برای شهیدی که بوی غربت میدهد، آمدند تا بگویند شهدا در دل تک تک مردم جای دارند؛ قدر این امنیت را که به واسطه خون این شهدا است میدانند حتی با وجود مشکلات اقتصادی کشور پایبند شهدا هستیم تا پای جان؛ بدانیم که خون این شهدا امنیت و آرامش را در کشور به جا گذاشته است.
نظر شما