روزی که مردم اصفهان، رستاخیز را  در دنیا دیدند

اینجا اصفهان است، دیاری مملو از هنرمندان، نه تنها هنرمندانی که دست به قلم برده و نقش خاطرات را به‌ٰروی تابلوها به ثبت رساندند، بلکه دیار مردمانی که با حضور خود نیز در قاب خاطرات ثبت و ضبط کردند؛ اینجا اصفهان دیاری که در یک روز آغوش خود را بر ۳۷۰ قهرمان گشود و آسمان آن دلش به رنگ غم و حماسه درآمد.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، هنر، زبان به تصویر کشیدن عواطف و اندیشه‌هاست که در دل‌ها نفوذ می‌کند و در این مسیر هنرمندان پیام‌آورانی هستند که می‌کوشند واقعیت‌های جهان را به تصویر بکشند و زوایای پنهان روح بشری را نمایان کنند و یکی از این هنرمندان برجسته، اصغر طاهری است؛ کسی است که هنر خود را وقف اعتقاداتش کرده و با آثاری شگرف، یاد و خاطره دفاع مقدس را در ذهن و قلب انسان‌ها زنده نگه داشته است.

او با هر ضربه قلم، داستانی از ایستادگی، امید و عشق به وطن را روایت می‌کند؛ اینجا اصفهان است، دیاری مملو از این هنرمندان، نه تنها هنرمندانی که دست به قلم برده و نقش خاطرات را به‌ٰروی تابلوها به ثبت رساندند، بلکه دیار مردمانی است که با حضور خود نیز در قاب خاطرات ثبت و ضبط کردند؛ اینجا اصفهان دیاری که در یک روز آغوش خود را بر ۳۷۰ قهرمان گشود و آسمان آن دلش به رنگ غم، در سوگ عزیزانی است که برای نگهبانی از میهن و آرمان‌هایشان جان خود را فدای کردند.

اصغر طاهری متولد ۱۳۳۲ است و فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۴۸ آغاز کرد؛ وی ضمن فعالیت در عرصه‌های نقاشی، خوشنویسی و شعر با شروع دفاع مقدس در بنیاد شهید و ستاد برگزاری مراسم شهدای اصفهان مشغول به فعالیت شد و آثار ماندگاری را به ثبت رساند و آنچه در ادامه می‌خوانید حاصل گفت‌وگوی ایمنا با اصغر طاهری است:

روزی که مردم اصفهان، رستاخیر را  در دنیا دیدند

ایمنا: از چه طریقی و زمانی پا به عرصه هنر گذاشتید؟

طاهری: دوران تحصیلاتم را از دبستان خود حجت آغاز کردم و تحصیلات دوره متوسطه را در دبیرستان هراتی ادامه دادم و در این دوران با استاد تاجمیرریاحی آشنا شدم و وقتی کار من را دیدند، بسیار تحت تأثیر قرار گرفتند و گفتند که شما باید تحت نظر باشید؛ امتحانی از من گرفتند که موضوع آن «غروب زاینده رود» بود و با رنگ روغن نقاشی کردم و غروب زاینده رود را در آب کشیدم.

از آن زمان به کلاس‌های آزاد استاد تاجمیرریاحی پیوستم و تحت نظرش بودم و پس از آن به هنرهای زیبا راه پیدا کردم؛ پس از آن استادم از اصفهان و به طور کلی از ایران رفتند و تصمیم گرفتم کلاس‌هایی را برگزار کنم، گرچه قبل از اینکه از اصفهان بروند، پیشنهاداتی برای برگزاری کلاس با من مطرح می‌شد، اما به احترام استاد می‌گفتم نه؛ پس از اینکه استادم به خارج رفتند، مدتی نیز تحت نظر استاد پورصفا بودم و بر این اساس می‌توان گفت که من نسل سوم و چهارم مرحوم استاد شاگرد کمال‌الملک هستم و در این مسیر ۵۹ سال است که قلم عشقی را که خداوند به ما عطا فرموده، به همت والای حضرت حق ادامه می‌دهم.

ایمنا: در کنار نقاشی فعالیت‌های هنری دیگری نیز داشته و دارید؟

طاهری: من فعالیت‌های آموزشی را تحت عنوان هنرکده طاهری دایر کردم؛ در این دوران، خوشنویسی را نیز زیر نظر استاد همتی، استاد عزائری و استاد معین و استاد فروزنده طی کردم؛ همچنین به‌دلیل علاقه‌مندی به شعر حدود ۲۸ سال پیش وارد این عرصه شدم و به همین خاطر، برای این رشته هنری یک غزل گفتم:

«بر آن سرم که بهره ز فیض هنر برم

با آن کسی که هست هنرمند به سر برم

گر بنگرم که موج از اهل هنر تهی است

جایی روم که بهره ز فیض هنر برم

در راه خط و نقش و نکو از هنر نصیب

هرقدر پیش‌تر برم بیشتر برن

یا رب مرا دچار حسود هنر مکن

که از دست او پناه سوی دادگر برم

نشناختند اگرچه هنرمندی مرا

حاشا ز زادگاه به‌جای دگر روم

اجبار اگر مرا به سوی مهملات برد

ای طاهری نواز که با گوش کر روم»

روزی که مردم اصفهان، رستاخیر را  در دنیا دیدند

ایمنا: ظاهراً شما در مسیر فعالیت هنری‌تان، به عرصه دفاع مقدس نیز ورود پیدا کردید؛ این موضوع چطور رقم خورد؟

طاهری: با شروع انقلاب چون بچه‌های محل که شناختی از هنر من شناخت داشتند، مرتب به منزلم می‌آمدند تا پلاکارد برایشان بنویسم و عکس حضرت امام (ره) را بکشم تا در تظاهرات به‌کار ببرند؛ کم‌کم ما با این فعالیت‌ها به بنیاد شهید و ستاد برگزاری مراسم شهدا پیوستیم.

خداوند را شاکرم که توانستم در جوار شهدای عزیز باشم؛ در طول ۸ سال دفاع مقدس، من مسئول تبلیغات ستاد برگزاری مراسم شهدا بودم و کارهای تبلیغاتی ستاد را انجام می‌دادم؛ عکس‌های شهدا را طراحی و نقاشی می‌کردم و طرح‌های پلاکارد و آگهی‌هایی که برای شهدا چاپ می‌کردیم، طراحی می‌شد و یا به مناسبت هر حمله‌ای با اسم رمز آن حمله، کارهایی انجام می‌دادیم.

ایمنا: به ستاد برگزاری مراسم اشاره کردید؛ این ستاد چطور و با چه اهدافی تشکیل شد؟

طاهری: در آن زمان پیکر شهدا را برای تشییع به میدان انقلاب می‌بردند؛ در آنجا گروهک‌ها از همه جا رخنه کرده بودند و به‌عنوان بساط کتاب‌فروشی و هر چیزی کنار رودخانه و اطراف میدان انقلاب جمع شده بودند و هر روز یک شیطنت می‌کردند و درگیری بین خانواده‌های شهدا به وجود می‌آمد؛ آن‌ها می‌آمدند و می‌گفتند شهید شما برای ارتش، سپاه و… است و باید جلوتر برود و این جملات باعث ایجاد درگیری می‌شد. بچه‌ها تصمیم گرفتند در بنیاد ستادی تشکیل دهند که پرسنل آن از سپاه، بنیاد شهید و مردم بودند. وبا این کار، نظم خاصی به تشییع شهدا داده شد؛ حتی در شست‌وشو، غسل و کفن شهیدان، آداب خاصی رعایت می‌شد و تزئینات ویژه‌ای انجام می‌گرفت.

در آن طبق برنامه‌ریزی‌ها تمام شهیدان طبق برنامه‌هایی که قبلاً تعیین شده بود، به میدان امام منتقل می‌شدند و طی یک مراسم، شهیدان بر دوش مردم تشییع می‌شدند تا به گلستان شهدا برسند؛ تشییع با نظم خاصی انجام می‌شد و هیچ گونه اعتراضی وجود نداشت و بر این اساس شهدا از علی‌قاپو به سوی میکده عشق حرکت می‌کردند و این مسائل نظم خاصی پیدا کرده بود.

یک روز مسئول بنیاد شهید کل کشور وقت به اصفهان آمد و بعد برایش شرح دادم که چنین ستادی فقط در اصفهان شکل گرفته بود و ما یک چنین ارگانی تشکیل دادیم که برگرفته از برنامه‌های سپاه بود و بر این اساس بود که بعد هم تصویب شد که تمام شهرستان‌ها ستاد برگزاری مراسم شهدا داشته باشند.

روزی که مردم اصفهان، رستاخیر را  در دنیا دیدند

ایمنا: احتمالاً یکی از نقاط اوج فعالیت این ستاد، بیست‌وپنجم آبان ۱۳۶۱ بوده است؛ حال و هوای آن روزها چطور بود؟

طاهری: شهدای ۲۵ آبان ۱۳۶۱، شهدای محرم بودند و تعدادشان ۳۷۰ گل پرپر شده بود؛ ما از یک دید با گریه و زاری خانواده‌های شهدا مواجه بودیم و از سویی با پیکر شهدا که باید شست‌وشو داده می‌شدند؛ بدن‌های مجروح و بعضی‌ها هم از هم پاشیده بودند و کارهای سختی بود.

چند روز مردم واقعاً از خودگذشتگی نشان دادند؛ در این برنامه‌های انقلاب و جبهه و جنگ نمی‌گفتند که ما مسئول کارهای شهدا نیستیم، همه همکاری می‌کردند؛ در مواقعی که شهید زیاد بود، بچه‌های سپاه و نیروهای مردم همکاری و حتی در شست‌وشو و کندن قبرها هم به ما کمک می‌کردند.

گل‌های پرپر شده برای رساندن به میعادگاه عشق، روی امواج دریا بر سر دست مردم حرکت می‌کردند و می‌رفتند؛ وسط راه، شهیدان روی دست مردم بودند و محشر جدیدی ایجاد شده بود، یک رستاخیز جدید؛ ما همه روز رستاخیز داریم اما مردم شهیدپرور اصفهان در این دنیا روز رستاخیز را دیدند.

روزی که مردم اصفهان، رستاخیر را  در دنیا دیدند

ایمنا: در کنار ستاد برگزاری مراسم، چه فعالیت‌هایی در این باره و در ایام دفاع مقدس داشتید؟

طاهری: علاوه بر ستاد، در جبهه نیز فعالیت داشتم؛ به‌عنوان مثال برای ۲۲ بهمن روی یونولیت عکس خیابان‌ها در روزهای مبارزات انقلاب اسلامی را ترسیم کردم و در ادامه و در میان میدان نبرد با چوب پشت این‌ها را بستیم و یک خیابان درست کردیم.

همچنین یک پرتره از حضرت امام (ره) به مساحت ۴۸ متر مربع روی بوم نقاشی کردیم که در گلستان شهدا نصب شد تا زمانی که شهدا تشییع می‌شوند حضور داشته باشد، از سویی یک عکس رنگ روغن را در سال ۵۷ که امام در پاریس بودند نیز نقاشی کردم که اکنون در موزه حضرت امام نگهداری می‌شود.

از سویی برای شهدا نیز غزلی به شرح زیر گفتم:

«اگر بینی که اندوه عمیقی را به دل دارم

برای دوستان رفته از کف اشک می‌بارد

غبار خاکشان آرامش جان است بهر من عجب نبود

اگر این خواب را دیده بگذارم

دلم بهر کسانی که از جهان رفتند می‌سوزد

به سوگ مرگشان بنشسته و در رنج و آزارم

سه اندوه گران دست از سر من برنمی‌دارد

سرشک دیده و داغ دل و خون جگر دارم

نه تنها لاله‌سان گردیده است الکن زبان من

به باغ دل به غیر از لاله همراه نمی‌کارم

مرا ذهن از شنس خویشتن از بس بود عاجز

به گرد نقطه‌ای مجهول سرگردان چو پرگارم

چرا از بهره بسپردن به او ای داغ توان کردن

اگر دل را از مهر یار از کف رفته بردارم

دلم غمگین بود کان نخبگان رفتند از پیشم

از این پس طاهری کمتر کسی مانده است غم‌خوارم»

روزی که مردم اصفهان، رستاخیر را  در دنیا دیدند

ایمنا: اگر بخواهید به‌عنوان هنرمندی پیشکسوت صحبتی با جوان‌هایی که می‌خواهند وارد عرصه هنر شوند داشته باشید، آن حرف چیست؟

طاهری: فرد برای ورود به هنر باید علاقه و ذات اولیه را داشته باشد؛ هنر باید در وجود فرد باشد. اگر کسی به هنر روی می‌آورد باید با تمام سختی‌ها بسازد؛ در راه هنر، در راه عشق و در راه خدا خیلی مشکل است. اول از همه، آن ذات و استعداد اولیه مهم است، چون این ریشه در جای دیگری دارد و این ریشه ناخودآگاه در هر کسی نیست. هر فرد خاصی حالت خاص خود را می‌خواهد.

در این مسیر لقمه حلال خیلی مؤثر است برای کسی که می‌خواهد در راه عشق قدم بردارد؛ اول از همه، باید پاک باشد و از همه چیز بریده باشد؛ جوانان امروزی باید حرمت نگه دارند و هویت داشته باشند. این راه خیلی رنج و زحمت دارد؛ خون و عرق زیادی باید ریخته شود.

ایمنا: و حرف آخر شما؟

طاهری: انتظارم از مسئولان و آن‌هایی که دست‌اندرکار مملکت و دولت هستند این است که حواسشان به خون شهدا باشد؛ اگر کسی کوچک‌ترین کوتاهی بکند، این خون دست از سر او بر نمی‌دارد؛ اگر در جبهه بودند و اگر با شهدا بودند باید حواسشان باشد که در چه جایگاهی نشسته‌اند. اگر عاشق‌اند، باید سر آن پست بنشینند.

کد خبر 809821

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.