رفت و پس از ۱۰ سال بازگشت

همسر آزاده و جانباز شهید سیدحسن ذریه زهرایی از ۱۰ سالی که همسرش در اسارت رژیم‌ بعث بوده است، می‌گوید.

فرشته عبداللهی در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا اظهار کرد: مرداد ۱۳۵۶، هفده‌ساله بودم که با همسرم ازدواج کردم، خانه ما در کرمانشاه و خانه خانواده همسرم در تهران بود، همسرم در دانشگاه تهران کار می‌کرد و بعد به اداره پست انتقالی گرفت، پس از ۳ سالی که در تهران بودیم، محل کارش به قصر شیرین رفت و ما هم به آنجا نقل مکان کردیم.

وی افزود: با آغاز جنگ من و همسرم و دختر سه ماهه‌مان برای مهمانی به تهران رفتیم، هنگام برگشت مادر همسرم گفت همسرت مجبور است به قصر شیرین برگردد تو با بچه سه‌ماهه کجا می‌خواهی بروی؟ همین‌جا بمان، من هم ماندم و همان سفر ما بدون هیچ وسیله و تنها با یک چمدان لباس بود که دیگر همسرم را تا ۱۰ سال بعد ندیدم.

همسر آزاده و جانباز شهید، سید حسن ذریه زهرایی تصریح کرد: هنگام بازگشت همسرم به قصر شیرین، آنجا توسط عراقی‌ها اشغال شده بود و هیچ‌کس نمی‌توانست از شهر خارج شود، همسرم بعدها تعریف کرد که با همکارانش وظیفه امداد به مردم مانده در حصر را به عهده داشتند و با خودروی اداره برای مردم و زنان و کودکانی که در مسجدها زندگی می‌کردند، آب می‌بردند و نانواها را از خانه‌هایشان بیرون می‌آوردند و می‌گفتند باید برای مردم نان بپزید.

عبداللهی عنوان کرد: این شرایط ادامه داشت تا اینکه همسرم را به همراه تعدادی از همکارانش، حدفاصل قصر شیرین تا گیلانغرب مورد حمله و تیراندازی قرار داده بودند که به خواست خدا هیچ‌کدام شهید نشدند، اما عراقی‌ها آن‌ها را به اسارت گرفتند و به زندان بغداد بردند.

وی یادآور شد: آن‌ها در آنجا دچار خون‌ریزی شدید معده شدند، به‌طوری که احتمال بهبودشان نبود، اما بهبود یافتند و به زندان موصل ۱ منتقل شدند، این ۵ ماه بی‌خبری از سخت‌ترین لحظه‌های تمام عمرم بود، من تنها ۲۰ سال داشتم و تمام تهران را به همراه دختر سه‌ماهه‌ام و مادرشوهرم زیر پا گذاشته بودیم، نامش نه در فهرست شهدا بود، نه جانبازان و نه اسیران، انگار که هیچ‌کس خبری از او نداشت، بعضی‌ها می‌گفتند احتمالاً شهید شده باشد اما من دلم گواهی می‌داد که همسرم زنده است.

همسر آزاده و جانباز شهید سید حسن ذریه زهرایی با یادآوری اینکه بی‌خبری ما از همسرم از مهر تا اردیبهشت به طول انجامید، عنوان کرد: عاقبت نامه‌ای از طرف هلال‌احمر که به صلیب سرخ مرتبط شده بود به ما رسید که در آن نامه‌ای چهارخطی از همسرم بود و ما هم در مقابل تا ۴ خط می‌توانستیم پاسخ بدهیم، آنجا بود که فهمیدیم همسرم زنده است و خدا را شکر کردیم، اما این اسارت و دوری ۱۰ سال به طول انجامید، در این ۱۰ سال من با خانواده همسرم زندگی می‌کردم، خانواده خودم هم که در قصر شیرین خانه و شیرینی‌فروشی داشتند، پس از حمله دشمن تنها با یک چمدان آنجا را ترک کرده بودند و به تهران آمده بودند، شرایط سختی برای ما و همه مردم ایجاد شده بود که با توکل به خدا و صبر و همدلی گذشت.

عبداللهی گفت: در مرداد ۶۹، دقیقاً مصادف با سالگرد ازدواجمان آزاده‌ها به ایران رسیدند، برادر همسرم، دخترم که پدرش از سه‌ماهگی او را ندیده بود و آن زمان ۱۰ ساله شده بود را همراه خودش برای پیدا کردن پدرش برد، پدرش با اینکه او را ندیده بود، اما بین آن همه جمعیت شناختش و از پنجره اتوبوس او را در آغوش کشید و صحنه احساسی زیبایی خلق شد.

وی افزود: وقتی همسرم پس از این همه سال دوری به خانه بازگشت، از دیدنش متعجب شدم و گریه می‌کردم و می‌گفتم امکان ندارد او همان حسن بیست‌وهفت‌ساله باشد، اینقدر که در اسارت رنج دیده بود و لاغر شده بود و دندان‌هایش شکسته بود؛ خودش بعدها تعریف می‌کرد که رژیم بعث عراق از اسرا برای آزمایش‌هایش استفاده می‌کرده و روی تمام آن‌ها تزریقاتی انجام می‌داده که منجر به بیهوشی می‌شده است، آن‌قدر در این سال‌ها صبر کرده بودم که همسرم هم از تحملی که خدا به من داده بود، متعجب شده بود و می‌گفت: «در این سال‌ها خیلی سختی کشیده‌ای فرشته، هر جای ایران که می‌خواهی زندگی کنی فقط بگو، قول می‌دهم ببرمت آنجا برای زندگی.»

همسر شهید گفت: پس از بازگشت اسرا، همسرم از اسارت به شغل پیشین خود در اداره پست برگشت و آن را تا بازنشستگی ادامه داد، پس از آن تحصیلاتش را تا کارشناسی مترجمی زبان ادامه داد و برای جانبازان فعالیت‌های عام‌المنفعه می‌کرد، بسیار مهربان بود و هرچه از دستش برمی‌آمد برای همه انجام می‌داد، اما در این سال‌ها به دلیل جراحات وارده دائم درگیر مداوا بودیم و مشکل معده را همچنان داشت، پس از مدتی هم به سرطان کلیه مبتلا شد که چند سال درگیر درمانش بودیم و بهبودش پیدا کرد، اما سرانجام نوزدهم دی ۱۴۰۲ پس از تحمل ۱۰ سال رنج اسارت و سال‌ها بیماری به درجه رفیع شهادت رسید و به یاران شهیدش پیوست.

کد خبر 808834

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.