به گزارش خبرگزاری ایمنا، همین چند روز پیش خبر رسید که نتفلیکس، بهعنوان یکی از بزرگترین سرویسهای استریم پخش فیلم در سراسر دنیا ۱۹ فیلم فلسطینی یا آثار مرتبط با وضعیت فلسطینیان را از این پلتفرم حذف کرده است؛ اقدامی که بسیار خبرساز و جنجالآفرین بود و حتی واکنش سازمان حقوقبشری «آزادی به پیش» (freedom forward) را نیز در پی داشت و از نتفلیکس خواست در این مورد پاسخگو باشد که چرا چنین اتفاقی را رقم زده است، اما آنها در پاسخ بیانیهای منتشر و ادعای حذف آثار فلسطینی را تکذیب کردند و حذف این فیلمها را به مسئله پایان قرارداد آنها مرتبط دانستند.
اما روی دادن این اتفاق مسبوق به سابقه است و صنعت هنر در غرب کارکردی جز حذف، جرح، تعدیل و دستکاری واقعیت موجود در صحنه جهان ندارد و مدام بر این اصل تأکید میکند که مجبور است به بهانه ممانعت از ترویج تروریسم جلوی بسیاری از عقاید و افکار را بگیرد و به احدی هم در این زمینه جواب پس ندهد. به عبارت دیگر آنها هستند که فاتحانه خود را در مقام شاکی، وکیل و قاضی معرفی میکنند و در ادامه به اقامه دعوا و صادر کردن حکم میپردازند و بدون اینکه فرصت دفاع به دیگری بدهند او را به بند مجازاتی که خود صلاح بدانند گرفتار میکنند.
در این مورد خاص فیلمسازانی همچون «الیا سلیمان»، «هانی ابواسد» و «آنماری جاسر» بدون اینکه اسلحهای دست بگیرند و در برابر سربازان صهیونیسم مبارزه کنند و ادعای گرفتن زمین از چنگ آنها را داشته باشند مجازات شدند و آثارشان در بیدادگاه این پلتفرم حذف شد. این اتفاقات درحالی رقم میخورد که نتفلیکس یک کمپانی عظیم مالی است و با ارزش ۳۲۲ میلیارد دلاری در بازار بهعنوان بیستوهشتمین شرکت سودده جهان شناخته میشود و این توانایی را دارد که فرصت نمایش فیلمها را برای کاربرانش تمدید کند، اما این کار را انجام نمیدهد چون هم سود و صرفهای برایش ندارد و هم ادامه این روش و شناخت بیشتر مردم فلسطین از دریچه دوربین فیلمسازان این کشور به مصلحت صهیونیسم جهانی نیست. در ادامه به خدمات متقابل صهیونیسم و هنر مدرن، خاصه هنر-صنعت سینما میپردازیم و نمونههای بیشتری از رفتار دوگانه غرب در رویارویی با «هنر مقاومت» را به شما عرضه میکنیم.
رابطه عاشقانه هالیوود و اسرائیل
هالیوود سالها پیش از شکلگیری نطفه اسرائیل در اراضی فلسطینی رابطه عاشقانهاش با صهیونیسم را آغاز کرده بود و فقط پس از ایجاد نخستین دولت یهود در سال ۱۹۴۸ توسط داوید بنگوریون، پیوندش با این رژیم نوپا و جعلی را مستحکمتر کرد. اتفاقی در حال رخ دادن بود که بسیار فراتر از پدید آمدن یک اتحاد بود.
آنها قصد داشتند «صهیونیسم سیاسی و فرهنگی» را با استفاده از صنعت سرگرمی هالیوود در قالب یک وضعیت عادی نشان دهند و طرف اسرائیلی هم وظیفه سرگرم کردن افکار عمومی مردم دنیا را از طریق تماشای آثاری که بهنوعی با ایدئولوژی آنها همراه و هممسیر است ، به صنعت در حال رشد و توسعه هالیوود برونسپاری کند، اما هالیوود و دولت جعلی یهود برای موفقیت در این راه نیازمند شبکهسازیهای دقیق مالی و معنوی برای جا انداختن ایده سرزمین موعود بودند؛ آنها کارشان را هم بر پایه یک طراحی دقیق و حساب شده پیش بردند و موفق شدند انحصار بسیاری از لوازم سرگرمی را از آن خود کنند. افسانههای زیادی در رابطه با کشیده شدن پای جک وارنر (یکی از چهار برادر یهودی بنیانگذار کمپانی هالیوودی برادران وارنر) به صنعت سینما مطرح میشود که بازگویی آن خالی از لطف نیست. بهطور مثال اینطور عنوان میکنند که جک وقتی با پدیده فیلمهای صامت روبهرو شد به خانه رفت و از مادرش در رابطه با خرید سالن سینما مشورت خواست، مادر در پاسخ به او گفت: «سینما کالای خوب و ارزشمندی است چون مشتری پیش از دیدن کالا پولش را میپردازد.» این جمله شاید هیچگاه توسط مادر جک وارنر گفته نشده باشد، اما واقعیت این قوم را نشان میدهد. بسیاری از جوانان یهودی در بدو ورود به آمریکا جذب صنعت نوپای فیلم شدند و آن را تحتتأثیر ذهن منفعتطلب خود دگرگون کردند.
دومینوی کنترل هالیوود توسط یهودیان نه بهصورت آنی، بلکه بهمرور کامل شد و آنها حتی زیر فشار محافظهکارهای آمریکایی توانستند عملکرد خود را در راستای ایجاد یک امپراتوری عظیم مالی کامل کنند و به بسیاری از رذائل اخلاقی در قالب فیلمهایی که تولید میکردند رسمیت و ارزش ببخشند. در همین راستا «هنری فورد»، خودروساز مشهور آمریکایی در مقالههایی با اسم «جنبه یهودی در سینما» و «برتری یهودی در سینما» نسبت به اوجگیری فعالیت یهودیان و صهیونیستها در صنعت سینمای آمریکا هشدار داد و آنها را بهعنوان افراد شروری که میخواهند «خشونت» را در کشور بهعنوان یک اصل اساسی درنظر بگیرند و عادی جلوهاش دهند، مورد خطاب قرار داد. او گفت این جماعت از «خشونت» در قالب پدیدههایی بهشدت جذاب یاد میکنند تا بدین واسطه آثار کمپانیهای وابسته به خود را در صدر فهرست فروش جای دهند و دیگران را از دستیابی به این مهم بازدارند.
محافظهکارهای آمریکایی و فاشیستها به هر مستمسکی چنگ زدند تا از نقش یهودیان در صنعت هالیوود و رشد روزافزون آن بکاهند و هرچند در ابتدا به موفقیتهایی نظیر تصویب و اجرای قانون «نظامنامه تولید تصاویر متحرک» موسوم به «هیِز کُد» هم دست یافتند، اما در آخر نتوانستند نسبت به اجرای آن پافشاری بیش از حدی بروز دهند و عاقبت بساط این قانون در سال ۱۹۶۸ برچیده شد. صنعت سینمای آمریکا در آن سالها تنها تحت مالکیت بروکراتهای کاتولیک و بانکداران پروتستان اداره نمیشد، بلکه مدیران یهودی استودیوها هم در این بین نقش ویژهای را برای خود دستوپا کرده بودند و همچون دو گروه قبلی از خویش بهعنوان مدعی دفاع از اصول اساسی آمریکا یاد میکردند. پیش از آغاز دوران فیلمهای افشاگرانه در دهه ۷۰ میلادی و مطرح شدن سینماگران موج نوی هالیوودی، اتو پرمینجر تصمیم به ساخت فیلم «خروج» (۱۹۶۰) گرفت. این اثر در قالبی حماسی ماجرای تشکیل دولت اسرائیل را در سرزمین فلسطینیان در سال ۱۹۴۸ روایت میکرد و بسیار مورد توجه شورای یهودیت آمریکا قرار گرفت، توجهی که سرآغاز شکلگیری دیدگاههای مثبتی درخصوص دولت جعلی یهود در میان آمریکاییها بود و سیر حرکت تاریخ سینما را به نفع صهیونیستها تغییر داد. پرمینجر برای ساخت این اثر از دالتون ترومبوی مغضوب در دوران سیطره مککارتیسم استفاده کرد و در عمل به دوران سیطره فهرست سیاه صنعت فیلمسازی آمریکا برای همیشه خاتمه داد.
سانسور هدفمند در برابر اسم فلسطین
فلسطین یک حقیقت همیشه زنده است و نمیتوان آن را همچون بسیاری از چیزها از حافظه مردم جهان پاک کرد، اما صهیونیستها و حامیانشان بهخاطر برخورداری از منابع عظیم مالی و کنترل روی بازارهای مختلف فرهنگی و هنری میتوانند تا جایی که امکان دارد جلوی انتشار صدای حق و حقیقت را در عرصه جنگ نرم بگیرند و بر این ایده که نقد و نظر مخالف هم باید از صافی نظر آنها رد شود، صحه بگذارند.
«آمازون»، «نتفلیکس» و دیگر پلتفرمهای ایجادشده توسط بنگاههای مالی غربی اگرچه وظیفه اصلی خود را خدمت به بشریت و پرکردن اوقات فراغت وی نشان میدهند اما کارویژه اصلی آنها خدمت به صهیونیسم جهانی در مواقع اضطرار و استثناست. با شروع عملیات طوفانالاقصی برای آنها که میاندیشند روشن شد غرب رسالتی جز خدمت به اسرائیل ندارد و در این راستا تمام محدودیتهای اخلاقی از پیش موجود را از میان برمیدارد. حذف فیلمهای کارگردانان فلسطینی از نتفلیکس درحالی اتفاق میافتد که گردانندگان این استریم از هر امکانی برای جا انداختن ضدارزشها و ضدهنجارهایی نظیر همجنسبازی بهره میبرند و حتی انتقادها نسبت به اتخاذ این رویکرد را برنمیتابند و هیچ احترامی هم برای افکارعمومیای که همچون آنها فکر نمیکنند، قائل نیستند.
جنبه مبتذل و احمقانه ماجرا آنجاست که این جماعت در برابر کسانی که عاشقانه در جهت دفاع از ارزشهای خود اسلحه به دست میگیرند، میایستند و چنگ و دندان نشان میدهند ولی در برابر اشخاص معلومالحال که هیچ حدوحدودی برای توهین به ارزشها و هنجارهای اخلاقی و دینی قائل نیستند تسلیم محضند و حتی راه را برای بروز و انتشار تولیدات سینمایی و بهاصطلاح فرهنگی و هنریشان باز میگذارند. برای نمونه، شهادت یحیی سنوار به دست ارتش صهیونی بهقدری پرصلابت و اسطورهای بود که توجه بسیاری از مردم جهان را به خود جلب کرد و آنها را برای خرید رمان «خار و میخک» به وبگاه آمازون فراخواند، ولی همین حد از واکنش هم به مذاق جماعت صهیونیست خوش نیامد و با اعمال زور و فشار مانع فروش این رمان شدند. در واقع صهیونیسم جهانی دوست ندارد چهره سنوار رماننویس با کنار رفتن انگها و تهمتهایی که از وی بهعنوان یک تروریست یاد میکردند، نمود پیدا کند و سوی دیگر زیست او به مخاطب معرفی شود. همانطور که در ابتدای این بحث اشاره شد فقدان کتابهای سنوار در وبگاههای اینترنتی خرید و دانلود کتاب در جهان قرار نیست مانع و خدشهای بر شخصیت والای او و اعمال قهرمانانهاش بیندازد و از وی کاراکتری خشونتطلب به جهانیان مخابره کند.
در حوزه سینمای مستند هم وضع بهتر از این نیست و کفه ترازو به نفع طرف اسرائیلی سنگینی میکند. آنها عملیات هفتم اکتبر را وارونه جلوه میدهند و با روایت تاریخ از انتها به ابتدا باعث میشوند تا مخاطب طرف صهیونیستها را بگیرد. برای نمونه استودیو پارامونت در اقدامی بیشرمانه، با ساخت فیلم مستند «ما دوباره میرقصیم» سعی در سفیدشویی از رژیمصهیونیستی داشت ولی اعتراضات نسبت به این فیلم و مستند «شهادت دادن به کشتار ۷ اکتبر» موجب شد آنطور که این افراد دوست دارند کار پیش نرود و غرب نتواند حداقل روی ذهنیت طیف الیت خود سوار شود و واقعیت را آنطور که تمایل دارد به دیگری عرضه کند، اما از طرف دیگر پخش مستندهایی که بهنوعی طرف فلسطین و مردم غزه را گرفتند نیز بدون ایجاد مزاحمت نبوده است. برای مثال فیلم «از زمین صفر» بهعنوان نماینده فلسطین در اسکار ۲۰۲۵ با مشکلات زیادی برای پخش رسمی اثر مواجه شد. این فیلم قرار بود در جشنواره کن گذشته به نمایش دربیاید ولی اکران آن توسط مسئولان برگزاری فستیوال لغو شد ولی رشید ماشاراوی، تهیهکننده آن با استفاده از یک پروژکتور فیلم را در فضای بیرونی جشنواره اکران کرد و صدایش را به گوش مردم جهان با برپایی چادر و استفاده از پرچم فلسطین در ورودی آن رساند.
قدرت غرب در جنگ نرم همچنان دست برتر را دارد و ملتها برای اینکه بتوانند عاملیت پیدا کنند، باید دست از تلاش برای حضور در زمین بازی غربیها بردارند و با اتکا بر توان خود، ظرفیتهایشان را به منصه ظهور برسانند و جنگ روایتها را برنده شوند. عملیات طوفانالاقصی همچون یک بهار دوباره است که میتواند زمزمه تغییر را به واقعیتی همیشگی و دلنشین تبدیل کند، پس نباید از آن روی گرداند.
منبع: فرهیختگان
نظر شما