حسین اسرافیلی در گفتوگو با خبرنگار ایمنا اظهار کرد: درون انسان و در ذات او باید شور و شوق هنری باشد تا به سمت کاری کشیده شود، میتوان گفت همه انسانها نسبت به حرفه خود که به آن علاقهمندند، اینگونه هستند.
وی افزود: عقیده دارم کسانی که به هنر وارد میشوند، نسبت به سایر هنرها نیز ذوق، شور و شوقی دارند که بیشتر و بهتر از مردم عادی است، یعنی اگر راجعبه شعر ذوقی دارند، شاعر هستند و از سنین کودکی کلمات موزون به کار میبرند و با وزن تا حدودی آشنا هستند، کنار آن نیز از نقاشی، خطاطی، نویسندگی و مواردی از این دست لذت بیشتری نسبت به مردم عادی میبرند.
شاعر با اشاره به آغاز فعالیت هنری خود تصریح کرد: از دوران کودکی این ذوق در من بود، در ۱۷ سالگی شعرهای خود را به مجله جوانان میفرستادم و مسئول آن شعرهای جوانان که خیلی اشکال نداشت را با عنوان نوجوان و نوآموز چاپ میکرد و کارهای من بهطور معمول در آن چاپ میشد.
وی ادامه داد: برای پرداختن به شعر ابتدا باید ذوق درونی وجود داشته باشد و این فرایند همچون گلدانی است که در آن دانهای وجود داشته باشد و وقتی به آن آب، کود و نور بدهید و رسیدگی کنید، باز و شکوفا میشود و گل میدهد، اما وقتی آن تخم گل در گلدان نباشد، هرچه قدر به آن آب دهید گلی از آن نمیروید.
بین شاعر و سازنده شعر تفاوت وجود دارد
اسرافیلی گفت: بسیاری از افراد در دانشگاه استاد هستند، در کار خود تبحر دارند و شعر آموزش میدهند، اما خودشان شاعر نیستند و حتی اگر شاعر هم باشند، باز سازنده شعر هستند؛ یعنی وزن، کلمات و قافیه را میشناسند و اینها را کنار هم قرار میدهند و شعر میسازند که هنرمندان به آن شعر کوششی میگویند و شعر جوشیده نمیگویند، اما شعری که از درون میجوشد، هنر دیگری است، استعداد خدادادی است.
وی اظهار کرد: من علاوه بر شعر در فطرت خود به خطاطی، نقاشی، مجسمهسازی نیز علاقه داشتم و در آن فعالیت میکردم و رتبههایی نیز کسب کردم. معتقدم کسی که ذوق هنری داشته باشد در همه حوزههای هنری توانمندیهای بیشتری نسبت به مردم عادی دارد یا میتواند آن هنر را بهتر ارائه دهد.
شاعر ادامه داد: هیچگاه نمیتوانیم بگوییم که چرا سایر شاعران همچون حافظ نیستند، چراکه بهطور حتم یک شاعر ابتدا به ظرافتهایی در کار خود رسیده است که دیگران نرسیدهاند، این آدم درون خود ذوق شور و شعوری را داشته است که دیگران به اندازه او نداشتند و توانایی انتقاد از خود را داشته است.
وی با اشاره به تأثیر هوش مصنوعی بر روند کار شاعران تصریح کرد: هوش مصنوعی شاید در مسائل فنی نقش بهتری داشته باشد، اما نمیتواند شعر بگوید و مثل همان استاد دانشگاهی میشود که قواعد را بلد است و شعر میگوید، اما شعر او نرم است و آن جان، زیبایی و اثرگذاری که باید داشته باشد را ندارد.
اسرافیلی افزود: شاید هوش مصنوعی فقط بتواند وزن و قافیه را خوب دربیاورد، اما ارتباطی که با حس است را هوش مصنوعی در حوزههای هنری، معرفتی، آئینی و فلسفی نمیتواند بیان کند، چیدمان کلمات و مهندسی کلماتی که شاعری همچون حافظ و صائب بیان میکنند را نمیتواند بیان کند.
شعر ثروت ملی ما است
وی با بیان اینکه شعر میتواند بر فرهنگ مردم اثرگذار باشد، گفت: رهبر معظم انقلاب بارها اشاره کردهاند که شعر ثروت ملی ما است و هر سخن و هر نگاهی اگر به لباس هنر مزین نشود، ماندگار نخواهد بود. اکنون ادبیات ما بالاترین میراث جامعه ما است، بهطوری که در دنیا با فرهنگ و شعرمان شناخته شدهایم؛ شعر ما موجب به وجود آمدن ادبیات جهانی شده است.
شاعر اظهار کرد: شعر ما یکی از آثاری است که موجب به وجود آمدن ادبیات جهانی، ماندگاری و ظرافت شده و امروزه شعر ما بهعنوان یک اثر تاریخی مطرح میشود.
وی ادامه داد: امروز اگر شاهنامه فردوسی و حافظ را باز کنید، میبینید که پس از چند قرن گویی شاعر همین الان دارد با ما صحبت میکند و نیازی نیست کسی به ما توضیح دهد که این زبان فارسی است، چراکه خود فردوسی، حافظ و سعدی با ما حرف میزنند و چه اثری بالاتر از اینکه خود هنر خودش را معرفی میکند، با مخاطب خود حرف بزند؛ این ادب بر جامعه اثر میگذارد.
اسرافیلی با بیان خاطره از شاعری گفت: از فروغی پرسیدند آیا شما هنوز به آن زبانی که چند صد سال پیش سخن میگفتید، سخن میگویید؟ و او به آن فرد گفت ما امروز به زبانی صحبت میکنیم که سعدی چند صد سال پیش به ما آموخته است.
وی اظهار کرد: امروزه در معابر، خیابانها، گوشهکنارها و حتی روی ماشینها میبینیم که شعری نوشته شده است و این موضوع نشان میدهد که ما با فرهنگ شعر و ادب زاده شدهایم، نشان میدهد که شعر در ذات، درون، وجود و تفکرات مردم ایران جایگاه و تأثیر ویژهای دارد و هیچجا اینگونه نیست.
وی با اشاره به اینکه در همه دنیا معیار زبان و حتی گفتوگو و کلمات تغییر میکند و عوض میشود، اما در فارسی اینگونه نیست، اظهار کرد: از خبرنگار مصری پرسیدند که چطور شما عرب نبودید اما زبانتان، فرهنگتان، معیار و اندیشهتان عرب شد، اما در ایران هنوز فارسی صحبت میکنند؟ آن خبرنگار گفت: اگر ایران عرب نشد به خاطر این بود که فردوسی دارد و او زبان و تفکر فارسی را نگه داشت؛ بهطوری که در آثار فردوسی تفکرات دینی موج میزند، زبان، معیار و ارجمندیهای فکری، ذهنی، دریافتی و حتی معرفتی در آثار او وجود دارد که فارسی را حفظ و نگهداری کرد.
نظر شما