به گزارش خبرگزاری ایمنا، خبرگزاری المیادین در گزارشی نوشت: نشست سران کشورهای عضو بریکس در کازان روسیه، سهشنبه، بیستودوم اکتبر آغاز شد. با وجود مسائل اقتصادی حساس در دستور کار که در مرکز آن تلاش برای رهایی از سلطه دلار قرار دارد، موضوع امنیتی، بهویژه در شرایط افزایش تقابلهای جهانی، به عنوان نگرانی اصلی برای کشورهای عضو مطرح است.
ایران یازدهم سپتامبر پیشنهاد تأسیس چارچوب امنیتی برای گروه بریکس را ارائه کرد. تنها ۱۱ روز پیش از آغاز این نشست، دیداری بین رؤسای جمهور دو کشور، یعنی پوتین و پزشکیان در عشقآباد ترکمنستان برگزار شد. این دیدارها بخشی از سلسله ملاقاتهای روسیه و ایران است که در چارچوب سازمانها و گروههایی که دو کشور عضو آن هستند یا به صورت دوجانبه انجام میشود.
افزایش سطح روابط ایران و روسیه در شرایطی که غرب تلاش میکند سلطه خود را بر جهان در سه محور استراتژیک، یعنی خاورمیانه، حاشیه غربی چین و شرق اروپا و روسیه بازگرداند، تعجبآور نیست. این محورها در رویاروییهای جاری بههم پیوستهاند. در این معادله گسترده که مناطق جغرافیایی وسیعی را در بر میگیرد، محافل سیاسی و فرهنگی درباره میزان حمایت روسیه از ایران در هرگونه برخورد فراگیر در خاورمیانه سوال میپرسند.
فرضیههایی که حدود حمایت روسیه از ایران را ترسیم میکنند
فرضیه اول میگوید که پیوند بین جبهههای مقابله با سلطه آمریکا نباید از هم گسسته شود، حداقل از نظر حمایت متقابل بین طرفهای اصلی در سه خط استراتژیک، یعنی ایران، چین و روسیه (یا آنچه برخی RIC مینامند.)
در دیداری که بین پزشکیان و پوتین در عشقآباد برگزار شد، پزشکیان گفت ایران و روسیه دارای توانمندیهای متقابل و مکمل هستند و میتوانند به یکدیگر کمک کنند. پوتین نیز اظهار کرد که دو کشور در سطح بینالمللی همکاری میکنند و ارزیابی مشترکی از بحرانهای جهانی دارند.
اظهارات پزشکیان و پوتین تنها تأکیدی بر نزدیکی مفهومی بین دو کشور است، هرچند که نظامهای سیاسی نسبتاً متفاوتی دارند. برای مثال، آیتالله خامنهای آنچه را «دیپلماسی ذلت یا دیپلماسی گدایی» مینامند که بسیاری از کشورها در روابط خود با آمریکا در پیش میگیرند، رد میکند. از سوی دیگر، وقتی روسیه دوران شوروی را پشت سر گذاشت و نظام چندحزبی و انتخابات را پذیرفت، از غرق شدن در نسخه لیبرال نظام سیاسی خودداری کرد و مدل خود را نوعی «دموکراسی حاکمیتی» دانست، یعنی صندوق رأی نمیتواند اجازه دهد حاکمیت دولت از بین برود.
برخی معتقدند که توافق روسیه و ایران بر هدف مقابله با سلطه آمریکا کافی نیست و ایجاد پیوند ارگانیک بین دو کشور ضروری است. (طبق نظر جامعهشناس دورکیم، پیوند مکانیکی بین کشورها و ملتها بر اساس عناصر دین، زبان و فرهنگ است، در حالی که پیوند ارگانیک بر شبکه منافع اقتصادی و امنیتی استوار است که سرنوشت این کشورها را مشترک میسازد.)
فرضیه اول بر این باور است که حجم منافع مشترک بین روسیه و ایران کم نیست؛ از جمله:
۱. وجود رابطه امنیتی مکمل بین دو کشور: روسیه که در برنامه نظامی خود بر موشکهای دوربرد برای مقابله با ناتو و نیروی هوایی تمرکز کرده است، در شرایط فعلی نیاز به تمرکز بر موشکهای کوتاهبرد و پهپادها دارد که ایران از این توانمندی برخوردار است. در مقابل، ایران که برنامه نظامی خود را بر جنبه موشکی متمرکز کرده است، در حال حاضر نیاز به تقویت بخش هواپیماهای جنگی و سیستمهای دفاع هوایی دارد که روسیه از این امکانات برخوردار است. صحبت درباره این شکل از «اتحاد نظامی» پس از سفر شویگو به ایران در پنجم اوت ۲۰۲۴ افزایش یافت.
۲. روسیه و ایران شرکای تحریمهای سنگین آمریکا علیه اقتصادشان هستند: ارزهای ملی هر دو کشور در نبردی سخت برای رهایی از سلطه جهانی دلار درگیرند، بنابراین مناسبترین راه را در گسترش شبکه تبادل تجاری در چارچوبهای وسیع، از جمله بریکس میبینند که بر اساس کنار گذاشتن دائمی سیستم سوئیفت است.
۳. ایران تجربه منحصربهفردی در ساخت برنامه انرژی هستهای صلحآمیز خود دارد، بهویژه در زمینه یادگیری داخلی فناوری هستهای. علاوه بر این، پروژههای مشترکی با متخصصان هستهای روسیه در این برنامه وجود دارد که رابطه ارگانیک بین دو طرف را تقویت میکند. حتی آمریکا خود را در تلاش برای بازگشت به توافق هستهای سردرگم مییابد. آمریکا چگونه میتواند به این توافق بازگردد و همزمان تحریمها علیه روسیه را حفظ کند؟ اظهارات ایران و روسیه در این زمینه همسو بوده است، آخرین مورد آن لحن تهدیدآمیز روسیه علیه هرگونه حمله اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران بود. پیش از آن نیز بیانیه مشترکی از سوی ایران، روسیه و چین درباره موضع نسبت به توافق هستهای صادر شده بود.
۴. جنگ جهانی علیه سوریه، ایران و روسیه را به هم نزدیک کرد: اگرچه اسرائیل، که در این جنگ در اردوگاه آمریکا قرار دارد، توانسته است بین هدف قرار دادن مستشاران ایرانی در سوریه و اجتناب از درگیری با حضور روسیه در سوریه (حتی بهطور اشتباهی) تعادل برقرار کند، اما ادامه این معادله اسرائیلی در صورت درگیری منطقه در یک جنگ فراگیر آسان نخواهد بود.
۵. کریدور «شمال-جنوب» یکی از پروژههای استراتژیک در تجارت بین دو کشور است که تلاش کرده است کشورهای دیگر را در مسیرهای مختلف پروژه (هند، آذربایجان) و (قزاقستان، ترکمنستان، ازبکستان) در صورت تقویت مسیر شرقی خط، ادغام کند.
فرضیه دوم در بررسی روابط ایران و روسیه میگوید که جنبه رقابتی بین دو کشور بر همکاری غلبه خواهد کرد و این فرضیه بر مجموعهای از عوامل تکیه میکند، از جمله:
۱. این فرضیه معتقد است که رقابت اقتصادی بین دو کشور مانع اتحاد آنها خواهد شد، با توجه به شباهت اقتصادهای دو کشور که بخشی از آن بر تولید انرژی استوار است (اما این فرضیه تلاشها برای ایجاد مشارکت استراتژیک بین دو کشور، همچنین توانایی اقتصاد چین در جذب بخش بزرگی از تولیدات هر دو کشور در فعالیتهای صنعتی خود را نادیده میگیرد.)
۲. این فرضیه بر تفاوتهای ایدئولوژیک بین دو نظام تکیه میکند و اختلاف ایدئولوژیک در دوری مواضع آنها نسبت به ملتهای اسلامی که در محیط مشترک آنها زندگی میکنند، نقش دارد، بنابراین یکی از مطالعات مرکز بگین-سادات (با عنوان «آیا روسیه از ایران در صورت حمله گسترده به اسرائیل حمایت میکند؟») نزدیکی مشابه آنچه بین استالین و مائو تسه تونگ رخ داد را بعید میداند، بهویژه در مراحلی که پیش از پیروزی کمونیستها در چین در سال ۱۹۴۹ بود.
(قابل توجه است که تصویر شهید ابراهیم رئیسی هنگام اقامه نماز در کرملین، بیانگر فرضیه متقابلی است که میگوید اتحاد سیاسی ضروری بین ایران و روسیه، پیوندهای بین نهادهای دینی دو طرف را بر پایه گفتوگوی ادیان / تمدنها تقویت کرده است. جریان دیگری فراتر از این رفته است و آن را اتحاد روسیه ارتدکس با اسلام انقلابی در جهان توصیف میکند.)
۳. این فرضیه بر موفقیت «اغوای آمریکایی» یکی از دو طرف ایران یا روسیه، شرط میبندد. میگوید در صورت پیروزی ترامپ در انتخابات آینده، او تلاش خواهد کرد جبهه اوکراین را سرد و جبهه خاورمیانه را گرم کند و در این صورت شکافی در اصل توجه به جنگ بین مسکو و تهران ایجاد خواهد کرد. در صورت پیروزی کامالا هریس و بازگشت به توافق هستهای، اشتیاق ایران برای تقابل کاهش خواهد یافت (این فرضیه اظهارات مکرر ایران و روسیه را، هرچند با عبارات متفاوت، مبنی بر اینکه هرگونه کاهش تنش با غرب ارتباطی با حفظ و تقویت روابط استراتژیک در اصل نگاه به شرق ندارد، در نظر نمیگیرد.)
به گزارش ایمنا، به نظر میرسد عوامل جاذبه در روابط روسیه و ایران بیشتر از عوامل دافعه است، بنابراین میتوان فرضیه اول را نزدیکتر به واقعیت دانست، بهویژه که عامل پیوند برای مقابله با سلطه آمریکا کماهمیت نیست. طرح ناتو که در سال ۱۹۹۴ برای گسترش به شرق و جنوب طراحی شد، سرنوشت ایران و روسیه را مشترک کرده است.
بدون شک، رویارویی روسیه و ناتو در اوکراین و تجاوز اسرائیل به غزه و لبنان، سنگینترین آزمون برای استحکام اتحاد روسیه و ایران و میزان تحرک آن است.
اگر روسیه و ایران در رویارویی با آمریکا از اصل «هر وقت واشنگتن در جبهه طرف دیگر غرق شود، من میتوانم حمله کنم» پیروی کنند، نتایج برای مسکو و تهران وخیم خواهد بود، بنابراین تولد جهانی جدید اینبار مستلزم وحدت صحنههای بینالمللی است.
نظر شما