به گزارش خبرگزاری ایمنا، ادبیات فارسی سرشار از مفاهیم غنی مختلفی است که بخشی از آنها به صورت داستان به نگارش درآمده و در دل خود، پیامهای زیادی را جای داده است؛ در واقع میتوان گفت که داستانهای کهن، روایتی از تاریخ، فرهنگ و جهانبینی نیاکان ماست، همچنین جایگاه قصه نزد انسانها موجب شده است تا قالب قصه در ادیان ابزاری برای ابلاغ پیامهای الهی و دشوارترین و عبرتآموزترین پیامها شود؛ در دنیای امروز نیز قالب قصه به عنوان مؤثرترین پیام به کار گرفته میشود و نویسندگان برای بیان اندیشههای نو آن با زبان ساده در قالب قصه برای عموم مخاطبان مطرح میکنند؛ قصهگویی نیز، هنر و روشی بینظیر برای حفظ و انتقال مفاهیم داستانهاست؛ قصهگویی از دیرباز، نقش پررنگی داشته است، اما گویی امروز، روبه فراموشی میرود.
قصهگویی، هنر کهن ایرانیان برای انتقال مفاهیم
محمد میرکیانی، نویسنده کودک و نوجوان به خبرنگار ایمنا اظهار میکند: در قصهگویی گنجینه واژگانی مخاطب، پربار میشود و به فهم مفاهیم زندگی کمک میکند، طوری که میتواند با مطالب مرتبط با ادبیات فارسی، چه ادبیات رسمی باشد و چه غیررسمی، ارتباط برقرار کنند و آن را درک کنند؛ دلیل اینکه قصهگویی بهعنوان یک روش آموزشی مؤثر در ترویج فرهنگ شناخته میشود این است که قصهگویی، هنر کهن ایران زمین به حساب میآید و مهمترین کار آن، گسترش ارتباط بین قصهگو و مخاطب است تا به این وسیله، فهم مخاطب نسبت به زندگی و مسائل پیرامون آن، گسترش پیدا کند.
وی میافزاید: از جایی که قصههای قدیمی ما برگرفته از آداب و رسوم، سنتها، باورها و سبک زندگی ما هستند، میتوانند مخاطبان را با فرهنگ گذشته آشنا کنند؛ در واقع افراد با شناخت نوع خوراک، پوشاک، ارتباطات، حتی مهمانی و تجارت، به نوعی از مردمشناسی میرسند که شناخت مخاطب را از فرهنگ گذشته، گسترش میدهد؛ وقتی این شناخت گسترش پیدا کرد، بهطور قطع نوع نگاه آنها در زندگی امروز، دچار تغییر میشود و به ارزشهای پیدا و پنهان هویت ملی خود، پی میبرند.
«قصه ما مثل شد» مثالی برای تعریف قصهگویی با ساختارهای امروزی
نویسنده کودک و نوجوان بیان میکند: قصهگویی هنری فطری است، یعنی آنقدرها به امکانات مدرن، نیاز ندارد، بهخصوص قصهگویی در خانواده که به صوت چهره به چهره اتفاق میافتد، اما نکته اینجاست که میتوان عناصر مرتبط با قصهگویی را با ساختارهای امروزی هم تعریف کرد؛ برای مثال، «قصه ما مثل شد» نمونهای است که میتوان گفت از قصهها، برای تولید اثر به شکل فیلمهای سینمایی و پویانمایی در آن استفاده شده است و بخش مهمی از کاری که یک قصهگو میتواند انجام دهد را از طریق ساختارهای امروزی، به مخاطب منتقل میکند.
میرکیانی ادامه میدهد: با تمام اینها، قصهگویی در خانواده یعنی قصهگویی پدر و مادر برای فرزندان یا قصهگویی در مراکز تربیتی به شکل سنتی، همچنان تأثیرگذار، مانا و ماندگار است.
وی خاطرنشان میکند: قصهگویی یک کار کاملاً همگانی است زیرا تقریباً همه ما آن را درک میکنیم و با آن ارتباط میگیریم اما بیشتر اوقات، به دلیل فرصت بیشتر بچهها برای شنیدن قصهها، از هنر قصهگویی برای انتقال مفاهیم به آنها استفاده میکنیم؛ بنابراین قصه، فقط برای کودکان نیست.
نویسنده کودک و نوجوان تشریح میکند: باید توجه کرد که قصهگویی، یک هنر کاملاً سنتی است و با قصهخوانی متفاوت است؛ تأثیری که قصهگویی شفاهی و چهره به چهره میگذارد نیز به مراتب با قصهخوانی تفاوت دارد؛ با این حال، قصهگویی میتواند زمینه علاقهمندی مخاطب برای مطالعه و قصهخوانی را فراهم کند.
وی عنوان میکند: برای ترویج بیشتر قصهگویی در جامعه ایرانی رسانهها و حتی مراکز فرهنگی مرتبط مثل نهاد کتابخانهها و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که آموزش قصهگویی دارند، باید کمک کنند تا شاهد حفظ و گسترش این هنر باشیم.
داستانهای کهن، روایتی از جهانبینی هر ملت
اسماعیل امینی، استاد زبان و ادبیات فارسی و شاعر نیز در این باره به خبرنگار ایمنا اظهار میکند: قصه یعنی بازآفرینی جهان از طریق روایتها که کهنترین صورت رفتار فرهنگی انسانهاست؛ مقدم بر شناخت علمی و تجربی، شناخت انسان از هستی بر اساس قصهپردازی بوده است و به همین دلیل، انسان همه رخدادهای طبیعی همچون طلوع و غروب خورشید، تغییراتی شکل ماه، طوفان، ظهور و افول ستارهها، زندگی و مرگ، پیری و جوانی را به صورت قصه بیان میکرده و با ارتباط بین آنها، علتی تخیلی برای آن میآورده است.
وی خاطرنشان میکند: بعدها که انسان به شناخت تجربی و تجربی نسبت به جامعه میرسد، قصهها فراموش نمیشود، زیرا گونهای از شناخت جهان، مبتنی بر تخیل انسان است، به همین ترتیب، در جهانی امروز، رخدادهای تلخ و شیرینی را میبینیم که سرنوشت انسان، پراهمیتترین آن است زیرا انسان، متولد میشود، به بالندگی میرسد و بعد از میانسالی، پیر میشود و میمیرد؛ نکته اینجاست که از همه اینها، یک روایت علمی و منطقی و یک روایت داستانی داریم.
استاد ادبیات میافزاید: روایت داستانی که در آن، فرهنگ هم جا میگیرد، جهانبینی هر ملت را روایت میکند و میگوید که چه چیزی برای ما خوشایند و ناخوشایند بوده است، همچنین قصه به آرزوها، پرهیز از آنچه پلیدی میدانیم، میپردازد؛ اولین آموزشی که کودکان پس از یاد گرفتن طبیعی زبان از مادر و اطرافیان یاد میگیرند، زبان قصههاست و بعد آن، خود بچهها نیز بهطور طبیعی، قصه گفتن را شروع میکنند.
بیشتر داستانهای جدید، جنبه تعلیمی ندارند
امینی با تاکید بر اینکه در داستانهای جدید، مرزبندی وجود دارد، ادامه میدهد: قصه، غالباً روایت افسانهای و اسطورهای است که اتفاقات خارقالعاده و فرامنطقی را بیان میکند، اما در داستانهای جدید، کمتر با این موضوع، مواجه هستیم زیرا منطق داستان جدید، شناخت ویژگیهای انسان است و طراحی شخصیت و فضاسازی بر اساس واقعیت و خط منطقی است، درحالی که در قصههای کهن چنین نیست؛ در واقع شیرینی داستانهای کهن، به خاطر بر هم زدن منطق معمولی و غالباً پایان خوش است.
وی میگوید: از نگاه دیگر، قصههای کهن ما، بیانگر جهاننگری انسانهای قدیم و نظام ارزشهای حاکم بر ذهن آنهاست؛ بهطور مثال جوانمردی، مهربانی با ضعفا، قدرشناسی و خردمندی را ستایش میکند، در حالی که حرص، بیرحمی، بیانصافی و خبرچینی را محکوم میکند؛ به طور کلی، خط روایت داستانهای ما جهانی است که از نور و ظلمت و خیر و شر درست شده است، به همین دلیل، کارکرد تعلیمی زیادی علاوه بر کارکرد سرگرمکنندگی دارد که داستان امروز، چنین نیست.
داستان و ادبیات، راه رهایی از جبر اجباری جهان
استاد ادبیات تشریح میکند: البته باید گفت که بخشی از ادبیات، سرگرمی است اما این به معنی پوچی و بیهودگی نیست زیرا همه ما بالاخره با واقعیت جهان روبهرو میشویم و بخشهای زیادی از آن، ناخوشایند است؛ مهمترین ضعف عالم برای انسان، زوال است و مهمترین کار داستان، رها کردن انسان از اجبارهاست؛ بنابراین میتوان گفت که قصه برای همه سنین، مفید است و انسان در سختیها با توانایی تخیل، زبان و خلاقیت خود، مقابل این جبر جهان میایستد و در جهان تصرف میکند.
امینی بیان میکند: اگر در مدرسه و از همان سن کم از بچهها بخواهیم که نوشتن را آغاز کنند، کمک زیادی به آنها کردهایم، البته باید توجه کنیم که نوشتن برای نمره گرفتن نباشد، حتی از کسانی که توانایی نوشتن ندارند هم میتوانیم بخواهیم تا داستان تعریف کنند و اگر خودشان نمیتوانند قصه بسازند، داستانی که قبلاً شنیدهاند را با لحن خودشان بگویند، البته باید توجه کرد که در رسانهها همچون رادیو و تلویزیون باید به شیوه داستانپردازی اهمیت دهیم که تاکنون چنین اتفاقی نیفتاده است. در کنار این مسائل، باید فضایی فراهم شود تا افراد بتوانند روایت ویژه خود را درباره جهان داشته باشند.
به گزارش ایمنا، قصهها علاوه بر انتقال اندیشهها، تاریخی را که پشت آنها نهفته است، به تصویر میکشند؛ با روایت داستانهایی درباره قهرمانان ملی، پیروزیها و شکستها، مردم میتوانند هویت خود را در بستر تاریخ و فرهنگشان جستوجو کنند و این روایتها موجب میشوند تا افراد احساس تعلق بیشتری به سرزمین و تاریخ خود داشته باشند و افتخار و نگرش مثبتی نسبت به فرهنگ خود پیدا کنند.
دیگر جنبه مهم قصهگویی در انتقال فرهنگ ایرانی، ایجاد همبستگی اجتماعی است؛ قصهها بهطور معمول در جمعها و دورهمیها روایت میشوند و از اینرو میتوانند موجب نزدیکی افراد به یکدیگر و تقویت روابط اجتماعی شوند. این رویکرد میتواند در ایجاد یک جامعه همدل و همزبان مؤثر باشد که در آن اعضا از یکدیگر حمایت میکنند و ارزشهای مشترک را پاس میدارند. در مجموع باید گفت که قصهگویی بهعنوان یک ابزار آموزشی نیز نقش مهمی ایفا میکند؛ با استفاده از قصهها میتوان به یادگیری زبان، تاریخ، جغرافیا و حتی علوم اجتماعی پرداخت. قصهها میتوانند به صورتی جذاب و تأثیرگذار اطلاعات را منتقل کنند و به یادگیری عمیقتری کمک کنند. به این ترتیب، قصهگویی در فرهنگ ایرانی نهتنها به عنوان سرگرمی، بلکه به عنوان ابزار یادگیری و انتقال فرهنگ و هویت نیز در نظر گرفته میشود.
نظر شما