به گزارش خبرگزاری ایمنا، مطالعات اخیر نشان داده است که دایناسورهای غیر پرنده، بهویژه گونههایی که دارای پرهای پنبهای بودند، از این ویژگی برای بهبود توانایی شکار و تعقیب طعمه استفاده میکردند. این پرها، که در اندامهای جلویی و دم دایناسورها یافت میشدند، بهطور ویژه برای تحریک واکنشهای حسی-عصبی طعمههای کوچک مثل ملخها و حشرات مورد استفاده قرار میگرفتند. پژوهشگران معتقدند که این پرها نهتنها برای نمایشهای بصری در برابر طعمه، بلکه بهعنوان ابزار مهمی برای فریب و ترساندن طعمهها از مخفیگاهشان کاربرد داشتند.
در این تحقیق، رفتارهای فرار ملخها تحت تأثیر نمایشهای بصری فرضی دایناسورها مورد ارزیابی قرار گرفت. از یک دایناسور رباتیک با بالهای پردار استفاده شد تا تأثیر این پرها بر تحریک مسیرهای عصبی-حسی ملخها بررسی شود. نتایج نشان داد که زمانی که این بالها در نمایشهای بصری بهویژه در قسمتهای دیستال و با الگوهای متضاد حرکت میکردند، ملخها سریعتر واکنش نشان داده و فرار میکردند. همچنین پرهای دمی بزرگتر و با مساحت بیشتر در طول نمایشها به شدت رفتار فرار طعمهها را افزایش داد.
این یافتهها نشان میدهد که پرهای پنبهای دایناسورها نهتنها برای زیبایی یا گرما، بلکه به عنوان ابزاری مؤثر برای شکار مورد استفاده قرار میگرفتند. این رفتار مشابه با استراتژی شکارچیانی است که از فلاشهای ناگهانی برای ترساندن و تحریک طعمهها به فرار استفاده میکنند و در پی آن، شکارچی میتواند با استفاده از سرعت و مانور بالای خود، طعمه را تعقیب کند.
پژوهشگران با استفاده از انیمیشنهای رایانهای و شبیهسازیهای عصبی فیزیولوژیکی به این نتیجه رسیدهاند که دایناسورهای اولیه با تقویت این استراتژیهای تعقیب، به تکامل پرهای بزرگتر و سختتر دست یافتند. این پرها به مرور زمان بهگونهای تغییر یافتند که بتوانند سرعت و مانورپذیری بالاتری در تعقیب طعمه ایجاد کنند. همچنین این پرهای بزرگتر و براقتر، نمایشهای بصری قویتری ارائه میدادند که طعمه را سریعتر به واکنش وادار میکرد.
فرضیه تعقیب با فلاش میتواند به توضیح تکامل ویژگیهای مشاهدهشده در پرندگان اولیه و دیگر دایناسورهای پردار کمک کند. این فرآیند به عنوان یک حلقه تقویتکننده بین تواناییهای فلاش و تعقیب، منجر به افزایش کارایی شکارچیان در شکار طعمههای خود میشد. علاوه بر این، تضاد رنگ در پرها و سایر ویژگیهای قابل مشاهده در برخی از گونههای دایناسوری را نیز میتوان با این فرضیه توضیح داد.
در نهایت، این پژوهش بهخوبی نشان میدهد که فرآیندهای حسی-عصبی نهتنها به واکنشهای ضد شکارچی در طعمه کمک کردهاند، بلکه در تکامل شکارچیان نیز نقش حیاتی داشتهاند. این نوآوریهای تکاملی، شکارچیان را در رقابت با طعمهها موفقتر ساخته و به بقای آنها در طول زمان کمک کرده است.
نظر شما