مودب: ادبیات سَده اخیر مدیون تهران است/ نیما در تهران نیما شد

مدیرعامل موسسه شهرستان ادب در شب‌ شعر «شب‌های تهران» که به میزبانی خانه نیما برگزار شد، گفت: شاعران چهار دهه اخیر اگر از بچه‌های شهرستانی بودند، اما در تهران شعر جدی گفتند و از این منظر باید متوجه نقش و اهمیت تهران در فرهنگ و ادبیاتمان باشیم.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، نخستین جلسه شب شعر «شب‌های تهران» که به همت مرکز ارتباطات و امور بین‌الملل شهرداری تهران، مدرسه سه‌نقطه و همراهی سازمان زیباسازی شهر تهران تدارک دیده شده است، عصر روز گذشته (چهارشنبه) با اجرای رضا زنگنه و تک‌نوازی ایمان جمشیدی در خانه موزه نیما برگزار شد.

در ابتدا، رضا زنگنه مجری این شب شعر اظهار کرد: دلمان می‌خواست در خانه نیما و در مجاورت خانه سیمین و جلال، دور هم جمع شویم و در یکی از میراث مهم فرهنگی و ادبی شهر مقداری توجه‌مان را به این داشته‌ها بیشتر کنیم. بسیاری اوقات رویدادهای ادبی، جلسات، نشست‌ها و همایش‌ها به‌نوعی بر اساس مسائل زمان‌مند و مناسبتی برگزار می‌شود که ارزشمند است. گاهی هم جلسات مستمر است، اما به بهانه یک موضوع یا شهر و مشترکات فرهنگی و اجتماعی‌مان گاهی می‌توانیم کنار هم جمع شویم و کنار این گفت‌وگوها ذوق خود را در خطوط موازی و مشابه به اشتراک بگذاریم.

وی با بیان اینکه موضوع نشست ما تهران است، افزود: در این جلسه در خدمت شاعران و استادان از نسل‌های مختلف و با سبک‌های مختلف هستیم. امیدواریم این برنامه آغازی برای کارهای ارزشمندی باشد که دست پُرتری را برایمان در شناخت فرهنگ و ادبیات روز و بزرگان و مفاخر فرهنگی و ادبی معاصر که کمتر شناخته شده‌اند، داشته باشد.

تهران شهر کریم

در ادامه سید اکبر میرجعفری به جایگاه دعوت شد و با این سروده آغازگر جلسه شد.

این محله خرابه‌های عمود / آن‌طرف از مصیبت آباد است / آی تهران! تناور غمگین / پس کجای تو بِهجَت‌آباد است؟ / شهر چندان که رو به بالا رفت / کوچه‌های اصالتش گم شد / ری، پدر جد باستانی تو / خانه در خانه می‌رود از یاد / من امیدم به انقراض شماست / آی سلول‌های بی‌بنیاد

او در پاسخ به اینکه آیا باید نسبت به تهران سرستیز داشت یا اینکه شاعران کمتر به آن پرداخته‌اند، عنوان کرد: من دقیقاً این جمله را از یک راننده تاکسی شنیدم که جمله درست و حکیمانه‌ای بود که می‌گفت «تهران شهر بسیار کریمی است؛ آدم‌ها از نقاط مختلف ایران به تهران می‌آیند و کار پیدا می‌کنند و زندگیشان تأمین می‌شود. کمتر کسی است که در تهران نمی‌تواند زندگی‌اش را اداره کند. در واقع معاش این افراد و خانواده‌ها در این شهر جور می‌شود»؛ من فکر می‌کنم اتفاقاً این تعبیر راننده تاکسی که تهران شهر کریمی است، واقعاً تعبیر بسیار درستی است و ما تقریباً کمتر کسی را می‌شناسیم که با وجود اینکه ما مقداری از غربت تهران می‌نالیم، به تهران آمده باشد و زندگی او بدتر شده باشد.

سپانلو نگاه فراقبیله‌ای داشت

حمیدرضا شکارسری شاعر دیگری بود که در این جلسه به شعرخوانی پرداخت و در ادامه محسن فرجی به بیان سخنانی درباره محمدعلی سپانلو شاعر اهل تهران پرداخت و گفت: من از ابتدای سال ۱۳۸۵ تا نیمه سال ۱۳۸۶ هر هفته به منزل زنده‌یاد سپانلو می‌رفتم و با ایشان گفت‌وگو می‌کردم که نتیجه آن کتاب «محمدعلی سپانلو» شد که در نشر ثالث چاپ شد.

وی با تاکید بر اینکه سپانلو اهل خود بزرگ دیدن و جمع کردن شاگرد و مُرید نبود، گفت: ایشان بسیار با این نگاه‌های قومی و قبیله‌ای و محفل‌هایی که بر مبنای ادبیات شکل نگرفته و بیشتر مبنای آن رفاقتی است، مخالف بود. در نگاه من سپانلو همیشه یک انسان جوان، پرنشاط و پویا بود که به‌هیچ‌وجه احساس نمی‌کردم با کسی روبه‌رو هستم که سن و سالی از او گذشته است با اینکه دانش بسیار گسترده‌ای درباره ادبیات معاصر ایران و جهان و ادبیات کهن داشت.

این نویسنده تاکید کرد: من در کالبد سپانلو همیشه یک انسان جوان را می‌دیدیم و این جوانی روح و ذهن با ایشان نکات مثبتی را به همراه داشت که هیچ وقت منجر به رضایت خاطر از خودشان و دانسته‌هایشان ختم نمی‌شد بنابراین همیشه مثل یک کاشف در پی جریان‌های ادبی نو و اتفاقات و نوشته‌های جدید به‌ویژه کارهای جوانان بود.

آرش شفاعی، شاعر و روزنامه‌نگار در ادامه «تهرانِ شیرینی ست / ‏در بارانِ نرمانرم» را خواند و سپس علی داوودی به شعرخوانی پرداخت.

یادداشت‌های نیما انعکاس باوری‌های دینی اوست

سپس مهدی مظفری ساوجی، شاعر و نویسنده و پژوهشگر ادبی پس از خوانش شعری، با بیان اینکه اهالی فرهنگ در طول تاریخ در ایران به لحاظ مالی و اقتصادی آن‌گونه که باید قدر ندیده‌اند، گفت: ما وقتی به ادبیات کلاسیک خودمان مراجعه می‌کنیم این موضوع را می‌بینیم و در مقطعی به حافظ می‌رسیم در شعر معروف و مشهورشان می‌آورد؛ «فلک به مَردمِ نادان دهد زِمامِ مراد تو اهل فضلی و دانش، همین گناهت بس». اما دقیق‌ترین تصویر را در این‌باره خاقانی دو قرن قبل از حافظ بیان کرده است، «کارکرد جهان دون عجب است / ‏همه سوگ است و نام آن طرب است / آنکه نادان ستور او به تگ است / ‏‬ وآنکه دانا کمیت او عقب است / گر فروتر نشست خاقانی / ‏چه کند روزگار بی‌ادب است / قل هو الله نیز در قرآن / ‏زیر تبت یدا ابی‌لهب است».

این شاعر با تاکید بر اینکه نیما هم متأسفانه در چنین بستری پرورش یافت، افزود: آثاری که نیما در حوزه شعر و پژوهش و نامه‌ها پدید آورد، در چنین شرایطی بوده است. من در کتاب «متافیزیکِ شعر» درباره این موضوعات بحث کرده‌ام و پیشنهاد می‌کنم برای شناخت نیما یادداشت‌های روزانه ایشان را که در انتشارات مروارید منتشر شده را مطالعه کنید.

مظفری ساوجی عنوان کرد: اعتقادات عمیق مذهبی نیما مغفول مانده است که موجب تعجب است، مگر می‌شود چنین فردی که در میان اهالی شعر و ادب و حتی روشنفکران، روشنفکر معرفی شده است باورهای عمیق دینی داشته باشد؟ وقتی یادداشت‌های روزانه او را مطالعه می‌کنیم متعجب می‌شویم که با یک انسان کاملاً متعصب و دیندار روبه‌رو هستیم.

ادبیات سَده اخیر مدیون تهران است

در بخش دیگر این مراسم، علی‌محمد مؤدب به شعرخوانی پرداخت و گفت: تهران به فرهنگ سَده اخیر خدمت بسیاری کرده است و تعریف انسانِ ایرانی امروز در تهران صورت گرفته است. نقش تهران، این شهر بی‌دفاع در فرهنگ و ادبیات بی‌بدیل است هرچند خدمات تهران انکار شده است. به‌گمان من در سَده اخیر و در شعر امروز، شعر تهرانی برجسته است. اخوان در تهران اخوان است. نیما در تهران، نیماست.

او تهران را میزبان تمام ظرفیت‌های ادبی ایران خواند و عنوان کرد: در همین خانه‌های تهران، مثل خانه نیما و خانه جلال و خانه اخوان گفت‌وگوهای ادبی شکل گرفته است و این قاعده برای نسل شاعران انقلاب هم تکرار شد. در مجموعه شاعران چهار دهه اخیر اگر شهرستانی بودند، اما در تهران شعر جدی گفتند و از این منظر باید متوجه نقش و اهمیت تهران در فرهنگ و ادبیاتمان باشیم.

گفتنی است؛ «شب‌های تهران» پنج‌شنبه و جمعه ۱۹ و ۲۰ مهرماه، از ساعت ۱۷:۳۰ به نشانی دزاشیب، خیابان رمضانی، کوچه سیمین دانشور، خانه نیما یوشیج با دو برنامه شب روایت و شب طنز میزبان عموم علاقه‌مندان به فرهنگ و ادب فارسی خواهد بود.

کد خبر 799206

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.