به گزارش خبرگزاری ایمنا، همهجا صحبت از یک قرار متفاوت بود، دیداری میان امام و امت، دیداری میان عاشق و معشوق، دیداری میان قلبهای نگران با نفسی مطمئن و آرام؛ هرچند ساعت این قرار حوالی ۱۰ صبح تنظیم شده اما دلهای عاشق، بیتابتر از همیشه در خیابانها صف کشیدهاند تا حتی کیلومترها دورتر از «او»،در اتمسفر وجودش تنفس کنند و مسیری تازه بیابند.
همه ساعتها بهوقت دیدار او تنظیم شده و مردم دل در دل ندارند؛ اینجا و در این جمعیت بیپایان فقط یکچیز مهم است و آن آرامشی است که قرار است بر دلهای بیقرارمان بنشیند؛ یک هفتهای میشود که عزاداریم اما با شوق وعده صادقی که محقق شد، ایمان پیدا کردهایم به وعده «سنصلی فیالقدس».
با پر شدن تمام قسمتهای مصلای تهران نمازگزاران در خیابانهای منتهی به مصلی تهران از چهار سمت مستقر میشوند و در میان هیاهوی جمعیت صدای احمد بابایی میآید که از غم پنج سال پیش تا کنون اینچنین میخواند:
کشتن طفل و زن زبانم لال
قتل سید حسن زبانم لال
ای یل شرزه شیر ما قاسم
ای عموی یتیمها قاسم
حاج قاسم کجایی ای غم ناب
ای برادر برادرت دریاب
نازنینی ز صدرِ زین افتاد
شیر سید علی زمین افتاد
شد غمم بیشتر به سید علی
که برد این خبر به سید علی
نوبت به مهدی رسولی میرسد؛ چند روزی است که همهجا مداحی «حاج قاسم برات مهمون اومده» سر زبانها افتاده و مگر میشود اینجا و در میان همان صفوفی که حاج قاسم با لبخند در میان آن نشسته بود، به یاد او نیفتاد:
بارون اومده
سید از میدون غرق خون اومده
بارون اومده
حاج قاسم برات مهمون اومده
و حالا نوبت محمد رسولی میرسد؛ با همان شور همیشگی به جایگاه میآید و مروری میکند بر داغ این روزها:
ز دست ما در این مدت چه جانهای نفیسی رفت
همین دیروز بود آری خبر آمد رئیسی رفت
ببین یکرنگی ما را که با آن یار لبنانی
گذشت در ضاحیه از جان خود سردار لبنانی
اگرچه خون به دل داریم اگرچه چشمها خیس است
بدان که ناامیدی آخرین نیرنگ ابلیس است
رأس ساعت ۱۱:۳۰ است و هیاهوی جمعیت و شعارهایی که صف به صف، شور بیشتری میگیرد، نشان از آن است که اینک وعده دیدار فرا رسیده است؛ رهبر انقلاب مقتدرتر از همیشه وارد جمعیت میشوند و هرچند در این خیابانها، کیلومترها با او فاصله است، اما چشمهای پر از اشک، به قربان صلابت این مرد آسمانی میروند و شاکرند خدا را بابت نعمت حضور او.
رهبر انقلاب، برای بیان سخنان به جایگاه میروند و خروشی بینظیر در میان جمعیت راه میافتد؛ انگار که این هیجان صف به صف منتقل میشود و مردم تمامقد میایستند و شعار میدهند.
انگار در آن لحظه، چشمها هیچ چیزی جز او را نمیبینند و با صدای بلند شعار میدهند تا با لبیک خود ندای «هل من ناصر ینصرنی» را پاسخ دهند؛ ندائی که از سال ۶۱ هجری تا همین لحظه بر عالم وجود طنینانداز شده و جز عاشقان سراپا مشتاق، او را نمیشنوند.
پس از شعارهای جمعیت، رهبر بیانات خود را با اشاره به اهمیت همبستگی مسلمانان آغاز و اینطور بیان میکنند: «ولایت یعنی پیوند و همبستگی مسلمانان با یکدیگر؛ این شد سیاست قرآنی برای مسلمانها. سیاست قرآن برای مسلمانها این است که ملتهای مسلمان، گروههای مسلمان، با یکدیگر همبستگی داشته باشند و کأنّه وعده میدهد که اگر شما ملتهای مسلمان این همبستگی را با هم داشته باشید، این، موجب آن است که عزّت خداوند پشت سر شما است؛ یعنی بر همهی موانع غلبه پیدا میکنید، بر همه دشمنان پیروز میشوید؛ حکمت الهی پشتیبان شما است؛ یعنی همهی قوانین آفرینش در جهت پیشرفت شما به کار خواهد افتاد؛ این، منطق قرآن و سیاست قرآن است.»
در میان این صحبتها، آقا بهخوبی مدیریت بحث را در دست دارند و در همان ابتدا به مسئله روز جهان اسلام ورود پیدا میکنند: «من عرض میکنم دشمن ملّت ایران همان دشمن ملّت فلسطین است، همان دشمن ملّت لبنان است، همان دشمن ملّت عراق است، همان دشمن ملّت مصر است، دشمن ملّت سوریه است، دشمن ملّت یمن است؛ دشمن یکی است، شیوههای دشمن در کشورهای مختلف، مختلف است. یک جا با جنگ روانی، یک جا با فشار اقتصادی، یک جا با بمبهای دوتُنی، یک جا با سلاح، یک جا با لبخند، دارند دشمنان ما این سیاست را پیش میبرند، امّا اتاق فرمان یک جا است، از یک جا دستور میگیرند، از یک جا فرمان حملهی به جمعیّتهای مسلمان و ملتهای مسلمان را دریافت میکنند. اگر این سیاست در یک کشور، موفّق شد، یعنی موجب سیطرهی بر یک کشور شد، وقتی خاطرشان از یک کشور آسوده شد، به سراغ کشور دیگر میروند. ملتها نباید بگذارند.»
با این بیانات، شور و شوق جمعیت بیش از قبل میشود و صدای تکبیر، فضا را پر کرده است؛ ایشان محکمتر از هر زمان دیگری به عملیاتهای غرورآفرین «طوفانالاقصی» و «وعده صادق» اشاره میکنند و اینطور صحبتهایشان را ادامه میدهد: «همه این حملات و طوفانالاقصیٰ که در سال گذشته تقریباً همین ایّام انجام گرفت یک حرکت درستِ منطقیِ قانونیِ بینالمللی بود و حق با فلسطینیها بود؛ دفاع جانانه لبنانیها از مردم فلسطین هم مشمول همین حکم است؛ آن هم قانونی، معقول، منطقی و مشروع است و کسی حق ندارد از آنها انتقاد کند که چرا شما در این دفاع وارد شدید؛ کار درخشان نیروهای مسلّح ما در دو سه شب قبل هم یک کار کاملاً قانونی و مشروع بود. کاری که نیروهای مسلّح ما کردند، کمترین مجازات برای رژیم غاصب صهیونی در برابر جنایتهای حیرتآور آن رژیم بود؛ رژیم خونآشام، رژیم گرگصفت و سگ هار آمریکا در منطقه. جمهوری اسلامی هر وظیفهای در این زمینه داشته باشد، با قدرت و صلابت و قاطعیّت انجام خواهد داد. ما در انجام این وظیفه، نه تعلّل میکنیم، نه شتابزده میشویم؛ تعلّل نمیکنیم، کوتاهی نمیکنیم، دچار شتابزدگی هم نمیشویم. آنچه منطقی است، آنچه معقول است، آنچه درست است، به نظر تصمیمگیران نظامی و سیاسی، در وقت خود، در هنگام خود انجام میگیرد؛ کمااینکه انجام گرفت و در آینده هم اگر لازم شد، باز انجام خواهد گرفت.»
گویا جمعیت سر از پا نمیشناسد؛ مشتها گرهکرده رو به آسمان برده میشود و فریاد انتقام، فضا را پر کرده است و حالا نوبت به خطبه دوم میرسد؛ میگویند آقا میخواهند عربی خطبه بخوانند و در عجبم از این حکیم ۸۵ ساله که بدون کوچکترین اشتباهی، در مقابل میلیونها میلیون چشم اینچنین با اقتدار به سخنرانی میپرازد؛ دلها نگران داغی است که بر دل او نشسته و اینچنین و با این جملات از غم این داغ میکاهد «مخاطب این خطبه همه دنیای اسلام است، ولی ملّت عزیز لبنان و فلسطین مخاطب ویژه است. ما همه در شهادت سیّد عزیز، مصیبتزده و عزاداریم. این، فقدان بزرگی است و جدّاً ما را عزادار کرد. البتّه عزاداری ما به معنی افسردگی و پریشانی و نومیدی نیست؛ از جنس عزاداری برای سیّدالشهدا حسینبنعلی (علیهما السّلام) است؛ زندهکننده و درسدهنده، و انگیزهبخش، و امیدآفرین است.» و بهراستی که با بیانات چون اویی، این مسیر بیش از هر زمان دیگری برایمان «امیدآفرین» است.
جمعیت برای اقامه نماز صف میبنند و سر را به هرسویی که میچرخانی، جمعیت اقیانوسوار و بیپایان است؛ این جمعیت امید دارند به همان روزی که پشت سر امام خویش اینگونه صف ببندند و در چشمهایشان برق گنبد «مسجدالاقصی» خودنمایی کند.
نظر شما