به گزارش خبرگزاری ایمنا اکبر آقابابایی در سال ۱۳۴۰ در نزدیکی شهر اصفهان به دنیا آمد؛ وی در خانوادهای مذهبی و متوسط رشد کرد، همزمان با ورود به مدرسه آموزش قرائت قرآن کریم را آغاز کرد؛ همچنین در دوره نوجوانی اوقات فراغت خود را در کارخانه «سنگ بری» میگذراند تا به نوبه خود سهمی در تأمین معاش خانواده داشته باشد.
شهید آقابابایی در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ در کمیته دفاع شهری اصفهان فعالیت خود را آغاز کرد؛ چندی بعد بهعنوان مربی تاکتیک و سلاح در سپاه پاسداران اصفهان مشغول به کار شد و با آغاز غائله کردستان، مسئولیت عملیات سپاه سنندج را بر عهده گرفت؛ آقابابایی در سال ۱۳۶۲ به سمت فرماندهی عملیات ناحیه شمال غرب و کردستان منصوب شد و بعد از مدتی به علت توانایی و کاردانیاش فرماندهی تیپ ۱۸ الغدیر را پذیرفت.
او در طول سالهای دفاع مقدس در عملیاتهای متعددی شرکت کرد و چندین مرتبه مجروح شد، اما عملیات کربلای ۵، برگ زرینی از رشادتهای او در دوران دفاع مقدس بود؛ همچنین بمباران شیمیایی دشمن بعثی در این عملیات، منجر به آسیب به این سردار رشید سپاه اسلام شد.
با این حال بعد از شیمیایی شدن قائممقام لشکر امام حسین (ع) اصفهان و بعدها فرمانده عملیات سپاه قدس شد و به همین دلیل برای مأموریت به کشورهای بوسنی و هرزگوین، لبنان و افغانستان سفر کرد؛ به دلیل شیمیایی شدن بسیار اذیت میشد اما این شیمیایی شدن باعث نشد که از پا بیفتد، اما وقتی بیماری جسمیاش حاد شد و این حاد شدن یکسال به طول انجامید.
برخی از مسئولیتهای شهید اکبر آقابابایی از این قرار است:
- مربی تاکتیک و سلاح در سپاه پاسداران اصفهان
- فرمانده عملیات سپاه سنندج
- فرمانده عملیات ناحیه شمال غرب و کردستان
- فرمانده تیپ ۱۸ الغدیر
همچنین حاج اکبر آقابابایی در زمان شهادت، فرمانده عملیات یکی از یگانهای سپاه پاسداران بود که به سپاه قدس شهرت دارد.
لازم به ذکر است که فرماندهی عملیات کرکوک، یکی از بزرگترین افتخارات شهید آقابابایی است؛ آنچه میخوانید روایت این سردار شهید از عملیاتی است که با هدایت او به سرانجام رسید: «همهچیز برای عملیات آماده شده بود که شب قبلش یک خبر رسید که دشمن، روی ارتفاعات را تقویت کرده و متوجه شده، این خبری بود که میدادند، ما میخواستیم برویم عملیات را اجرا کنیم و برنامه عملیات را بهطور جدی تنظیم کرده بودیم که ادوات را مستقر کنیم روی ارتفاعات و تمام تپهها را بگیریم و از آنجا به تأسیسات نفتی و اقتصادی در کرکوک و هدفهایی که شناسایی شده بود، حمله کنیم، ولی اینها آمدند و گفتند: دشمن یک تیپ تقویت کرده و اصلاً نمیشود عملیات کنید؛ لذا مجدداً برای شناسایی مردد بودیم که آن روز قرار شد استخاره کنیم که من قرآن را باز کردیم و آیه نور از سوره نور آمد: «الله نورالسموات والارض…» فهمیدیم که باید سرعت عمل به خرج دهیم و الّا فرصت را از دست میدهیم و هم اینکه فهمیدیم آن شب یک آتشباری درست و حسابی داریم، به هر حال، آخر کار گفتیم میگذاریم با خدا، همه کارها را کرده بودیم، گفتیم میگذاریم با خدا.
راه افتادیم با توکل به خدا، هر چی اینها میگفتند نمیشود، ما اصرار داشتیم عملیات شود، معاون آنها میگفت: نمیشود، ما میگفتیم قرآن میگوید میشود، ما میرویم و به زور، قالب کردیم برویم، کردها را هم یک مقدار وحشت برداشته بود، کار بزرگی بود، تا حالا تو طول جنگهای چریکی دنیا، یک همچنین کاری سابقه نداشته؛ یعنی واقعاً عین فتحالمبین که عملیات مهمی بود برای جنگهای منظم، این هم فتحالمبین دیگری بود در جنگهای نامنظم؛ یعنی بزرگترین عملیات چریکی در دنیا بود و واقعاً آن شب نور بود، پایگاه هوایی کرکوک را زدیم، برق کرکوک منفجر شد. یادم است نور آسمان را گرفت، خود پالایشگاه کرکوک بود که منفجر میشد و گلولههایی بود که در آن فرود میآمد، هی آتش در آتش میآمد، اصلاً احساس میکردیم این آتش بیشتر میشود.
علاوه بر پالایشگاه کرکوک، تأسیسات اصلی که یک میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه نفت در روز استخراج میکرد برای مصارف داخلی عراق، منفجر شد که ارتفاع آتش آنکه بیش از صد متر میرسید، تأسیسات گاز بود که این هم زده شد و آتش گرفت، تأسیسات تشویش عراق بود که روی شبکه بیسیم و برای کور کردن شبکههای بیسیمی کار میکرد، آن هم زده شد. یک مقر منافقین در سمت شمالی کرکوک بود که شناسایی شد و با اینکه جز اهدافمان نبود، ولی یک سهمیهای از گلولهها برایشان قرار دادیم تا به آنها بگوییم اگر تو دل صدام و در عمق ۱۵۰ کیلومتری عراق هم بروید، ما با کمک خداوند میتوانیم بیاییم و شما را بزنیم! منافقین روز بعد در رادیوشان با فحش و داد و بیداد اعلام کردند که ۱۰ کشته دادهاند؛ در حالی که اخبار چند برابر این کشتهها را تأیید میکرد.»
شهریور سال ۱۳۷۵ بود که حالی که فرازهایی از زیارت عاشورا را زمزمه میکرد، هنگام دمیدن سپیده سحر همراه قافله صبح به آسمان پر کشید و به فیض شهادت رسید؛ پیکر مطهر او در گلستان شهدای اصفهان، در قطعه روبهروی مزار حضرت یوشعالنبی است که حاجاکبر یک ردیف بالاتر از آن آرمیده است.
وصیتنامه شهید «اکبر آقابابایی» را با هم میخوانیم:
«بسم رب الشهدا و الصدیقین
الذین هاجروا و جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا
خداوند باریتعالی را شاکرم که این حقیر سراپا تقصیر را هدایت فرموده و در مسیر این راه حق و اسلام عزیز قرار داد که اگر هدایت و رحمت او نبود، بندهای ضعیف چون من به ورطهی هلاکت میافتاد.
این وصیت را در حالی مینویسم که عازم مأموریتی هستم به منطقهای که اسلام عزیز سالها در غربت به سر برده است و برای رشد آن نیاز به جهاد و شهادت است. از او که صاحب مرگ و حسات است خواستارم این حقیر گنهکار را به لطف و مرحمت خود بخشیده و شهادت که فخر اولیای الهی است را نصیبم گرداند.
این جانب اکبر آقابابایی فرزند حسینعلی به خانواده و دوستان عزیزم سفارش میکنم دست از اسلام عزیز برنداشته و اسلام عزیز را که سالها در غربت بوده یاری کنند و از ولایت تا پای جان دفع نمایند و بدانند که اسلام بدون ولایت یعنی اسلام بدون علی در هر زمان؛ عزیزانم بدانید که دفاع از ولایت فقیه و مقام معظم رهبری آیت الله خامنهای دفاع از علی (ع) و فرزندان اوست و این محقق نمیشود جز با تلاشی صادقانه در اجرای اوامر بر حق ایشان، عزیزانم بدانید که دشمنان قسم خورده انقلاب وقتی مأیوس میشوند که بدانند شما مردانه در پشت سر رهبر و قائد خود ایستادهاید و از او پیروی میکنید.
عزیزانم بدانید دشمنان اسلام با بهرهگیری از زر و زور در پی آنند که شما را از گذشته درخشان خود مأیوس سازند و شما را به سمت دنیای پر از نیرنگ خود کشانده و از مسیر حق جدا سازند و بردهی خود نمایند، به همین جهت است که شما باید کاملاً هوشیار باشید و فریب دنیای آنها را نخورید و بدانید که همه دنیا فانی است و آنچه باقی میماند اعمال نیک و کارهای ثواب شماست.
مجاهدین و رزمندگان عزیز! که سالها جنگ را در رکاب رهبر و پیشوای خود حضرت امام خمینی کبیر مجاهدت نمودید، بدانید که شیطان از هر سو در کمین است، تا ما را منحرف نماید، بنابراین مراقب باشید و جهاد در راه خداوند را در هر زمان و مکان فراموش نفرموده، شهادت را در آغوش کشید و این انقلاب را به دست صاحب اصلیاش امام زمان (عج) بسپارید.
نظر شما