به گزارش خبرگزاری ایمنا از خراسان رضوی، شهر مشهد، تقریباً از یکم شهریور ۱۳۵۷، صحنه راهپیماییهای گسترده علیه رژیم پهلوی بود، برخی مورخان شروع این اعتراضات را سرکوب خشن مردم در مراسم تشییع پیکر مرحوم شیخ احمد کافی، در مرداد آن سال میدانند.
علمای انقلابی مشهد با انتشار اعلامیههای پیاپی مردم را به مقاومت در برابر رژیم دعوت میکردند و دست به افشای ماهیت حکومت میزدند، انتشار گسترده این اطلاعیهها در کنار توزیع اعلامیههای امام خمینی (ره)، شهر مشهد را به شدت آماده قیام کردهبود، گزارشهایی از آن دوران در دست است که نشان میدهد حتی بانوان نیز شرکتی بسیار فعال و گسترده در توزیع اعلامیه و حضور در راهپیماییها داشتهاند، حضوری که تا پیش از آن در مشهد، به این صورت و با این گستردگی سابقه نداشت.
بحرانی شدن اوضاع موجب شد که عبدالعظیم ولیان، استاندار بدنام وقت، در هفتم شهریور کنار گذاشته شود و جای خودش را به محمدحسن سراج حجازی بدهد، شریف امامی، نخستوزیر وقت که به شدت درباره اوضاع مشهد نگران بود، فکر میکرد برکناری یک عنصر بدنام، میتواند باعث مهار اعتراضات شود اما مردم انقلابی مشهد نشان دادند که به این ظواهر اعتنایی ندارند.
در نهم شهریور ۵۷، تظاهرات در خیابان طبرسی توسط مأموران رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده شد، علیرضا مهدیزاده حکاک، هنگام اعتراض به مأموران و درخواست از آنها برای شلیک نکردن به مردم، از ناحیه سینه هدف گلوله قرار گرفت و عصر همان روز به شهادت رسید، این اتفاق بر میزان اعتراضات افزود.
روز پانزدهم شهریور، هزاران نفر از مردم مشهد بعد از شرکت در مراسم ختم شهید مهدیزاده در خیابان راهنمایی، دست به راهپیمایی اعتراضی زدند و خواستار بازگشت امام خمینی (ره) به میهن شدند، ظاهراً این نخستین باری بود که در مشهد و به صورت علنی، چنین درخواستی مطرح میشد، راهپیماییها در عصر همان روز، تقریباً تمام خیابانهای اصلی شهر مشهد را فرا گرفت، رژیم شاه برای سرکوب و متفرق کردن مردم، در خیابانهای آبکوه، شاهرخ جنوبی (مطهری جنوبی فعلی)، نادری (بالاخیابان) و میدان شهدا، از گاز اشکآور و شلیک گلوله استفاده کرد.
این وضعیت در روز بعد نیز ادامه پیدا کرد، روز شانزدهم شهریور، مردم مشهد در یکی از بزرگترین راهپیماییهای خود تا آن زمان، به اقدامات دولت شریف امامی اعتراض کردند و عامل این مشکلات را شاه دانستند.
در واقع، آنچه در روز جمع هفدهم شهریور ۱۳۵۷ در مشهد رقم خورد، اتفاقی بود که در یک زنجیره طولانی اعتراض، از نخستین روزهای ماه شهریور آغاز شدهبود.
در آن زمان، گروهی خبرنگار و عکاس خارجی، برای پوشش اخبار قیام و تظاهرات مردم، با هواپیما وارد مشهد شدند و تصمیم داشتند با آیتالله سیدعبدالله شیرازی مصاحبه و در گردهمایی اعتراضی مردم و طلاب در مدرسه نواب شرکت کنند، این موضوع با مخالفت جدی سراج حجازی، استاندار وقت و عبدالرحیم جعفری، فرماندار نظامی مشهد روبهرو شد و خبرنگاران به تهران بازگردانده شدند.
ورود آیتالله قمی به مشهد بعد از حدود ۱۲ سال تبعید
امامخمینی (ره) درپی آزادی آیتالله قمی، نامهای برای ایشان ارسال کرد که بخشی از آن، چنین است: «آزادی جنابعالی پس از ۱۲ سال زندان غیرقانونی و غیرانسانی به جرم حقگویی و حقطلبی موجب مسرت شد، کشتار بیرحمانه ماههای اخیر، خصوصاً کشتار بیشماری از فرزندان اسلام که تعداد کشتهشدگان را بیش از چهار هزار نفر نقل میکنند، یکی دیگر از نمونههای آزادی و تمدن بزرگ و آشتی دولت شده است تا برقراری این رژیم منحط، امید آزادی پوچ و ستمکاری و خیانت ادامه دارد، اکنون که شاه با قدرت کوبنده ملت مواجه است و ناچار است که با حکومتنظامی و سرنیزه، به حیات غیرقانونی خود ادامه دهد، برای اغفال مردم، تظاهر به دلسوزی برای زلزلهزدگانی میکند که به هیچوجه در محیطی که زلزلهخیز است، هیچگونه اقدامی برای حفظ جان مردم محروم از او صورت نگرفته است، اکنون که شاه، ملت را از هستی ساقط و هرچندگاه دست به قتلعامی تازه میزند، برای زلزلهزدگان دلسوزی میکند که خود در اثر بیتوجهی در امور خانهسازی، خانههای آنان را بر سر مردمش خراب کرده است… از خداوند تعالی سلامت جنابعالی و عظمت اسلام و مسلمین و قطع ایادی اجانب را خواهانم. والسلامعلیکم و رحمهالله».
در نخستین ساعات عصر هفدهم شهریور، مردم مشهد در خیابانهای منتهی به مسیر فرودگاه، تجمع و شروع به تظاهرات کردند، ازدحام استقبالکنندگان در فرودگاه بهحدی بود که مأموران امنیتی رژیم تصمیم گرفتند آیتالله قمی را با همان هواپیمایی که به مشهد آمده بود، به تهران بازگردانند.
اطلاع مردم غیور مشهد از این تصمیم، باعث درگیری آنان با مأموران حکومت شد، در جریان این درگیریها چندنفر و از آن میان چهار نوجوان و جوان به نامهای جواد فلاحقلندرآبادی چهاردهساله، حسین حسینی چهارده ساله، احمد عرفانی هجده ساله و جمال فریدزاده هفده ساله در زدوخوردهای مقابل پمپبنزین خیابان گاراژدارها و فلکه ضد، کشته و چند نفر دیگر زخمی شدند.
در چنین شرایطی آیتالله قمی در میان استقبال باشکوه مردم وارد شهر مشهد شد، با توجه به راهپیماییهای گسترده مردم ایران ضد دولت شریفامامی، وی ناگزیر از تجدیدنظر در سیاستهای اعلامشده خود مبنیبر مدارا با روحانیون و مخالفان شد و در روز هفدهم شهریور در چند شهر بزرگ ایران و از آن میان شهر مشهد حکومتنظامی اعلام کرد، در این روز سرتیپ عبدالرحیم جعفری به فرمانداری نظامی مشهد منصوب شد و طی اعلامیهای، برقراری حکومتنظامی در مشهد را اعلام کرد.
حکومت در اعلامیههای بعدی خود که در روز هجدهم شهریور صادر شد، محدودیت ساعات رفتوآمد در مشهد را عمومی کرد، براساس این اطلاعیهها، رفتوآمد مردم از ساعت ۹:۰۰ شب تا ۶:۰۰ صبح و اجتماع بیش از سه نفر در طول روز و انجام هرگونه اقدام تحریکآمیز و حمل هرگونه سلاح سرد و گرم، ممنوع اعلام شد.
مردم مشهد بیتوجه به مقررات و تهدیدهای حکومتنظامی، رفتارهای انقلابی خود را همچنان ادامه دادند، بهدنبال سرکوب و کشتار مردم تهران در روز هفدهم شهریور، در مشهد سه روز تعطیلی و عزای عمومی اعلام شد، در این سه روز تظاهرات پراکنده، اما مستمر از طرف اقشار مختلف مردم در گوشهوکنار شهر برگزار شد.
حضور دوباره آیتالله قمی در مشهد و بازگشت آیتالله سیدعلی خامنهای از تبعید، زمینه بزرگتر و پررنگتر شدن مبارزات علمای مشهد را فراهم کرد.
رهبر معظم انقلاب در نقل خاطرات خود درباره وضعیت شهر مشهد در این زمان، چنین بیان کردهاند: «اواسط سال ۵۷ بود که از تبعید بازگشتم، بنده وقتی از تبعید وارد مشهد شدم، آنچه در مشهد دیدم، برایم باورکردنی نبود و با اینکه ما در تبعید خبرها را میشنیدیم، اما آن واقعیت عظیمی بود، شب و روز در مشهد راهپیمایی بود و مردم به راهپیمایی عادت کرده بودند.»
آیتالله قمی نیز در همان روزهای اولیه ورود به مشهد، در سخنانی ماهیت و مشروعیت رژیم پهلوی را زیر سوال برد و خواهان آزادی زندانیان سیاسی، اجرای احکام قرآن و دستورات اسلام و بازگشت تبعیدشدگان به کشور شد.
مأموران رژیم که از قدرتیابی بیش از حد علما و روحانیون مشهد در این برهه به وحشت افتاده بودند، در نشستی که با حضور استاندار خراسان، فرمانده لشکر ۷۷، فرمانده ناحیه ژاندارمری و سرپرست شهربانیهای خراسان تشکیل دادند، تصمیم به اعمال فشار و ایجاد محدودیت برای این عده گرفتند، بر این اساس، دستور بازداشت روحانیان شاخص مشهد صادر شد و در این چارچوب، «سیدکاظم مرعشی» و «محمدمهدی نوغانی» دستگیر و «آیتالله ابوالحسن مقدسشیرازی»، «آیتالله واعظطبسی» و «سیدعبدالکریم هاشمینژاد» متواری شدند.
درباره تعداد کشتهشدگان این روز، همانند سایر سرکوبها، آمار ضدونقیضی ارائه شد، مثلاً عمادالدین باقی، از پژوهشگران تاریخ، تعداد کشتهها را ۸۸ نفر میداند و پارسونز، سفیر وقت انگلیس در تهران، از کشته شدن صدها نفر یاد میکند، سولیوان، سفیر آمریکا، نیز تعداد آنها را بیش از ۲۰۰ نفر مینویسد و برخی دیگر از مقامات آمریکایی تا ۴۰۰ نفر را ذکر کردهاند. اما در مشهد بنا بر گزارش فرمانداری، تعداد مجروحان ۱۰ نفر بوده و تعداد کشتهها به چهار نفر رسیده است.
نظر شما