به گزارش ایمنا، حضرت رقیه (س) دختر امام حسین (ع) در کربلا حضور داشته و بعد از واقعه عاشورا در زمره اسرای کربلا به شام برده شدند و در آنجا به شهادت رسیدند. آرامگاه این طفل سه ساله در کشور سوریه و در شهر دمشق است.
نبودی طعنهی خار بیابان پای ما را زد
زبان کوفه خیلی حرفها را پشت بابا زد
میان راه دستی گوشوار از گوش من چید و
به دور از چشمهایت زخم سیلی بر رخ ما زد
پنجم صفر مصادف با شهادت حضرت رقیه (س) تسلیت باد
بود در شام میان اسرا
طفلی از هجر پدر نوحه سرا
خردسالی به اسارت در بند
مرغ بشکسته پری پا به کمند
کودکی دستخوش محنت و رنج
جای بگزیده به ویرانه چو گنج
یک گل دیگر از آن گلشن عشق
رفت در خاک و خزان شد به دمشق
شهادت حضرت رقیه (س) تسلیت باد
با دست کوچکش گرهها باز میکند
طفل سه سالهایست که اعجاز میکند
بال و پرش شکسته ولی او بدون بال
با ذکر نام فاطمه پرواز میکند
شهادت حضرت رقیه (س) بر عموم مسلمانان جهان تسلیت باد
از این طرف به هیاهوی شام و از آن سو
به سمت عرش خدا میرود خیابانش
سه ساله است ولی میشود زیارت کرد
به جای فاطمه و آن مزار پنهانش
فرا رسیدن ۵ صفر روز شهادت حضرت رقیه (س) تسلیت باد
گاهی که ز من زمانه بر میگردد
یا گریه و ناله بی اثر میگردد
و ز غم، دل خسته، شعله ور میگردد
با نام رقیه، شبم سحر میگردد
شهادت مظلومانه حضرت رقیه (س) تسلیت باد
دست من و نگاه من سوی شما رقیه جان
شوق زیارتت شده درد و دوا رقیه جان
نو گل هاشمی نسب بنت حسین فاطمه
معرفتی ز جود خود کن تو عطا رقیه جان
شبیه مادر حسین سیرت و صورت شماست
فاطمهی کوچکی و پر از صفا رقیه جان
به جان عمه زینبت که از غمت کباب شد
دل خریدار مرا بده جلا رقیه جان
شهادت مظلومانه حضرت رقیه (س) تسلیت باد
هر چه آمد به سرت من سر نی بودم و دیدم
آنچه را زخم زبان با جگرت کرد شنیدم
تو کتک خوردی و من بر سر نی آه کشیدم
این بلایی است که روز ازل از دوست خریدم
شهادت حضرت رقیه (س) تسلیت باد
با دست خسته معجر خود را کنار زد
حتی کلام و درد ِ دلش با اشاره بود
زخم نهان به روسری اش را عیان نمود
انگار جای خالی یک گوشواره بود
ناگاه لب گشود و تلاطم شروع شد
دریای حرفهای دلش بی کناره بود
کوچکترین یتیم خرابه شهید شد
اما هنوز حرف دلش نیمه کاره بود
شهادت مظلومانه حضرت رقیه (س) تسلیت باد
گاهی که ز من زمانه بر میگردد
یا گریه و ناله بی اثر میگردد
و ز غم، دل خسته، شعله ور میگردد
با نام رقیه، شبم سحر میگردد
شهادت حضرت رقیه (س) تسلیت باد
با اضطراب آمد و با التهاب رفت
کوچکترین شهیده که غسالهای نداشت
وقتی که از بساط گلویش گلایه کرد
آهی به سینه داشت، ولی نالهای نداشت
رفت از شب خرابه و تشییع هم نشد
تنهاترین ستاره که دنبالهای نداشت
شهادت مظلومانه حضرت رقیه (س) تسلیت باد
ای عمه بیا تا که غریبانه بگرییم
دور از وطن و خانه، به ویرانه بگرییم
پژمرده گل روی تو از تابش خورشید
در سایه نشینیم و به جانانه بگرییم
لبریز شد ای عمه دگر کاسه صبرم
بر حال تو و این دل ویرانه بگرییم
نومید ز دیدار پدر گشته دل من
بنشین به کنارم، پریشانه بگرییم
گردیم چون پروانه به گرد سر معشوق
چون شمع در این گوشه کاشانه بگرییم
این عقده مرا میکشد ای عمه که باید
پیش نظر مردم بیگانه بگرییم
شهادت مظلومانه حضرت رقیه (س) تسلیت باد
وقتی میان خون و آتش، صدای گریه ات، دل سنگ را میلرزاند و پاهای تاول زده ات، سختیها را گلایه میکرد،
همه چشمها کور بودند و دلها سنگینتر از آن بود که بار سنگین دلت را سبکتر کند
شهادت حضرت رقیه (س) تسلیت باد
مجنون شبیه طفل تو شیدا نمیشود
زین پس کسی بقدر تو لیلا نمیشود
درد رقیه تو پدر جان یتیمی است
درد سه ساله تو مداوا نمیشود
شأن نزول رأس تو ویرانه من است
دیگر مگرد شأن تو پیدا نمیشود
بی شانه نیز میشود امروز سر کنم
زلفی که سوخته گره اش وانمی شود
بیهوده زیر منت مرحم نمیروم
این پا برای دختر تو پا نمیشود
صد زخم بر رخ تو دهان باز کره اند
خواهم ببوسم از لبت اما نمیشود
چوب از یزید خورده ای و قهر با منی
از چه لبت به صحبت من وا نمیشود
کوشش مکن که زنده نگهداری ام پدر
این حرفها به طفل تو بابا نمیشود
شهادت حضرت رقیه (س) تسلیت باد
هم بازیانم نیستند، امشب کنار بسترم
قاسم، عمو عبّاس، عبدالله، داداش اکبرم
یادت میآید من چقدر آسوده میخوابیدم آن
شبها که میخندید در گهوارهی خود اصغرم
شهادت حضرت رقیه (س) تسلیت باد
نظر شما