پرسشگری، احیاگر حیات فکری جامعه است

نشست مکتب فلسفی اصفهان به همت مرکز اصفهان شناسی وابسته به سازمان فرهنگی اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، نشست مکتب فلسفی اصفهان به همت مرکز اصفهان شناسی وابسته به سازمان فرهنگی اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان برگزار شد و علی کرباسی‌زاده اصفهانی، عضو هیئت علمی فلسفه دانشگاه اصفهان اظهار کرد: منظور از واژه اصفهان در این بحث، صرفاً به معنای شهر نیست بلکه همان مکتب فکری است که در شهری به نام اصفهان با مختصات مشخص و کاملاً مرتبط با آب و هوا، جغرافیا و شرایط اجتماعی این شهر، وجود دارد؛ وقتی نام و لقب دانشمندان متعلق به مکتب اصفهان را از روی سنگ‌های تخت فولاد یا دانشنامه تخت فولاد که نام حدود ۲ هزار نفر از این افراد را در خود دارد بررسی می‌کنیم، متوجه این می‌شویم که برخی از آن‌ها از نظر زبان، نژاد و حتی رنگ پوست، تفاوت دارند اما در اصفهان گرد هم جمع می‌شوند و توسط حکومت صفویه و بسیاری از عوامل شناخته و ناشناخته دیگر، فرصتی به وجود می‌آید که شاهد یک نوع تجدید حیات معنوی تشیع باشیم.

وی افزود: در حکومت صفویه، فقط وحدت، ثبات سیاسی و ارضی ایجاد نشد بلکه یک تحول فرهنگی به وجود آمد که لایه‌های زیرین روحیه ایرانی، پذیرا و دارای آن بود؛ هرچند که قبل از این دوران، مکتب شیراز وجود داشت که این نهال با علما و دانشمندان برجسته زیادی به صفویه رسید و به یک ریشه قوی برای نهال تبدیل شد؛ در واقع می‌توان گفت این تحولات در دوره صفویه به اوج خود رسید.

کرباسی‌زاده خاطر نشان کرد: باید گفت در دوره‌ای که اصفهان در مرکزیت قرار دارد، نباید این‌طور برداشت کرد که در سایر نقاط، خبری نبوده است؛ با این حال، طبیعی است که افراد مختلف به خاطر موقعیت و شرایط این شهر به آن مهاجرت می‌کردند؛ برای مثال، طلاب زیادی از شهرهای خود مهاجرت می‌کنند و اصولاً هرکس به مقامی دست پیدا می‌کند، بنا بر توصیه استاد (مگر در موارد استثنا) به شهر خود باز می‌گردد؛ تنکابن در آن زمان، شهری بسیار مهم و تاریخی و پر از عالمان برجسته بوده که اکثر آن‌ها تحصیل کرده اصفهان هستند و حتی برخی خانواده‌های بازمانده از آن‌ها در محلاتی مثل جویباره ساکن هستند.

عضو هیئت علمی فلسفه دانشگاه اصفهان با بیان اینکه یکی از ویژگی‌های مهم مکتب اصفهان، رویکرد جامع آن است ادامه می‌دهد: مقایسه آمار کتب تشیع از بعد از دوره ائمه و غیبت کبری با زمانی که شیخ کلینی، اصول کافی را نوشت تا زمان شیخ صدوق، تفاوت چشمگیری دارد؛ شخصیتی مانند شیخ صدوق آثار زیاد دارد که بعضی از آن‌ها از بین رفته‌اند، مثلاً نام مدینه العلم، کتابی است که بخش‌هایی از آن در نقل‌های کتب علما آمده است، هرچند مجلسی و پادشاه وقت تلاش زیادی می‌کنند که این کتاب را پیدا کنند اما موفق نشدند.

وی با بیان اینکه در دوره صفویه، رویکرد تشیع به سمت تکامل و دگرگونی می‌رود تا حدی که دیدگاه علما با یکدیگر تفاوت‌هایی پیدا می‌کند، گفت: در دوران صفویه، یک رویکرد فقاهتی بر اساس فراخوان شاه طهماسب انجام می‌شود و فقها از نقاط مختلف به اصفهان سفر می‌کنند، در این راستا طلاب زیادی تربیت می‌شوند.

کرباسی‌زاده تصریح کرد: وقتی به تدریج این رویکرد جامع، جا می‌افتد و به یک دیدگاه تثبیت شده در صفویه تبدیل می‌شود، طبیعی است که مشکلاتی هم به همراه خود داشته باشد؛ حرف‌های ضد و نقیض بسیاری در این زمان وجود دارد که نام آن را تعارضات شش گانه گذاشتم؛ هرچند در دل هر کدام از آن‌ها، تعارضات ریزتری هم وجود دارد؛ مثلاً قبل از صفویه، بین ابن‌سینا به عنوان یک فیلسوف و ابوسعید ابولخیر به عنوان یک عارف، اختلافاتی وجود داشت، طوری که وقتی درباره دیدارشان پرسیدند، ابن سینا گفت: «آنچه شیخ می‌بیند، ما می‌دانیم» و ابوسعید ابوالخیر، برعکس آن را گفت.

عضو هیئت علمی فلسفه دانشگاه اصفهان اذعان کرد: در واقع تفاوت در شهود و استدلال، برهان و عرفان است و قبل از دوره اصفهان، این تعارضات در تاریخ ما وجود داشته است، مثلاً بین شیخ مفید به عنوان رئیس متکلمان شیعه و شاگرد او سید مرتضی علم الهدی و بین سید مرتضی علم الهدی با شاگرد خود شیخ طوسی، اختلاف نظراتی وجود دارد؛ مثال دیگر اینکه ابن ادریس حلی به دخالت عقل در احکام اهمیت می‌داد در حالی که برخی از فقها، بیشتر به اخبار اهمیت می‌دادند تا عقل‌.

کد خبر 776609

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.