به گزارش خبرگزاری ایمنا، المپیک تابستانی ۲۰۲۴ پاریس در حالی از پنجم مرداد آغاز به کار خواهد کرد که کارزاری جهانی علیه حضور رژیم صهیونیستی در رقابتهای المپیک شکل گرفته و فشارها بر دولت فرانسه همچنین کمیته بینالمللی المپیک برای اخراج صهیونیستها از رقابتهای المپیک که نمادی از صلح و دوستی جهانی بهشمار میآید، روزافزون شده است.
مقاومت عجیب مکرون و رؤسای کمیته بینالمللی المپیک در برابر این کارزار جهانی و دفاع غیرعادی آنها از رژیم کودککش صهیونیستی در حالی است که در این رویداد محدودیتهایی برای نمایندگان روسیه و بلاروس ایجاد شده است که طبق آن ورزشکاران این کشورها فقط تحت عنوان «بیطرف» و با نفی ملیت خود میتوانند در رقابتها شرکت کنند.
این رویکرد و استاندارد دوگانه کشورهای غربی حتی در حوزههای ورزشی، بار دیگر دروغ بودن ادعای آنان درباره حقوق بشر و تساوی بشریت در حقوق شهروندی را آشکار ساخته است و مهمتر از آن سوالاتی جدی درباره کارکرد نهادهای بینالمللی ساختهشده و تحت سلطه غرب در حوزههای مختلف از جمله ورزش را به ذهن متبادر میسازد.
برخورد حداکثری نهادهایی همچون فدراسیون بینالمللی فوتبال فیفا و دیگر فدراسیونهای ورزشی جهانی با کشور روسیه در حالی است که این کشور همواره جزو کشورهای برتر در حوزه ورزشی بهشمار آمده و نقش مهمی در عرصه ورزش داشته است و دارد.
غربی هستی یا غیر غربی، مسئله این است
استاندارد دوگانه غرب در برخورد با مسائل مختلف بینالمللی، بیش از هر چیز شعارهای پرطمطراق و اصول اعلامی لیبرال دموکراسی غربی را هدف قرار داده است.
کشورهای غربی به سردمداری آمریکا و قدرتهای اروپای غربی، طی سالهای اخیر بهقدری در این مسیر اشتباه قدم نهاده که حتی نقاب همیشگی خود در برخورد دوگانه با مسائل را نیز کنار گذاشته و آشکارا و بیپروا، روسیه را به دلیل درگیری با شهروند غربی اروپایی مستحق بالاترین مجازاتها دانسته و در برابر آن رژیم کودککش صهیونیستی که جنایتهای جنگی را به اوج خود رسانده و بسیار بیشتر از جنگ روسیه و اوکراین غیرنظامیان را هدف قرار داده را نهتنها مورد شماتت و برخورد قرار نداده است بلکه در کمال وقاحت این رژیم را قربانی معرفی میکند.
این موضوع بهخوبی نشانگر این است که در قاموس غربیها، انسان و بشر و حقوق بشر تنها در قالب شهروند غربی و برای شهروند غربی معنا یافته و دیگر افراد در سرتاسر جهان حتی شاید انسان نیز بهشمار نیایند.
قمار ابلهانه غرب بر سر حمایت از رژیم صهیونیستی
حمایت تمام و کمال غرب از رژیم صهیونیستی فارغ از مضموم بودن و غیراخلاقی بودن آن، با هر معیار، منطق و دانشی از جمله علومی همچون روابط بینالملل و جامعهشناسی سیاسی، امری غیرعاقلانه بهشمار میآید.
در همین راستا این حمایت تمام و کمال از صهیونیستها در بین سیاستمداران غربی حتی بر اساس معیار و ترازوی هزینه-فایده نیز که اساس انتخاب عقلانی در علم حکمرانی و مدیریت بهشمار میآید، کاملاً عجیب و غیرعادی به نظر میرسد.
بر اساس این معیار، پیش از هر تصمیمی باید هزینهها و عواقب اجرا و اعمال تصمیم را سنجیده و مشخص کرده و فایده و سود به دست آمده از تصمیم را نیز بررسی کرده و بر این اساس اگر فایده و سود تصمیم بیش از هزینه آن باشد آن تصمیم، عاقلانه بهشمار میآید.
بررسی این معیار در حمایت غرب از صهیونیستها نشانگر این است که این حمایت همواره برای غرب هزینهزا بوده است و هیچگاه دستاورد خاصی را برای آنان به ارمغان نیاورده است.
در رابطه دوگانه صهیونیستها و دولتمردان غربی، همواره کشورهای غربی باید با حمایت خود، موجودیت رژیم صهیونیستی را تضمین کنند و نهتنها هیچ دستاورد خاصی را از این حمایت به دست نمیآورند، بلکه خشم جهانی را نیز به جان میخرند.
شاید دلیل این حمایتها را نه در فایده و دستاورد برای دولتهای غربی که در سود برای دولتمردان و سیاستمداران غربی جستوجو کرد.
لابیهای ثروت و قدرت وابسته یا وفادار به صهیونیسم در غرب، با حمایتهای مالی و سیاسی خود اوجگیری سیاستمداران در غرب را تضمین کرده و بر این اساس آنان را به مهرههای خود تبدیل کرده است و با اجماعسازی در ساختار سیاسی کشورهای غربی، دولتهای اروپایی و آمریکا را به حمایت غیرعاقلانه از این رژیم وادار میکنند.
حضور پر قدرت اوانجلیستها (صهیونیسم مسیحی) و لابی آیپک در ساختار سیاسی آمریکا و حمایت ثروتمندان یهودی از سیاستمداران و نقش آنها در رشد افراد در ساختار سیاسی کشورهای غربی موجب حمایت غیرعادی و به دور از منطق دولتهای غربی از این رژیم شده است. غرب با حمایت از رژیم صهیونیستی پا در قماری گذاشته که نتیجه آن از پیش مشخص است.
همهچیز را نمیتوان کنترل کرد
دولتمردان غربی به اشتباه این تلقی را دارند که میتوان همه شئون جامعه و کشور و حتی دنیا را در رابطه با اسرائیل به کنترل خود در آورده و هر صدای آزادیخواهانه را به روشهای مختلف از کار انداخت، اما منفور بودن شدید رژیم صهیونیستی در جوامع غربی، همچنین اعتراضات به رفتار دوگانه رؤسای جمهور، نخستوزیران و دیگر حاکمان در کشورهای غربی در قلب اروپای غربی و آمریکا نادرستی این تلقی و فکر را به وضوح نشان داده است.
در این میان حمایتهای این چنین و رفتار دوگانه بهخصوص در حوزه نهادهای بینالمللی تنها منجر به بیاعتباری این نهادها و رشد و قدرت سازوکارهای جایگزین خواهد شد.
نظر شما