به گزارش خبرگزاری ایمنا، حاج احمد کاظمی، فرمانده نیروی زمینی سپاه در دوم مرداد سال ۱۳۳۷ در شهرستان نجفآباد متولد شد و دوران کودکی و نوجوانی را با عشق به اهل بیت (ع)، کار و تحصیل را سپری کرد؛ دوران جوانی وی همزمان با اوج مبارزات انقلابی ملت بزرگ ایران علیه رژیم پهلوی بود و در آن زمان، حاج احمد نیز همپای مردم در این مبارزات شرکت کرد و به حدی در این راه تلاش کرد که در اسفند ۱۳۵۶ مصادف با ایام محرم به همراه حدود ۵۰ نفر از مبارزان انقلابی نجفآباد توسط ساواک دستگیر و مدتی در زندان شهربانی به همراه سایر زندانیان مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت.
اواخر همان سال با گسترش حرکتهای مردمی در سراسر کشور، عدهای از زندانیان آزاد شدند که کاظمی نیز از جمله این افراد بود؛ پس از پیروزی انقلاب، با توجه به شور و اشتیاق وصفناپذیرش به مبارزه با کفر و ظلم، به اتفاق یک گروه ۵۰۰ نفری به سرپرستی شهید محمد منتظری جهت فراگیری آموزشهای چریکی و مقابله با اشغالگران قدس به صف مبارزان جبهههای جنوب لبنان پیوست و تا پایان سال ۱۳۵۸ در آن خطه ماند و پس از بازگشت به کشور بهطور رسمی به عضویت سپاه پاسداران در آمد.
در بهار سال ۱۳۵۹ با تشدید مجدد بحران در مناطق غرب و شمال غرب توسط ایادی استکبار، بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) فرمان بسیج عمومی جهت مقابله با مزدوران شرق و غرب را صادر کرد و کاظمی همراه با سردار شهید غلامرضا صالحی در قالب یک گروه ۶۰ نفری در اواخر اردیبهشت از نجفآباد عازم کرمانشاه و سپس سنندج شد و حدود هفت ماه با جدیت در عملیاتهای پاکسازی به مقابله با فتنهانگیزان پرداخت و در یکی از این عملیاتها در روستای «افراسیاب» در منطقه دیواندره از ناحیه پا مجروح و به شهر خود منتقل شد.
هنوز زخمهایش التیام نیافته بود که اواسط آذر همراه با یک گروه ۵۰ نفری در جبهههای آبادان حضور یافت و فرماندهی یکی از مناطق عملیاتی به عهدهاش سپرده شد که نقش مؤثری در این منطقه و سپس عملیات شکست حصر آبادان ایفا کرد.
از جمله فعالیتهای برجسته حاج احمد در دوران دفاع مقدس میتوان به تثبیت «تیپ ۸ نجف اشرف» اشاره کرد؛ با جمعکردن انسانهای بزرگی پیرامون خود این تیپ را سازماندهی کرد و در اثنای جنگ، استعداد آن را تا سطح لشکر ارتقا داد و آن را به یکی از مانوریترین یگانهای دفاع مقدس مبدل کرد.
حاج احمد بخش عمدهای از تجهیزات و جنگافزارهای مورد نیاز این لشکر خطشکن را از غنایم به دستآمده از دشمن در نبردهای مختلف تأمین میکرد و طبق گفته سردار سرلشکر رحیم صفوی فرمانده «بالندگی و حماسهآفرینی لشکر ۸ نجف اشرف را در عرصه نبرد با صدامیان، باید مرهون هوش، تدبیر، شجاعت و قدرت فرماندهی وی (شهید کاظمی) دانست.»
سردار احمد کاظمی پس از پایان جنگ تحمیلی در سال ۱۳۷۲ برای حفظ دستاوردهای انقلاب به فرماندهی «قرارگاه حمزه» در شمالغرب کشور منصوب شد و با توجه به شناخت قبلی به خوبی دریافته بود که ریشه تمامی ناامنیها و مشکلات امنیتی این منطقه، وجود گروههای مسلحی است که پایگاه اصلی آنها در عراق است و از حمایت شدید صدام برخوردارند، بنابراین با درایتی کمنظیر و با کمترین درگیری، فعالیتهای آنها را از فاز نظامی به سطح سیاسی کشاند تا پس از این نیز این منطقه همچون سایر نقاط کشور از امنیت و آسایش برخوردار شود.
حاج احمد پس از خدمت در قرارگاه حمزه در سال ۱۳۷۹ به سمت فرماندهی نیروی هوایی سپاه منصوب و در طول پنج سال خدمت خود در این نیرو، آن را از نظر سازمان، ساختار، سازماندهی و سازمان موشکی تا حد بسیار زیادی ارتقا داد؛ آخرین حکم مسئولیت کاظمی، فرماندهی نیروی زمینی سپاه بود که بیستونهم مرداد ۱۳۸۴ از سوی فرماندهی کل قوا به ایشان داده شد و در مدت تصدی حاج احمد در این مقام، با بیش از ۱۰۰ سفر به تمام یگانهای نیروی زمینی سرکشی کرد و وضعیت آنها را بررسی و در جهت تقویت یگانهای صفی تلاش فراوانی به عمل آورد.
حاج احمد کاظمی فوق لیسانس جغرافیای سیاسی و دانشجوی دکتری دفاع ملی بود و به پاس سوابق باارزش، فرماندهی عالی و قدمت مدیریت بالا، از دست رهبر انقلاب سه مدال فتح دریافت کرده بود.
سردار شهید احمد کاظمی همیشه خود را از خیل عظیم کاروان شهدا جامانده میدانست و به شدت در فراق یاران شهیدش دلسوخته بود؛ او همواره با آه و سوز خاصی از آنها یاد میکرد و در آخرین روزهای زندگی خویش بهشدت از شهیدان باکری و خرازی یاد میکرد و از اینکه به شهادت نرسیده، اشک حسرت میریخت؛ وی شب قبل از شهادتش در جلسهای با حزن و اندوه فراوان یاران سفر کرده خود را به خاطر آورده و گفته بود: «شهدا خیلی به گردن ما حق دارند، باید تلاش زیادی بکنیم.»
فردای آن روز یعنی نوزدهم دی ۱۳۸۴ (سالروز آغاز عملیات کربلای ۵) حاج احمد پس از سالها انتظار به سوی رفیق اعلی مهاجرت کرد و در شهر مهدی باکری (ارومیه) اجر تلاشهای بیوقفه خود را از خدای بزرگ گرفت.
در ادامه بخشی از وصیت نامه شهید را میخوانید:
«الله اکبر
اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله اشهد ان علیاً ولی الله
خداوندا فقط میخواهم شهید شوم شهید در راه تو، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا روزی شهادت میخواهم که از همهچیز خبری هست الا شهادت، اما خداوندا تو صاحب همهچیز و همهکس هستی و قادر توانایی، ای خداوند کریم و رحیم و بخشنده، تو کرمی کن، لطفی بفرما، مرا شهید راه خودت قرار ده. با تمام وجود درک کردم عشق واقعی تویی و عشق شهادت بهترین راه برای دست یافتن به این عشق.»
نظر شما