به گزارش خبرگزاری ایمنا، هفتم تیر ۱۳۶۰ است و حزب جمهوری اسلامی نیز بهخاطر مسائل روز تشکیل میشود؛ پس از نماز مغرب که در زمین بسکتبال کنار ساختمان حزب برگزار شد، حاضران داخل سالن اجتماعات میروند و قرار بر این است که در مورد مسائل اقتصادی صحبت شود؛ بهشتی اوراقی را تهیه کرده که سوالاتی روی آن نوشته شده است تا توسط آن نظرخواهی کند.
بهشتی پشت تریبون میرود؛ بنیصدر بهتازگی از ریاستجمهوری برکنار شده است و عدهای از شهید بهشتی میخواهند دستور جلسه را عوض کند، دکتر بهشتی هم رأیگیری و بحث را عوض میکند.
آخرین توصیه شهید بهشتی چه بود؟
دکتر بهشتی کمی درباره مسائل سیاسی صحبت میکند و درباره بنیصدر نیز میگوید: «این بار ما باید کاری کنیم که یک مهره آمریکا رئیسجمهور ما نباشد.» او یکباره صحبتهای خود را قطع میکند و میگوید «برادران، رایحه دلانگیزی به گوش میرسد، شما هم احساس میکنید؟»
ساعت حوالی ۲۱ است و بیش از ۷۰ نفر از مقامات و چهرههای برجسته سیاسی از جمله چهار وزیر، چند معاون وزیر، ۲۷ نماینده مجلس و جمعی از اعضای حزب جمهوری اسلامی در مقر اصلی این حزب دور هم جمع شدهاند و در این میان ناگهان صدای یک انفجار، همهچیز را تغییر میدهد.
بر اثر شدت انفجار قسمتهایی از ساختمان فرو میریزد و شیشههای ساختمانهای اطراف نیز کاملاً خرد میشود؛ در نخستین ساعت پس از انفجار، صدها نفر از مردم تهران در خیابانهای اطراف دفتر مرکزی حزب اجتماع میکنند و آمبولانسها بیامان در رفت و آمد هستند.
بهشتی، بهشتی شد
سقف بتونی دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی بر اثر انفجار بمب به کلی فرو ریخته است و دهها نفر زیر آوار مدفون شدهاند؛ اکثر مجروحان و شهدا که به سوی آمبولانسها حمل میشوند، غرق در خون هستند و بههیچوجه شناخته نمیشوند.
شاید اولین جنازهای که درمیآورند، جسد عباس ناطقنوری است؛ همه گریه میکنند که بهشتی کجاست. بعضی میگویند: «بهشتی را درآوردند و بردند بیمارستان.» اما کمکم خبر سوختنش گوش به گوش میچرخد.
۸ صبح، رادیو خبر شهادت مرحوم شهید بهشتی را اعلام میکند و در این لحظات مردم سایرین را فراموش کردهاند و همچنان سراغ آقای بهشتی را میگیرند، انگار که خبر را باور نکردهاند…
بیشتر مجروحان غرق در خون هستند
روزنامه کیهان ماجرای انفجار را به نقل از خبرنگار کشیک خود که نیم ساعت پس از انفجار به محل حادثه رسیده بود، چنین روایت کرده است: «بیش از نیم ساعت از انفجار گذشته بود که دواندوان خودم را به محل حادثه رساندم. صدها نفر از مردم تهران خود در خیابانهای اطراف دفتر مرکزی حزب اجتماع کرده بودند و آمبولانسها بیامان در رفتوآمد بودند. وقتی به چند قدمی محل انفجار رسیدم، امدادگران نخستین افرادی را که زیر آوار مانده بودند به آمبولانسها انتقال دادند سقف بتونی دفتر مرکزی حزب بر اثر انفجار فروریخته بود و دهها نفر در زیر آوار مدفون شده بودند.
اکثر مجروحان و شهدا که با آمبولانسها حمل میشدند غرق در خون بودند و به هیچ وجه شناخته نمیشدند. یکی از شاهدان عینی انفجار که بهشدت میگریست گفت: آقایان دکتر باهنر، نبوی، محمد هاشمی، میرسلیم و طاهری نماینده کازرون در مجلس شورای اسلامی چند لحظه پیش از انفجار بمب سالن را ترک کردند. در این لحظه بسیاری از مردم در جستوجوی آیتالله بهشتی بودند و یکی از پاسداران گفت که آخرین بار ایشان و حجتالاسلام محمد منتظری را در مقابل سالن دیده است، لیکن نیم ساعت بعد گفته شد که شیخ محمد منتظری به شهادت رسیدهاند.»
در یک ساعت، ۲۴ جنازه از زیر آوار خارج شد
روزنامه اطلاعات هم نوشت: «گزارش خبرنگاران از محل انفجار بهنقل از شاهدان عینی حاکی است که احتمال زیاد دو بمب بسیار قوی منفجر شده که صدای انفجار آن تا شعاع حداقل یک کیلومتر به وضوح شنیده شده است، این انفجار به هنگامی روی داده است که جلسه هفتگی حزب با حضور اعضای حزب، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و احتمالاً چند تن از وزیران در این محل تشکیل شده بود. گزارش خبرنگاران در ساعت ۲۳ دیشب از مقابل دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران حاکی بوده است که در زمان مخابره خبر ۲۰ مجروح به وسیله آمبولانس به بیمارستانهای مختلف تهران از جمله بیمارستان طرفه و سینا انتقال یافتند و از بیمارستان طرفه خبر رسید که تا آن ساعت ۸ شهید که پیکر آنها به کلی متلاشی شده است را به این بیمارستان آوردهاند. یکی از این شهدا آقای طباطبایی، نماینده مجلس بود، اما هویت هفت نفر دیگر هنوز مشخص نشده است. خبرنگاران در گزارش خود اضافه کردهاند که در فاصله ساعتهای ۲۳ تا ۲۴ دیشب ۲۴ جسد را از زیر آوار خارج کردهاند.»
پس از حادثه، جلسهای در مجلس تشکیل میشود که چه کنیم و بنا بر این میشود شهدایی که مربوط به شهرستانها هستند به شهر خودشان برده شوند تا بغض و کینه منافقین نسبت به انقلاب و اسلام مشخص شود.
دو روز پس از این حادثه مردم برای تشییع شهدا، در میدان حسنآباد جمع شدهاند و به سوی بهشت زهرا به حرکت درآمدهاند؛ شهدا، یکی پس از دیگری روی دستهای مردم به خاک سپرده میشوند و تا عصر آن روز، ۲۸ تن از شهیدان دفن و تشییع سایرین، از جمله شهید دکتر بهشتی، فردای آن روز با حضور پرشور مردم انجام میشود.
پیامی که مرهم دلهای داغدیده شد
در این میان آنچه که میتواند این داغ را کمی نسلی دهد، پیام امام امت است کهاینچنین با کلمات خود بر دلهای مردم مرهم میگذارد:
«بسم الله الرحمن الرحیم؛ انا لله و انا الیه راجعون
ملتی که برای اقامه عدل اسلامی و اجرای احکام قرآن مجید و کوتاه کردن دست جنایتکاران ابرقدرت و زیستن با استقلال و آزادی، قیام نموده است و به خود باکی راه نمیدهد که دست جنایت ابرقدرتها از آستین مشتی جنایتکار حرفهای بیرون آید و بهترین فرزندان راستین او را به شهادت رساند، مگر شهادت ارثی نیست که از موالیان ما که حیات را عقیده و جهاد میدانستند و در راه مکتب پر افتخار اسلام با خون خود و جوانان عزیز خود، از آن پاسداری میکردند به ملت شهید پرور ما رسیده است، مگر عزت و شرف و ارزشهای انسانی گوهرهای گرانبهایی نیستند که اسلام صالح این مکتب عمر خود و یاران خود را در راه حراست و نگهبانی از آن وقف نمودند.
مگر ما پیروان پاکان سرباخته در راه هدف نیستیم که از شهادت عزیزان خود به دل تردیدی راه دهیم، مگر دشمن قدرت آن دارد که با جنایت خود مکارم و ارزشهای انسانی شهیدان عزیز ما را از آنان سلب کند، مگر دشمنان فضیلت میتوانند جز این خرقه خاکی را از دوستان خدا و عاشقان حقیقت بگیرند. بگذار این ددمنشان که جز به (من) و ماهای خود نمیاندیشند (یاکلون کما تاکل الانعام)، عاشقان راه خدا را از بند طبیعت رهانده و به فضای آزاد جوار معشوق برسانند.
ننگتان باد ای تفالههای شیطان، و عارتان باد ای خودفروختگان به جنایتکاران بینالمللی که در سوراخها خزیده و در مقابل ملتی که در برابر ابرقدرتها برخاسته است به خرابکاریهای جاهلانه پرداختهاید، عیب بزرگ شما و هوادارانتان آن است که نه از اسلام و قدرت معنوی آن و نه از ملت مسلمان و انگیزه فداکاری او اطلاعی دارید.
شما ملتی را که برای سقوط رژیم پلید پهلوی و رها شدن از اسارت شیطان بزرگ، دهها جوان عزیز خود را فدا کرد و با شجاعت بیمانند ایستاد و خم به ابرو نیاورد نشناختهاید؛ شما ملتی را که معلولاتشان در تختهای بیمارستانها آرزوی شهادت میکنند و یاران را به شهادت دعوت میکنند، نشناختهاید؛ شما کوردلان با آنکه دیدهاید با شهادت رساندن شخصیتهای بزرگ صفوف فداکاری در راه اسلام فشردهتر و عزم آنان مصممتر میشود، میخواهید با به شهادت رساندن عزیزانی چون شهید بهشتی و شهدای عزیز مجلس و کابینه با حربه ناسزا و تهمتهای ناجوانمردانه حمله کردید که آنها را از ملت جدا کنید و اکنون که آن حربه از کار افتاد و کوس رسوایی همهتان بر سر بازارها زده شد در سوراخها خزیده و دست به جنایاتی ابلهانه زدهاید که به خیال خام خود ملت شهیدپرور و فداکار را با این اعمال وحشیانه بترسانید و نمیدانید که در قاموس شهادت واژه وحشت نیست.
اکنون اسلام به این شهیدان و شهیدپروران افتخار میکند و با سرافرازی همه مردم را دعوت به پایداری مینماید و ما مصمم هستیم که روزی رخش به بینیم و این جان که از اوست تسلیم وی کنیم. ملت ایران در این فاجعه بزرگ ۷۲ تن بیگناه بهعدد شهدای کربلا از دست داد، ملت ایران سرافراز است که مردانی را به جامعه تقدیم میکند که خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمین کرده بودند و دشمنان خلق، گروهی را شهید نمودند که برای مشورت در مصالح کشور گردهم آمده بودند، ملت عزیز، این کوردلان مدعی مجاهدت برای خلق، گروهی را از خلق گرفتند که از خدمتگزاران فعال و صدیق بودند.»
تصویری ماندگار از مجلس
بلافاصله در دهم تیر، جلسه علنی برگزار میشود و به خاطر اینکه مجلس از اکثریت نیفتد، نمایندگان مجروح در مجلس حضور پیدا میکنند؛ ۷۲ دسته گل روی صندلیهای خالی نمایندگان شهید گذاشته شده است اما در این لحظات آنچه که در چشمها به چشم میخورد، همان جمله طلایی امام است که بکشید ما را، ملت ما بیدارتر میشود...
نظر شما