به گزارش خبرگزاری ایمنا و بر اساس یادداشتی از فرهاد کتیرایی، پژوهشگر جغرافیا و راهنمای گردشگری، اورهان پاموک نویسنده مشهور ترک نوشته است «افسوس که چهره شهرها، هزاران مرتبه زودتر از قلب آدمی دگرگون میشود» و نمونه بارز این دگرگونی را میتوان در آثار بهجا مانده از کارخانجات نساجی اصفهان، در موزه تاریخ شهرداری اصفهان مشاهده کرد.
روزگاری نه چندان دور بعد از ظهرهای خیابان چهارباغ بالا مملو از کارگرانی بود که با بقچههای نان سهمیه روزانه در دست، سوار بر دوچرخه، به سوی خانههایشان میشتافتند؛ خاطره اغذیهفروشی که با گذاردن یک پریموس در داخل حفره چنار معدوم شده باغ زرشک، تاس کباب را به قیمت پنج ریال به کارگران کارخانه میفروخت، به یادماندنی است و هماکنون از آن چنار تنها خاطرهای برجای مانده است.
عقبتر که برویم، باغ زرشک روزگاری «توتستان شهرک هزار جریب»، یادگار عصر صفوی بود و فریادهای «مچین، مچین» گزمگان در اطراف این توتستانها گوش فلک را کر میکرد تا مردمان رهگذر در خوردن توتهای این درختان، اندکی ملاحظه کنند.
اطلاق عنوان هزار داستان به این باغ برای یادآوری همین قصهها است؛ هماکنون باغ زرشک تبدیل به محوطهای محاصره شده با برجها و آپارتمانهای لوکس شده است؛ نه اثری از توتستانها و نه اثری از دستگاههای ریسندگی و بافندگی و کارگران کارخانجات نساجی هست!
نمایش باغ زرشک که این شبها در فضای باز موزه تاریخ شهرداری اصفهان در حال اجراست، ما را به دوران رونق کارخانجات نساجی اصفهان و به عمق زندگی کارگران آن دوره میبرد.پیرمرد اصفهانی در جایی از این نمایش میگوید: «دستات رو ببینم! قصه هر آدمی به آدم دیگری گره خورده؛ قصه تو به کی و کجا گره خورده؟!» پاسخ این سوال را محمدرضا رهبری در نمایش باغ زرشک به ما میدهد.
به یاد دارم در دهه هشتاد زمانی که رهبری در جایگاه مدیریت تالار هنر اصفهان قرار گرفت، هرگز برای کسی قابل تصور نبود که این تالار در محرومترین نقطه شهر که تا پیش از آن فقط محل برگزاری سخنرانیهای اداری و دولتی بود، روزی به جولانگاه جدیترین و فاخرترین آثار نمایشی اصفهان بدل شود!
آرام آرام نهالی که رهبری کاشته بود قد کشید و رشد کرد و اصفهان که تا پیش از آن در حوزه نمایش، صرفاً گاه گاهی محل اجرای نمایشهای کمدی و طنز بود، به مکانی برای عرضه و نمایش آثاری جدی و فاخر تبدیل شد که هنوز هم این قصه ادامه دارد و هفتهای نیست که اجرایی از گروههای مختلف تئاتر در این شهر نداشته باشیم.
اگر اندک پیشرفتی در تئاتر اصفهان حاصل شده یکی از خاستگاههای آن اجراهای تالار هنر همان روزها است.
رهبری در نمایش باغ زرشک با تلفیقی از قصه، موسیقی و خاطره ما را به فضایی میبرد که بی اختیار اشک غم بر چشمان ما مینشاند، اما نکته جالب ماجرا اینجاست که این غم دیری نمیپاید و بلافاصله با همخوانی بازیگران نمایش ما را به فضایی شاد تر و دلانگیزتر سوق میدهد.
انتخاب موسیقی و اجرای آواز و تار و سه تار در نمایش باغ زرشک برعهده فریدون فراهانی بوده که خود معماراست و علاوه بر موسیقی با فرم و فضای شهری هم آشناست.
چنانکه کالبد بنای باغ زرشک گویی قرابتی خاص با موسیقی وی دارد. موسیقی فراهانی ما را در غم و شادی شهربانو در نقش مادر، در قصه باغ زرشک سهیم میسازد؛ اگر اصفهان، تاریخ، هنر و خاطرات این شهر را دوست دارید تماشای نمایش باغ زرشک را در فضای باز باغ هزار داستان از دست ندهید.
نظر شما