به گزارش خبرگزاری ایمنا و بر اساس یادداشتی از مسعود کثیری عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان، «دستات رو ببینم. قصه هر آدمی به آدم دیگهای گره خورده، قصه تو به کی و کجا گره خورده؟» این شاید تأثیر گذار ترین کلامی بود که شب گذشته در جریان اجرای نمایش «باغ زرشک» از یکی از بازیگران توانای اصفهان شنیدم و برای ساعتها ذهن من را به خود مشغول کرد.
نمایش «باغ زرشک» هر شب تا دهم تیر ماه هر شب در محل عمارت تاریخی باغ زرشک اصفهان به روی صحنه میرود و کار جدیدی از نویسنده و کارگردان توانا و با انگیزه اصفهانی محمدرضا رهبری است که نگاهی انتقادی به نگرش نسل جدید، بهویژه تصمیمگیران کلان حوزه شهری، نسبت به تاریخچه شهر و خاطرات زیسته گذشته آن دارد.
آن گونه که انتظار میرفت، این بار هم کارگردان و بازیگران توانای این تئاتر، توانستند بهنحو مؤثری با مخاطب خود ارتباط برقرار کرده و مفاهیم مورد نظر خود را در خصوص هویت شهری و نحوه نگرش به آن عرضه کند.
گرچه هویت تا حد زیادی مفهومی انتزاعی و متغیر دارد و ماهیت آن مدام در حال باز تولید و بازسازی است و گرچه هر نسلی هویت خود را در ظرف زمان و مکان تعریف میکند، اما این بدان مفهوم نیست که تولید هویت اختصاصی هر نسل، بدون وابستگی به فرهنگ، هویت و ارزشهای نسلهای قبل و دادههای تاریخی بوده و ارتباطی با گذشته نداشته باشد.
این تئاتر تأثیرگذار که در محل باغ زرشک که محیط قدیمی کارخانه ریسندگی و بافندگی صنایع پشم اصفهان بوده است و امروز اثری از آن نیست، اجرا میشود و به لزوم توجه به بخش مهمی از تاریخچه شهر اصفهان در حوزه نساجی پرداخته است.
تلاش نویسنده، کارگردان و بازیگران توانای آن بر این بوده است تا توجه نسل فعلی را به بخشی از افتخارات گذشته اصفهان در حوزه نساجی و صنایعی که موجب شده بود تا اصفهان لقب منچستر ایران را بگیرد، جلب کند.
این اجرای بسیار خوب، تلاش کرده بود تا از منظر تاریخ اجتماعی به گذشته نگریسته است و گرچه تلاش کرده بود تا با بهرهگیری از حس نوستالژی جمعی و به صحنه آوردن بخشی از خاطرات زیسته مردم این شهر، افق جدیدی را برای نگرش به هویت شهری اصفهان فراهم کند، اما به خوبی و زیرکی، در دام گرایش به نوستالژی و آفات مترتب بر آن گرفتار نشود.
نظر شما