به حافظه تاریخی رجوع کنیم، پای ایران در میان است!

در آستانه برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۳ شاهد فعالیت و تکاپوی جبهه اصلاحات در عرصه انتخابات هستیم، جریانی که انتشار بیانیه‌های مختلف و لیست نامزدهای مورد حمایتش لزوم رجوع به حافظه تاریخی ایران را یادآوری می‌کند.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، با گذشت ۹ روز از آغاز رسمی فرایند زودهنگام انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم و پایان مهلت ثبت نام نامزدها، شاهد فعالیت و تکاپوی جبهه اصلاحات در عرصه انتخابات هستیم. در همین راستا شانزدهم خرداد سیدمحمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات که چندماه قبل از شرکت در انتخابات مجلس امتناع کرده بود و بر طبل تحریم انتخابات کوبیده بود، در بیانیه‌ای که در کانال تلگرامی منتسب به او و خبرگزاری‌ها منتشر شده است، بر شرکت در انتخابات حتی اگر شرایط کاملاً مطلوب نباشد با توجه به اوضاع و احوال کشور تاکید کرده است. رئیس دولت اصلاحات در عین حال راهبرد انتخاباتی جبهه اصلاحات را تأیید و اعلام کرده است اگر پیشنهاد جبهه محقق شود، در انتخابات شرکت خواهد کرد. اشاره خاتمی به سند راهبردی جبهه اصلاحات است که روز دهم خرداد از سوی این جبهه منتشر شد و در آن بر مشارکت مشروط در انتخابات زودهنگام ریاست‌جمهوری با شرط معرفی نامزد یا نامزدهای اختصاصی و تأیید صلاحیت حداقل یکی از نامزدهای اختصاصی تاکید کرده بود.

خاتمی در بیانیه خود در مورد کاندیدای مورد نظرش تاکید کرده است: «در این لحظه از زمان گرچه تحول اساسی دور از دسترس و حرکت به سوی آن با دشواری‌های فراوان روبه‌رو است، اما نفس باور به تحول و اصلاح سبب خواهد شد که با تعامل مثبت و سازنده با ارکان حاکمیت به نفع مردم و به‌کارگیری همه امکانات و ظرفیت‌هایی که در اختیار دارد، که چندان هم زیاد نیست، در جهت تحول مثبت در همه عرصه‌های اقتصادی، سیاسی، علمی و فرهنگی گام بردارد و امید به بهبودی تدریجی اوضاع را بیشتر و نگرانی‌ها از بدتر شدن شرایط را کمتر کند.»

سید محمد خاتمی بیانیه داد؛ به این شرط در انتخابات شرکت خواهم کرد + متن

علاوه بر این ۱۵۲ نفر از فعالان سیاسی اصلاح طلب نیز در بیانیه‌ای تحت عنوان «راهگشایی کنیم» گفته‌اند با نظر به اینکه طبق نظرسنجی‌های معتبر، شهروندان ایران در انتخابات پیش‌رو مشارکت‌گراتر از سه انتخابات قبل شده‌اند، وقت آن فرا رسیده است که حاکمیت و نیروهای سیاسی با حسن عملکردشان، مجرایی برای نمایندگی و نیک اثر کردن این مشارکت بسازند.

در بندهایی از این بیانیه آمده است: «ضروری است که دست پر ایران بعد از «وعده صادق» به سرعت نقد و به امتیازات دیپلماتیک و اقتصادی و توافق‌های در خدمت امنیت و منافع ملی ایران تبدیل شود. پنجره فرصت امروز تا صرفاً سه ماه دیگر (اوج‌گیری انتخابات آمریکا و زمانی که از متحدان اروپایی آمریکا تا رقبای راهبردی آن به تطبیق راهبردها و تاکتیک‌های خود با شرایط جدید می‌پردازند) از دست ندادنی است.

دولت اهمیت دارد و از جهات پرشمار بر زندگی یکایک ایرانیان تأثیر می‌گذارد؛ از کیفیت آموزش فرزندان‌مان و خدمات درمانی تا میزان بیکاری و تورم و رشد و نابرابری، محیط کسب‌وکار، جایگاه ایران در جهان، میزان گشایش در فضای آنلاین، رسانه‌ها، ظرفیت و کیفیت بوروکراسی و میزان رضایت، امید به آینده، اعتماد، همبستگی و نظم و امنیت. تفاوت محسوس و معنادار دولت‌های دهه‌های گذشته هم شاهدی روشن برای تأثیر نیروهایی است که بر دولت‌ها حاکم می‌شوند.»

راهگشایی کنیم؛ پای ایران در میان است!

شب گذشته نیز جبهه اصلاحات در شرایطی که هنوز سه روز تا اعلام کاندیداهای مورد تأیید شورای نگهبان فرصت باقی است، به‌طور رسمی نامزدهای مورد حمایت خود را معرفی کرد و اعلام کرد در نشست مجمع عمومی جبهه اصلاحات ایران، عباس آخوندی، مسعود پزشکیان و اسحاق جهانگیری حائز دوسوم آرا به عنوان کاندیداهای معرفی شده از سوی جبهه اصلاحات ایران شدند. همچنین حمیده زرآبادی حائز بیش از نصف آرای مجمع عمومی شد و قرار است نامزد نهایی جبهه اصلاحات متعاقباً از بین همین افراد انتخاب شود.

با نظر به دو بیانیه فوق و برنامه‌ریزی جریان اصلاحات برای انتخابات پیشرو، جای طرح چند نکته و سوال باقی است:

نخست آنکه با توجه به بیانیه سید محمد خاتمی همچنین بیانیه «راهگشایی کنیم»، به یک نقطه مشترک می‌رسیم و آن تأثیر دولت در زندگی مردم است، اما اشاره خاتمی به «چندان زیاد نبودن» اختیارات رئیس جمهور آینده جای تأمل دارد، جمله‌ای آشنا که در دولت دوازدهم نیز بسیار شنیده می‌شد و حدود سال ۹۸ از سوی جریانی ناامید که توان حل مسائل را نداشت و از پس حل مشکلات کشور برنمی‌آمد، مطرح شد. در آن روزها جامعه در وضعیت دشواری قرار گرفته بود که از یک‌سو ایده مذاکره با غرب و کلید برجام به قفل مشکلات جامعه نمی‌خورد و از سوی دیگر دولت توجهی به استفاده از ظرفیت‌های داخلی، همکاری با کشورهای منطقه و شرق آسیا و کنترل شاخص‌های اقتصادی نداشت، در نهایت برآیند اوضاع، کشور را در موقعیتی قرار داده بود که به نظر می‌رسید تنها راه برای توجیه ناکارآمدی دولت القای این باور به جامعه است که «اینکه چه کسی رئیس‌جمهور باشد، در حل مشکلات داخلی و مسائل کشور تأثیر چندانی نخواهد داشت.» و «رئیس‌جمهور در ایران اختیاراتی زینتی دارد.»

در نتیجه این تفکر ناامیدی در کشور تشدید شد و همین مسئله در میزان مشارکت مردم در انتخابات ۱۴۰۰ منعکس شد، اما شهید رئیسی برخلاف این جریان به وجود آمده، نظر دیگری داشت و در طول دولت سه‌ساله خود تلاش بسیاری کرد تا با اقدامات عملی این تفکر را به چالش بکشد. نگاهی به اقدامات انجام شده در زمینه افتتاح پروژه‌های مختلف در سطح کشور، ارتباط گسترده با کشورهای منطقه و هم‌سو و استفاده از ظرفیت دیپلماسی فعال برای حل مشکلات داخلی، رشد اقتصادی و افزایش فروش نفت علیرغم تحریم‌های شدید ثابت می‌کند که در نهایت کدام تفکر راه به سوی حقیقت داشت و کدام یک صرفاً برای توجیه ناکارآمدی بر طبل ناامیدی کوبیده بود. حال بار دیگر باید از خاتمی که با حمایت از حسن روحانی در سال ۹۲ نقش پررنگی در انتخاب او به عنوان رئیس‌جمهور ایفا کرده بود پرسید دلیل دنبال کردن دوباره این خط چیست؟ و آیا مقایسه ۸ سال دولت تدبیر و امید با سه سال دولت مردمی برای نفی این گذاره کافی نبوده است؟

سوال دیگری که جا دارد از رئیس دولت اصلاحات بپرسیم این است که از فاصله انتخابات اسفند ۱۴۰۲ تا انتخابات زودهنگام ۱۴۰۳ چه چیزی تغییر کرده است؟ فارغ از اینکه اصل مشارکت در انتخابات مسئولیتی همگانی و وظیفه‌ای ملی است، همگان شاهد بودند در انتخابات مجلس علی‌رغم وجود چهره‌های همسو با اصلاحات همچون علی مطهری، خط تحریم انتخابات دنبال شد، اما حالا این سوال وجود دارد که چه چیز نظر لیدر جریان اصلاحات را تغییر داده است؟ آیا پای «تَکرار می‌کنم» دیگری در میان است؟

دومین نکته که در بیانیه «راهگشایی کنیم» جالب توجه است اشاره به فرصت سه ماهه برای مذاکره با دولت دموکرات بایدن است، موضوعی که در اظهارات پنج دقیقه‌ای نامزدهای اصلاح‌طلب در زمان ثبت‌نام نیز پرتکرار بود و اگر از حافظه تاریخی خود یاری نگیریم شاید بار دیگر به خطای «معطل کردن کشور برای مذاکره با غرب» دچار شویم. تله‌ای که در ۸ سال دولت تدبیر و امید اقتصاد کشور را شرطی و وابسته به مذاکرات کرده بود و به امید گلابی برجام، چشم بر ظرفیت‌های داخلی و منطقه‌ای بسته بود، اما دیدیم دولتی که به «بلد نبودن زبان جهان» متهم شده بود چطور توانست با استفاده از ظرفیت کشورهای شرق آسیا مثل چین و روسیه و همچنین تعامل با کشورهای منطقه ظرفیت‌های جدیدی را پیش‌روی کشور بگشاید و در عین حال موفق به آزادسازی اموال بلوکه شده توسط آمریکا شود.

حال باید پرسید در شرایطی که با دیپلماسی فعال دولت سیزدهم و پس از عملیات وعده صادق، ایران از نظر جایگاه بین‌المللی در موقعیت مطلوبی قرار گرفته است، صحبت دوباره از مذاکره با غرب جز مصرف انتخاباتی چه استفاده دیگری دارد و چه زمانی شاهد اصلاح نگاه تک‌قطبی به جهان خواهیم بود؟ آیا پنجره فرصتی که از آن صحبت می‌شود، در اصل پنجره فرصت تعامل با کشورهای رو به رشدی همچون اعضای بریکس نبود که در زمان دولت مطلوب اصلاح‌طلبان نادیده گرفته شده بود؟

و در نهایت با توجه به انتشار لیست نامزدهای مورد حمایت جبهه اصلاحات باید پرسید که علت منتشر کردن این لیست پیش از اعلام نهایی تأیید صلاحیت‌ها توسط شورای نگهبان چیست؟ آیا قرار است با استفاده از راهبرد «مشارکت مشروط» شورای نگهبان تحت فشار قرار بگیرد؟ و اگر برای مثال این افراد در لیست تأیید صلاحیت‌ها قرار نگیرند، واکنش جبهه اصلاحات چه خواهد بود؟

رجوع به حافظه تاریخی ایران برای انتخابات پیش رو ضروری است و باید از خود بپرسیم چرا جریانی که در دهه ۹۰ وضع اسف‌باری را برای معیشت و اقتصاد مردم رقم زد و فرصت‌سوزی کرد، امروز دم از راهگشایی و تغییر و اصلاح میزند؟ این پرسشی است که لازم است از خود بپرسیم تا بار دیگر دچار «تکرار تاریخ» و گرفتار بازی کلمات نشویم.

کد خبر 760902

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.