به گزارش خبرگزاری ایمنا از قم، عصر سه شنبه که میشود قم حال و هوای خاصی دارد. همان زمانی که دلها بی تاب است برای رفتن به میعادگاه منتظران و خواندن نمازی با چند قطره اشک از فراق ولی خدا. همان مسجد مقدسی که جای شکوه ما از روزگار نامراد و فقدان نبی (ص) و غیبت ولی شیعیان است.
حالا این بار سه شنبهای متفاوتی در قم رقم خورد و مردم قم در همان مسیر همیشگی، تابوت خادم الرضا را در شهر اخت الرضا به دست گرفته بودند با چشمانی اشکبار به سوی میعادگاه منتظران قدم برمیداشتند.
عکس نوشتههایی که مردم قم در این مسیر با خود حمل میکردند، حاوی یک دنیا پیام بود. «رئیسی، بهشتی شد»، «عزیز بود و عزیز رفت»، «حامی مظلومان غزه رفت»، «سید مظلومان فراموشت نمیکنیم»، «انتخاب ما، انتخاب خدا شد» و…
عصر سه شنبه شهر قم میعادگاه تمام مشتاقان امام رضا بود که به عشق خادم الرضا و برای وداع با پیکر او به بلوار پیامبر اعظم آمدند. بلواری با هفت کیلومتر طول و ۳۰۰ متر عرض که در عصر سه شنبه ازدحام جمعیت آن در قاب عکاسهای شهر قم ماندگار شد.
به ترکیب جمعیتی که نگاه میکردی، متوجه اتفاقی نادر میشدی. برای بدرقه رئیس جمهور ایران، از بغداد تا لاهور و از نیجریه تا آرژانتین، افرادی در حال مشایعت بودند. چند جوان سیاه پوست پلاکاردی به دست گرفته بودند که از خداحافظی با حامی کودکان فلسطین روی آن نوشته شده بود. یک هیئت بغدادی، مشغول طبل زنی بودند و چند زن سوری، به شیوه زنان عرب، بر سر و صورت میزدند.
شاید قاب دوربینها به سیل جمعیت بیشتر عادت داشته باشد اما خبرنگاری که از میان مردم عبور میکند، نمیتواند از مقابل اشکان نوجوانی که آمده تا رئیس جمهور شهیدش را بدرقه کند به سادگی بگذرد یا آن مادر شهیدی که عکس فرزندش را در دست گرفته و با بغض از تازه شدن داغش سخن میگوید.
جوان دانشجویی چفیه بر دوش انداخته و پوستری از شهید جمهور را با خود حمل میکند که زیر آن نوشته: تا پای جان برای ایران. میگوید بیشترین تأثیری که از رئیس جمهور شهید بر ذهن و فکرش مشهود است، خستگی ناپذیری برای نجات وطن است.
زن و شوهر جوانی هم دو فرزند خود را به آغوش گرفته و به بلوار پیامبر اعظم آمدهاند؛ میگویند ۲۴ ساعت است که بغض گلویشان را فشار میدهد. سید ابراهیم آن کسی که دو هفته پیش در شهر قم میهمانشان بود، حالا قرار است در قالب عکسی نقش بسته بر پرچم ایران تابوتش به آنها لبخند بزند. میگویند آمدهاند تا رئیسی را تا مسجد جمکران مشایعت کنند. همان مسجدی که هر دو هفته یک بار به نماز خواندن شب چهارشنبه در آن مقید بود.
حضور خانواده شهدا در میان جمعیت بسیار چشمگیر است. پیرمردی که پدر یکی از شهیدان دوران دفاع مقدس است، با کمری خمیده و عصایی به دست خود را به بلوار پیامبر اعظم رسانده و جعبه خرمایی برای خیرات به دست گرفته است. چشمانش از غم از دست دادن خادم ملت نمناک است و خاطرات روز شهادت پسرش برای او زنده شده است.
کمی آنطرفتر خانمی کودک شیرخوارهاش را در بغل گرفته و به میان آن جمعیت عظیم آمده است. میگوید فرزندش تازه به دنیا آمده و همسرش از ابتدای مراسم در حرم مطهر است اما خودش حال و هوای خانه را تاب نیاورده و به میان جمعیت آمده تا قدری دلش آرام شود. هر چه هست، در این وحدت و جماعت شفائی نهفته است. دردها اینجا با همدلی میان یک ملت التیام مییابند و دلها در این مصیبتها به هم نزدیک تر میشوند.
پیکر شهید رئیسی و همراهانش که از میان جمعیت میگذرد، اوج ازدحام است و صدای گریه و زاری در هر گوشهای بلند. نزدیک غروب است که پیکر به مسجد جمکران میرسد و آسمان رنگ خون به خود میگیرد. در مسیر بازگشت برخی شمعی روشن کردهاند و گوشهای همچنان به مناجات نشستهاند. همه خستهاند اما دلها کمی آرام گرفته و چهرهها نشان از تسکین دارد. آری؛ به یمن حضور و وحدت این ملت است که هر رنجی را میتوان به سرمایه اجتماعی و عزت تبدیل کرد.
نظر شما