به گزارش خبرگزاری ایمنا، چهارشنبه سوری در سالهای اخیر بیشتر این معنا را پیدا کرده که افراد آتش روشن کنند و با خواندن شعرهایی، از روی آن بپرند و دور هم باشند، در این میان بعضی هم این جشن را با جنگ اشتباه گرفته و با ترقه و انواع مواد منفجره پر سر و صدا که اصلاً جزئی از این جشن به حساب نمیآید، به خیابانها میآیند و به جای شادی، باعث آسیبهای جبران ناپذیری برای خودشان و دیگران میشوند.
اگر بخواهیم این سنت را به همان اصالتی که بوده برگزار کنیم و به فرزندانمان نیز بیاموزیم که چهارشنبه سوری، ترقه و خطر کردن نیست، لازم است گوشهای از آداب رسوم آن را بدانیم و ظاهر وحشتناک و خطرناکی که عدهای برای چهارشنبه سوری ساختهاند، تغییر دهیم؛ آتش افروختن و پریدن از آن، مهمترین نشانه چهارشنبه سوری است که با بوته افروزی انجام میشد؛ به این صورت که عصر سه شنبه آخر سال، هیزمها یا بوتهخارهایی را که قبلاً جمعآوری شده بود، در حیاط خانه یا یک محیط باز روشن میکردند و با هر بار پریدن از میگفتند: «زردی من از تو سرخی تو از من» یعنی زردی بیماری و ناتوانی را از من بگیر و سرخی و شادابی و تندرستی را که در خود داری به من ببخش.
سپس خاکستر آتش را جمع میکنند و از خانه بیرون برده و در کنار دیواری میریختند؛ کسی که این کار را کرده در بازگشت در میزند باید از درون خانه از او پرسید: «کیست؟» جواب میدهد «منم» گویند، «از کجا آمدی؟» جواب دهد که «از عروسی» بپرسند: «چه آوردی؟» گویند؛ «تندرستی».
مردم، بعد از آتش روشن کردن، اندکی زغال را به نشانه سیاه بختی، کمی نمک به علامت شور چشمی، و یک سکه به نشانه تنگدستی در کوزهای سفالی میانداختند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر خود میچرخاند؛ سپس آخرین نفر، کوزه را به بام خانه میبرد، آن را به کوچه پرتاب میکرد و میگفت: «درد و بلای خانه را ریختم به توی کوچه» و باور داشتند که با دور افکندن کوزه، شور بختی و تنگدستی را از خانه و خانواده دور میشود.
قاشق زنی از دیگر آداب و رسوم چهارشنبه سوری است که در این آن، افراد در سنین مختلف با پوشش مبدل و بیشتر با سر کردن چادر به در خانه مردم میرفتند و با قاشق بر پشت کاسههای فلزی خود که در دست داشتند میکوبیدند؛ آنها از صاحبخانه تقاضای خوراکیهای مختلف میکردند و معمولاً انواع شیرینیجات، آجیل، میوه و … به قاشق زن داده میشد.
شالاندازی یا کجاوهاندازی هم از آداب رسوم چهارشنبه سوری در ایران است که در بیشتر نقاط ایران برگزار میشده است؛ در مراسم شالاندازی، روز چهارشنبه سوری بچهها و جوانها به بام خانه همسایه یا اقوامشان میرفتند و کمربند پارچهای، شال یا دستمالی درون اتاقشان آویزان میکردند و صاحبخانهها هم در آن، شیرینی، آجیل چهارشنبه سوری، جوراب و گاهی هم تخممرغ و موارد اینچنینی میگذاشت و به آنها پسمیداد.
اگر پسری، عاشق دختر صاحبخانه بود؛ به گوشه دستمالش گرهای میزند و آویزان میکرد و اگر پدر و مادر دختر پاسخشان مثبت بود، گره را باز میکرد و به مچ دست دخترشان میبست؛ اگر هم راضی نبودند شیرینی و آجیل میگذارند و به پسر برمیگرداندند.
لازم به ذکر است که شاهنامهخوانی و قصهگویی به دور آتش، از دیگر آداب و رسوم چهارشنبه سوری در ایران بوده که توسط بزرگان خانواده انجام میشده است؛ در این میان، افرادی که هنر موسیقی داشتند، معمولاً با سازهایشان هنرنمایی میکردند و اشعاری درباره سال جدید و آمدن بهار میخواندند؛ شاهنامه خوانی، عضو جدایی ناپذیری در بین سنتهای ایرانیان است.
در تالش، رسمی به نام ترکهزنی در چهارشنبه سوری وجود داشته و بامداد آخرین چهارشنبه سال، سالمندترین فرد خانواده پیش از دیگران از خانه بیرون میرود و ترکهای از درخت یا پرچین مقابل خانه جدا میکرد؛ سپس بعد آن ترکه را به آرامی بر پشت کودکان و نوجوانان میزند و میگوید: پیر و خرم شوی.
البته همین کار را با دیگر اعضای خانه هم بهویژه بیماران، انجام میدادند و سپس از خانه خارج میشود و با آن ترکه، بر پشت دامها و انبار غله و کندوی عسل میزند؛ پس از انجام این مراسم، تمام خانواده به کنار نهری میرفتند و به نیت دفع بلا و در پیش داشتن سالی خوب و پربرکت، چند بار از روی آن میپریدند؛ این رسم چهارشنبه سوری نیز به دفع بلا و بیماری اشاره دارد.
در گذشته بعد از پایان مراسم چهارشنبه سوری و پریدن از روی آتش، اهالی خانه دور هم جمع میشدند و آخرین دانههای نباتی مانند تخمه هندوانه، تخمه کدو، پسته، فندق، بادام، نخود، تخمه خربزه، گندم و شاهدانه را که از زمستان باقیمانده بود، روی آتش بو داده و با نمک تبرک میکردند و میخوردند؛ درواقع نیاکان ما بر این باور بودند که هر کسی که از این معجون بخورد، مهربانتر از افراد دیگر میشود و کینه از او دور میشود؛ کسانی هم که نذر کرده بودند، آجیل هفت مغز یا مشکلگشا (پسته، فندق، بادام، توت خشک، خرما، نخودچی و کشمش) که به آجیل چهارشنبه سوری مشهور است، از مغازهای که روبهقبله بود میخریدند و بین خودشان، پخش میکردند و میخوردند.
البته در استانهای مختلف ایران، سنتهای زیبای دیگری نیز وجود دارند که نقطه مشترک همه آنها، اعتقاد به خداوند، امید و خوشبختی در قالب آئینها و نمادهای گوناگون است؛ سنتهایی شیرین و اصیل که نباید اجازه داد به فراموشی سپرده شوند.
نظر شما