به گزارش خبرگزاری ایمنا از خراسان شمالی، اربعین سال گذشته بود که دانشگاه اعلامیه ثبتنام کاروان زیارتی اربعین را منتشر کرد؛ یک ماهی مانده بود به این سفر و خودم را برای شرکت در پیادهروی اربعین آن هم برای نخستینبار آماده میکردم.
علاوه بر ثبتنام، اقدامات لازم برای اخذ مدارک را نیز انجام دادم و کاملاً مهیا برای سفر عاشقی بودم؛ در پوست خودم نمیگنجیدم که بنا است در ۲۱ سالگی، بالاخره راهی بینالحرمین شوم.
در آستانه سفر بودیم؛ سه چهار روزی باقی مانده بود تا خود را در کاروان زائران اباعبدالله ببینم اما به یکباره غم دنیا بر سرم خراب شد؛ خبری آمد که به کل همه برنامهریزیهایم را نقش بر آب کرد؛ به دلیل بعضی مشکلات شخصی که برایم به وجود آمده بود، نمیتوانستم راهی این سفر شوم و چه از این بدتر؟
دلم شکست و ناامید شدم؛ فکر نمیکردم با این برنامهریزی دقیق، پس از صحبت با اساتید و راضی کردن آنها و خانواده به یکباره چنین شود، اما با اتفاقی بود که رخ داده بود، دیگر نمیتوانستم با دوستانم راهی مسیر پیادهروی کربلا به نجف شوم.
از کربلای ایران تا کربلای معلی
بهمن بود و کمکم صحبتها از راهیان نور به گوش میرسید؛ در دوران دبیرستان یک بار این سفر را تجربه کرده بودم، اما اطرافیان میگفتند که سفر راهیان نور دانشجویی طعم دیگری دارد. راستش را بخواهید موضع منفی در این خصوص نداشتم و بدم نمیآمد، پنج شش روزی را از محیط درس و کلاس و دانشگاه دور شوم.
پاسخ مثبت ضمنی را به هماتاقیهایم دادم و بنا بود یک اکیپ پنجنفره برای سفر راهیان نور ثبتنام کنیم. دانشگاه علوم پزشکی بجنورد چند روزی مانده به سفر اطلاعیهای صادر کرد. اطلاعیهای عجیب و باورنکردنی؛ اتفاقی که تاکنون در کشور سابقه نداشت، اما به نظر واقعی میرسید.
«از کربلای ایران تا کربلای معلی»؛ این تیتر پوستری بود که در کانال دانشگاه دیدم؛ ابتدا خیال کردم از بازیهای رسانهای است تا افراد بیشتری جذب اردویشان شوند، اما با دقت بیشتر متوجه شدم ماجرا جدیتر است؛ گویا دانشگاه قصد دارد در امتداد سفر راهیان نور، دانشجویان را به کربلا، نجف، کاظمین و سامرا ببرد.
همچنان باورم نمیشد و خیال میکردم خبر نادرست است تا اینکه با مسئولان دانشگاه همکلام شدم و آنها این موضوع را تأیید کردند؛ البته در صحبتهایشان اندکی تردید وجود داشت و اینکه ممکن است برنامه لغو شود، اما به نظر میرسید که حداقل تصمیم بر این سفر است.
چند روزی به سفر راهیان نور مانده بود که دانشگاه اعلام کرد مدارک سفر به خارج از کشور را نیز همراه خود داشته باشید؛ به این ترتیب خاطرهانگیزترین سفر عمرم آغاز شد. این بار خبری از کنسل شدن و اتفاقات ناگهانی نبود و دم دمای یک صبح سرد، اتوبوس راهی شد.
کربلای ایران را بیشتر درک کردم
به مناطق عملیاتی هشت سال دفاع مقدس که رسیدم، آرامش بیشتری داشتم؛ گویی این زیارت، مقدمهای زیارت بزرگی بود؛ این سفر ویژه است. حدود ۴۰ سال قبل کسانی در اینجا جانشان را فدا کردند که آرزویشان یک زیارت کربلا بود، اما امروز ما قرار بود با خیال آسوده به زیارت آقا برویم.
در طلائیه بود که به یاد چند ماه قبل افتادم؛ جایی که آنقدر گلایه داشتم که چرا نتوانستم سفر اربعین بروم، اما به نظر میرسید تدارک ویژهتری وجود دارد. تدارکی که باعث شد دو کربلا را با هم زیارت کنم؛ یکی در ایران و یکی در عراق.
پس از گذشت سه چهار روز که در مناطق عملیاتی بودیم، از مرز خارج شدیم و به سمت نجف حرکت کردیم؛ برای دیدن حرم با ابهت حضرت امیرالمومنین (ع) لحظهشماری میکردم، هم آرامش داشتم و هم اضطراب؛ نمیدانستم آن لحظه نخست دیدار گلدستههای حرم بنا است چه واکنشی داشته باشم، اما شد آنچه باید میشد.
در حرم پدر، آرامش و غروری توأمان وجودم را فرا گرفت؛ دل سیری زیارت کردم و خودم را آماده بینالحرمین کردم؛ جایی که تاکنون تصاویرش را با حسرت دیده بودم، اما حالا فرصتی مهیا شده بود تا روی سنگهای بینالحرمین بنشینم و با حضرت دو کلام صحبت کنم.
الحق که حرمهای کربلا فضای دیگری دارد؛ نمیتوان وصف کرد آن حس را؛ نمیتوان از فکر اتفاقاتی که ۱۴۰۰ سال قبل در این مکان رخ داده است خارج شد؛ به نظرم خود امام حسین (ع) دلهای زائرانش را آرام میکرد.
پس از زیارت سامرا و کاظمین به سمت ایران راهی شدیم؛ حالا من تجربه شیرینترین سفر را در دل داشتم؛ بعید است کسی را پیدا کنید که برای راهیان نور آماده شده باشد و سر از کربلا و نجف دربیاورد، اما این اتفاق برای ما، دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی رخ داد.
نظر شما