روایتی از دل‌شوره‌ای که آرام نگرفت

به تلفن‌هایشان زنگ می‌زنند و با جمله «مشترک مورد نظر در دسترس نمی‌باشد» مواجه می‌شوند؛ با خودشان می‌گویند خودش گفت که در جاده آنتن نمی‌دهد، نگران نباش اما این دل‌شوره لعنتی برای دقایقی هم که شده آرام نمی‌گیرد و ساعاتی بعد، تصاویری از یک اتوبوس شعله‌ور در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، درست پنج سال پیش، چنین روزی بود که هنوز در شور و نشاط دهه فجر و مشغول برنامه‌ریزی برای چله انقلابمان بودیم، اما شاید تنها کمی آن طرف‌تر از خانه‌هایمان و در مسیر جاده‌ها اتفاقی افتاد که وجودمان را زیر و رو کرد؛ بعد از غروب آفتاب چهارشنبه، بیست‌وچهارم بهمن، پس از ۱۸ روز مأموریت ساک‌هایشان را بسته بودند تا به خانه بروند؛ حتماً قبل از راه افتادن اتوبوس هم، در آخرین نقطه‌ای که تلفن آنتن می‌داده است به همسرانشان زنگ هم زده و گفته‌اند فردا صبح می‌رسم، بچه‌ها را آماده کن تا چند روزی به تفریح برویم و در حال لحظه‌شماری برای رسیدن به خانه بودند، اما دقایقی نگذشت که صدایی مهیب در میان جاده به گوش رسید و هر کدام از مسافران اتوبوس ۳۹ نفره جاده خاش-زاهدان به گوشه‌ای پرتاب شدند.

ساعت ۵:۳۰-۶ بعدازظهر را نشان می‌داد و اتوبوس به نزدیکی روستای خاش رسید؛ ظاهراً برای هماهنگی‌هایی ایستاده بودند و حتی در منطقه خطر اسکورتی هم داشتند، اما از منطقه خاش تا زاهدان که منطقه امن‌تر می‌شد نیاز به اسکورت نبود؛ ناگهان خودرویی سواری به اتوبوس نزدیک شد و جلوی اتوبوس ترمزهای زیادی کرد و سرعت اتوبوس کم شد؛ راننده که قصد سبقت از خودرو را داشت و به سمت چپ خودرو حرکت کرد، خودروی خود را به ماشین زد و اتوبوس منفجر شد...

می‌گویند ۷۵۰ کیلو مواد منفجره داخل خودرو بوده و ای‌کاش این‌طور نباشد…؛ بازماندگان این حادثه، بسیاری از لحظات را به خاطر ندارند و باید گفت بهتر… تصور کن، تا چند دقیقه قبل کنار دوستانی که چندین روز را با آن‌ها گذراندی نشستی و ناگهان چشم باز می‌کنی و خودت را در گوشه‌ای از بیابان با صورتی خونین می‌بینی؛ چند متر آن طرف‌تر هم اتوبوس سفیدرنگی که با آن نیمی از مسیر را آمده بودی در حال شعله کشیدن است و جز چند تکه آهن، چیزی از آن باقی نمانده است.

روایتی از دل‌شوره‌ای که آرام نگرفت

در این لحظات احتمالاً با اینکه کیلومترها فاصله میان مادران و پسران و حتی این جوانان با همسرانشان بوده است، اما دل‌هایشان به تکاپو می‌افتد و نمی‌دانند چرا…؟ به تلفن‌هایشان زنگ می‌زنند و با جمله «مشترک مورد نظر در دسترس نمی‌باشد» مواجه می‌شوند و با خودشان می‌گویند خودش گفت که در جاده آنتن نمی‌دهد، نگران نباش اما این دل‌شوره لعنتی برای دقایقی هم که شده آرام نمی‌گیرد و ساعاتی بعد، تصاویری از یک اتوبوس شعله‌ور در شبکه‌های اجتماعی دست به دست و تعدادی نام‌خانوادگی منتشر می‌شود.

اسامی مشترکی در میان نام شهدا به چشم می‌خورد که هر کدام از خانواده‌ها و دوستان را هزاران بار کشت و زنده کرد و پس از گذشت ساعاتی، آمار و اسامی شهدای حادثه منتشر شد؛ سهم کودکانی که برای بازگشت پدر لحظه شماری می‌کردند از این حادثه چه شد؟ یتیمی… ۴۳ کودک سهمشان از این حادثه تروریستی یتیمی بود؛ سهم مادران چشم‌انتظار چه شد؟ به شهادت رسیدن ۲۷ نفر از جوانان و جانبازی ۱۲ نفر…

روایتی از دل‌شوره‌ای که آرام نگرفت

تا پیش از آن روز از بزرگ‌ترهایمان روایت ۲۵ آبان سال ۱۳۶۰ را شنیده بودیم و شاید دور از تصورمان بود که دیگر تشییعی به عظمت آن روز ببینیم اما زهی خیال باطل؛ نسل سوم و چهارمی‌های انقلاب که تنها از بزرگانشان داستان حماسه ۲۵ آبان اصفهان را شنیده بودند، در تشییع این لاله‌ها به میدان آمدند و در ۲۷ بهمن ۹۷ با حضوری بی‌نظیر، حماسه‌ای دیگر رقم زدند و فرهنگ ایثار و شهادت و قدرشناسی را به رخ عالم کشاندند و پیامی به امتداد بشریت را به دوست و دشمن مخابره کردند، پیامی که از کربلا و خطبه زینبی (س) کاخ شام ریشه داشت و بازخوانی کلام پیر جماران بود که «بکشید ما را، ملت ما بیدارتر می‌شود.»

روایتی از دل‌شوره‌ای که آرام نگرفت

و دو روز پس از این حماسه، پیامی از فرمانده به دستمان رسید و مرهمی بر داغ دلمان شد:

«‌نکته‌ای، راجع به این جوان‌های عزیزی است که در راه امنیّت کشور جانشان فدا شد؛ خب، ظاهر قضیه این است که بیست سی نفر جوان به شهادت رسیدند. ما که خیلی شهید داده‌ایم امّا این نکته قابل تأمل است و ما را باید آگاه کند، هشیار کند که امنیت به چه قیمتی به دست می‌آید؛ ببینید! این‌هایی که از امنیّت موجود کشور در کارشان، کاسبیشان، هنرشان، ورزششان، درس خواندنشان، در همه‌کارشان استفاده می‌کنند، آن‌وقت بعضی از همین استفاده‌کننده‌ها که نمک خوردند، نمکدان را می‌شکنند!

این امنیتی که ما در آن زندگی می‌کنیم، به این قیمت به دست می‌آید؛ به قیمت خون جوانان ما و بهترین جوان‌های ما. درود خدا بر این جوان‌های اصفهانی، درود ملائکه الهی بر آن‌ها، درود خدا بر مردم شهیدپرور اصفهان که پریروز آن تشییع جنازه عجیب را برای این جوان‌ها به راه انداختند. مردم اصفهان هم جزو پیشگامان این نهضت و این حرکتند. این خیلی کار مهمی است؛ ما یادمان نرود که امنیت چه جوری حفظ می‌شود؛ امنیت مرزهای ما، امنیّت داخل کشور، امنیّت جاده‌ها، امنیت شهرها، امنیّت عجیب این‌همه جمعیت در روز بیست‌ودوم بهمن. با این جمعیت عظیم در بیست‌ودوم بهمن، این مراسم‌ها با امنیت به پایان برسد، چیز کوچکی است؟ این چیز کمی است؟ چه کسانی هستند این‌هایی که امنیت را حفظ می‌کنند برای ما؟ قدرشان را میدانیم؟ آنها را می‌شناسیم؟ درود خدا بر سپاه پاسداران و بقیه عناصر حافظ امنیّت؛ بر نیروی انتظامی، بر ارتش و دیگران که این‌جور فداکاری می‌کنند و جانبازی می‌کنند. این انقلاب، این عزت ملی، این امنیت، با این جانفشانی‌ها به دست آمده.»

کد خبر 727809

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.