به گزارش خبرگزاری ایمنا، نمیدانم وقتی میخواستی کنار تابلوی «با ولایت تا شهادت» عکسی به یادگار بگیری دقیقاً چه چیزی در ذهنت گذشته است، اما حدس میزنم، ماجرای دخترهای شهید از جلوی چشمانت رژه رفته است؛ ماجرای «زینب کمایی» و «ناهیده فاتحی» و با خود گفتهای دخترها هم شهید میشوند و کلیدش در ماندن با ولایت است.
حتماً غرق در تمنای شهادت شده بودی و با حسرت میگفتی که چقدر خوب میشود که من هم در جوانی راهی به سوی آسمان پیدا کنم و کلمه شهید جلوی اسمم بنشیند و بشوم شهید «فائزه رحیمی» اما حتماً بعد با خود گفتهای که کار معلمی هم همان کار شهید را میکند، اصلاً به خاطر همین تصمیم گرفته بودی که معلم شوی، میخواستی معلم مکتب شهید سلیمانی شوی و صدها حاج قاسم تربیت کنی که سرباز ولایت شوند.
دوباره کلمات ولایت و شهادت را با هم سنجیده بودی که چه سِر و رازی میان این دو کلمه است که تا سرباز ولایت نباشی، راهی به جایگاه شهیدان هم نمیتوانی پیدا کنی؛ به صحبتهای شهید سلیمانی حتماً فکر کردی، آنجا که حاج قاسم گفته بود: «برادران، رزمندگان، یادگاران جنگ؛ یکی از شئون عاقبت به خیری «نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب» است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری همین است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است.»
حتماً آن روز و کنار این عکس دوباره با ولایت تجدید بیعت کرده بودی که تا آخرین نفس دست از آن نخواهی کشید و حالا امروز سه روز از شهادت تو؛ شهادت یک سرباز ولایت میگذرد و من ناگاه با حسرت به تمام آرزوهایم که دختری بیست ساله آن را یکجا نوش کرد و به جانش نشست، فکر میکنم و سیلاب اشک روانه میشود...
مبارکت باشد خواهرِ معلمِ شهیدم، گوارای روح و جانت باشد پیوستن به سردار مقاومت در دیار مقاومت و حالا دستت آنقدر باز باشد که شاگردان تاریخ را با خود همراه کنی و با نور پیوند دهی.
نظر شما