به گزارش خبرگزاری ایمنا، استاد سید علی اکبر پرورش یار دیرین امام و انقلاب و رهبری، هم دانش آموخته حوزه و هم دانشگاه بود؛ این معلم اصفهانی که در مبارزه با رژیم ستم شاهی ید طولایی داشت، از معاشرت و مراوده با بزرگان اهل معرفت به چنان مراتب والایی رسیده بود که هم پای علما حرکت میکرد و با بزرگانی مانند مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب، شهید بهشتی، شهید مطهری و علامه طباطبایی حشر و نشر داشت و با آیت الله خادمی ارتباط دیرینهای برقرار کرده بود.
او که از شش سالگی تحت سرپرستی مادر رشد یافته و کودکی سختی را گذرانده بود، به خوبی تربیت و توانمند شد، در عین حال به شعر و ادبیات به ویژه اشعار حافظ علاقه وافری داشت و همین امر زمینهساز ورود وی به عرصه فرهنگ و ادب و ادامه تحصیلات در رشته ادبیات در سنین بالاتر شد. مرحوم پرورش به دلیل اشتغال در کسوت معلمی ضمن تأثیرگذاری بر دانش آموزان اصفهان، با برگزاری جلسات سخنرانی در شهرهای مختلف به تنویر افکار جوانان میپرداخت.
کارنامه سیاسی استاد پرورش
علی اکبر پرورش پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای تثبیت اوضاع سیاسی استان اصفهان، برای مشارکت در تدوین قانون اساسی و سپس نامزد انتخابات مجلس شورای اسلامی شد. نمایندگی دورههای اول، سوم و چهارم مردم در مجلس شورای از جمله مسئولیتهایی است که مرحوم پرورش در کارنامه سیاسی خود دارد؛ او که بسیار به رهبر معظم انقلاب علاقه داشت و بر ولایت ایشان ثابت قدم ماند، در زمان هشت سال دفاع مقدس عضویت شورای عالی دفاع را در کارنامه خود ثبت کرد، در دوران سازندگی وزیر آموزش و پرورش بود.
مرحوم پرورش عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی و قائم مقام دبیر کل این حزب بود. در همه فراز و فرودهای انقلاب اسلامی از جمله فتنه ۷۸ و ۸۸ به تبیین وضعیت سیاسی کشور برای مردم پرداخت و مواضع رهبری را به صورتی جدی دنبال کرد.
فروتنی و ساده زیستی از ویژگیهای بارز این معلم مجاهد بود؛ او هیچگاه از کسوت معلمی خارج نشد و سالهای پایانی زندگی خود را با حقوق بازنشستگی آموزش و پرورش گذراند؛ دهه پایانی عمر مرحوم پرورش، دهه سکوت بود و با شروع بیماری روز به روز بدحالتر میشد و سرانجام در ششم دی ماه سال ۹۲ در سن ۷۱ سالگی دار فانی را وداع گفت.
بر همین اساس، در دهمین سالگرد این مجاهد و خدمتگزار انقلابی به پای سخنان دختر آن یار سفرکرده امام و رهبری نشستیم. نفیسهسادات پرورش از روزهای با پدر زیستن میگوید.
روایتی از سادهزیستی مرحوم پرورش
«زندگی ما از همان ابتدای انقلاب تا پایان حیات پدرم در حد زندگی یک معلم بود، از وسایل خانه تا مراسم عروسی و جهیزیه دختران همه ساده و در حد عامه مردم بود، عروسی خواهران و برادران در خانه معلم یا باشگاه فرهنگیان تهران و بهدور از تشریفات برگزار میشد.
مجلس همیشه در ابتدای دورههای جدید، خودرویی را در اختیار نمایندگان تازه وارد قرار میدهد تا بتوانند به شهرستان و حوزه انتخابیه خود سر بزنند؛ پدرم در چند دورهای که نماینده مجلس بود، در اوایل انقلاب پیکان، بعدها پراید و دوره بعدی پژو ۴۰۵ از مجلس تحویل گرفت و ما در عالم بچگی از اینکه ماشین جدید خریدهایم ذوق زده میشدیم. اما بعد از یکی دو روز میدیدیم که آن ماشین دیگر در خانه ما نیست. در سه سال انتهایی حیات پدرم با وجود بیماری او، مردم همچنان به منزل ما مراجعه میکردند و آن زمان بود که متوجه شدیم پولی که به مردم به واسطه یکی از صندوقهای قرضالحسنه داده میشد حاصل فروش همین خودروهایی بوده که به نمایندگان مجلس داده شده بود و این هزینه هیچگاه صرف زندگی شخصی ایشان نشد.
دلارهایی که تحویل مجمع جهانی اهل بیت شد
پدرم در دو سالی که در سازمان اکو بود، حقوق بالایی به دلار دریافت میکرد اما همه آن حقوق را تحویل مجمع جهانی اهل بیت داد و صرف زندگی شخصی خود نکرد.
ما هم با توجه به روحیات پدرم به مانند فرزندان یک معلم بزرگ شدیم؛ با این وجود زمانی که به مدرسه راهنمایی میرفتم، گاهی طعنهها و کنایههای بعضی از معلمان و کادر مدرسه به خصوص آنهایی که انقلابی نبودند آزارم میداد.
همه اینها نشانه سادهزیستی پدرم بود. او همواره زندگی حضرت سلمان را برای ما مثال میزد که هیچ دارایی نداشت و همه زندگیاش در یک بقچه خلاصه بود و میگفت نباید درگیر تجملات شویم؛ اگر بتوانیم اینگونه زندگی کنیم سبک بال خواهیم بود.
پدرم همواره و به هر بهانهای ساده زیستی را به ما گوشزد میکرد و حتی به اطرافیان نیز این مسئله را تاکید میکرد؛ تا جایی که یکبار به یک عروسی مجلل دعوت شده بود اما با دیدن تشریفات آن عروسی، بلافاصله مراسم را ترک کرد و ناراحت شد و حتی به پدر داماد تذکر داد که این مراسمی نیست که به ما توصیه شده باشد.
اهمیت خانه و خانه داری در نگاه مرحوم پرورش
مرحوم پدرم ما را از درگیر شدن در بازیهای سیاسی نهی میکرد؛ البته ما هم هیچگاه در فکر این نبودیم که وارد این بازیها شویم؛ ایشان همیشه به ما دختران توصیه میکردند که شغل اصلی یک خانم خانه داری است و فعالیت فرهنگی و اجتماعی و … باید در کنار آن انجام شود و به خانه داری بسیار اهمیت میداد.
پدرم همیشه مقام معظم رهبری را مثال میزد که هیچگاه اجازه ندادند فرزندانشان درگیر بازیهای سیاسی و اقتصادی شوند، ما هم میدانستیم که پدرمان راضی نیست از عنوان ایشان برای بالا بردن پرچم یک گروه سیاسی استفاده کنیم. با این وجود پدرم برای ورود ما به عرصههای دیگر مانند برنامههای فرهنگی و اجتماعی مانع نبود و حتی گاهی مشوق ما هم میشد تا جایی که شرایط و مقدمات ورود من به دانشگاه هنر را خودش فراهم کرد.
ویژگی دیگری که پدرم داشت، ولایتمداری ایشان بود؛ او به شدت روی ولی فقیه و مقام معظم رهبری حساسیت داشت.
مبارزی انقلابی که در مباحث اخلاقی و اعتقادی سرآمد بود
پدرم در کودکی یتیم شده بود و با آنکه در سختی بزرگ شده بود بسیار توانمند بود؛ او در هر زمینهای که ورود میکرد عالی بود.
یک حافظ شناس و مولوی شناس کامل بود و در حد استاد عالی به ادبیات اشراف داشت. با اینکه حوزوی نبود اما در تفسیر قرآن و نهجالبلاغه و مباحث اخلاقی و اعتقادی نیز سرآمد بود؛ در ۲۸ سالگی با علامه طباطبایی در ارتباط با یکی از آیات قرآن مکاتبه داشت که نامه آن موجود است و همپای علما پیش میرفت. تاریخ ایران و اسلام و ادیان را بسیار میدانست و در عین حال یکی از سیاستمداران برجسته و موفق زمان خود بود. در مبارزات انقلابی مردم اصفهان یکی از پیشگامان اصلی در بین مردم بود و برای همین همیشه به ایشان غبطه میخورم.
هرگز نماز شب پدر ترک نشد
یکی از علتهای اصلی موفقیت پدرم اتصال ایشان به خداوند بود؛ از بچگی به یاد دارم که هیچگاه نماز شب او ترک نشد، همیشه یک ساعت مانده به نماز صبح بیدار میشد و من با صدای هقهق ایشان متوجه میشدم که مشغول خواندن نماز شب است.
پدرم این حالت را تا پایان عمر به همراه داشت و به نظر من یک نماینده انقلابی باید چنین خصوصیاتی داشته باشد و به طور کلی یکی از ویژگیهای نماینده اصلح و مسئول مملکتی، تدین و پایبندی به اصول و مبانی دینی است که باید در کنار تخصص وجود داشته باشد.
پوشش چادر را یک نماد سیاسی برای ما میدانست
ویژگی دیگر ایشان آن بود که بسیار به حجاب توصیه میکرد؛ پدرم بسیار غیرتمند بود و از روابط خارج از عرف ناراحت میشد.
هیچگاه یاد ندارم که به ما تذکر حجاب داده باشد اما از نوع نگاه ایشان متوجه میشدم که از فلان حرکت یا رفتار یا پوشش خوشش نمیآید و ترجیح او برای زن مسلمان شیعه چادر بود. پدرم همیشه میگفت نماد یک زن مسلمان ایرانی چادر است؛ هرچند ممکن است پوششهای دیگری هم وجود داشته باشد که کامل هم هست اما پوشش چادر در حال حاضر یک نماد سیاسی برای ما است و ما نیز سعی کردیم به توصیههای ایشان جامه عمل بپوشانیم».
نظر شما