به گزارش خبرگزاری ایمنا، با آیههای خدا آشنایی نزدیکی دارند، از جانِ شیرینشان، از همسر و از فرزند، از پدر و مادر و از همه برای وطن و برای خاکِ ایران میگذرند، پایش بیفتد پای کارترین میشوند برای جان مردم، برای جانِ میهن.
باران ببارد، باران شدید ببارد، حرفهای آسمان یکی شوند و به هم برسند و سیلاب شوند، قید سیل را میزنند و به میدان میآیند.
زلزله بیاید و پسلرزه تکرار شود آنهم بارها و بارها باز هم قید خطر را میزنند درست زمانی که خبر برسد خانهای ترک برداشته و خانههایی قدیمیتر آوار شده بر سر اهالی خانه، خودشان را به آنجا میرسانند که شاید جانِ نیمهجانی را نجات دهند.
خبر برسد در کوی و کوچهای نیازمندی، نیازمند کمک است یک پناه میشوند، یک پناهِ امن، آنجاست که هرچه دارند رو میکنند، از غذای گرم تا لباس مناسب و سقفی موقت و دائمی.
صدایشان، صدای مردم است. حرفشان، حرف مردم.
کارشان محافظت از ولایت است، انگار همیشه در آمادهباش هستند برای خدمت به وطن، مالک اشتر میشوند و به میدان میروند. به عدد سنشان که نگاه کنیم باورمان نمیشود، این همه بزرگی در قد و قامت عددهایی که خیلی نیست، حیرتآور است.
دنیا مبهوت میشود و خیره به ایمانشان میماند، ایمانی که پر است از رفاقت با خدا، حرفها میشنوند، زخمزبانها میخورند، کنایهها به قلبشان خش میاندازد درست مثل همان تیر و ساچمههایی که به تنشان زخم میاندازد اما، اما کوتاه بیا نیستند که نیستند، آنها با خوب کسی معامله کردهاند، خریدارشان کسی دیگر است و رفاقتشان با معبودشان دیدنی.
مولایشان علی (ع) است، چراغ راهشان حسین (ع)، عاشقی را از عباس (ع) یاد گرفتهاند و صبر را از زینب (س).
علیاکبرهای روزگار ما هستند. هم، سر میدهند و هم جان. تیر و ترکش پیکرشان را نشاندار میکند، شهادت کنج اسمشان مینشیند و آخرین عکسشان بالای سر مزارشان قاب میشود.
راویان راه عشق هستند به واقع، یک روز در جنگ و یک روز در روزهای کرونا زده، یک روز در سیل و سیلاب و یک روز در طوفان و زلزله و زیر آوار و اردوهای جهادی، همانها که یک روز معبر گشودند در شلمچه و یک روز راه باز کردند از بین خشم گل و لای نشسته روی تنِ زندگیِ مردمان سیلزده.
یک روز مجنون شدند در جزیره مجنون و یک روز جان دادند برای وطن در برابر آشوب.
یک روز دست برادری دادند به هم و در برابر دشمن بعثی و دفاع ما را مقدس کردند و یک روز افتادند روی خاک وطن برای وطن و تیر خوردند از دشمن داخلی فریبخورده.
یک روز ماسکهایشان را از صورتهایشان درآوردند برای اهالی شهر که مصون بمانند از رد گاز خردل و یک روز دیگر دور هم جمع شدند برای تولید میلیونها ماسک برای حفظ جان مردم از میهمان ناخواندهای به نام کرونا.
اینها از نسل همان ثابتقدمان روزگارند که یک روز با لباسهای خاکی در میادین خاکی پا گذاشتند و شهید آوینی راوی قصههایشان شد، همان یادگاران حضرت روحالله (ره) بزرگمردان کمسن و سالی که افتادهاند در راهی که تا ابد برای وطن و هموطن تا پای جان میایستند و خواهند ایستاد، بله حرف از بسیجیهای جان فدای وطن است..
نظر شما