به گزارش خبرگزاری ایمنا، نگاه متفاوتش به دفاع مقدس، از او مستندساز متفاوتی هم ساخته است، مستندسازی که تلاش میکند در آثارش به لایههای پنهان دوران جنگ تحمیلی بپردازد و از دردورنجهایی بگوید که با وجود پایان جنگ هنوز همراه برخی از زندگیها است.
«سیدمصطفی موسویتبار»، پژوهشگر، نویسنده، کارگردان و تهیهکننده که این روزها به تدریس درس مستندسازی در دانشگاههای پایتخت مشغول است، با دغدغه مسائل اجتماعی در سال ۱۳۸۰ وارد سینما شد، در حالی که فقط ۱۵ سال داشت.
موسویتبار، دانشآموخته رشته ادیان شرق در مقطع کارشناسی ارشد است و ساخت سه اثر مستند با نامهای «در جستوجوی یک سرباز»، «از رنج عاشقی» و «۶۴۱۰ روز» سبب شد تا پای صحبتهایش بنشینیم.
او صحبتهایش را اینطور شروع میکند: از سال ۸۴ به صورت تخصصی و با دغدغههای فردی اجتماعی که داشتم، وارد کار مستند شدم و در حوزههای مختلفی هم کار کردم، با توجه به اهمیت مسائل اجتماعی و فرهنگ، مجموعهای کار کردم در مورد اقوام ایرانی تحت عنوان «وطنم» با موضوع اقوام ایرانی که معمولاً هر سال از شبکههای مختلف سیما پخش میشود، در حوزه زنان هم کاری ساختم با عنوان «زن بودن» که به روایت زندگی «طاهره لباف» میپردازد، «او یک معلم بود» نیز مستندی از شهید بهشتی بود که در حوزه تاریخ سیاسی و تاریخ انقلاب ساخته شد، پرتره دیگری هم دارم با نام «آیتالله» که در آن به زندگی آیتالله خویی پرداختهام. البته کارهای متعدد دیگری هم در این حوزه برای تلویزیون ساختهام.
این مستندساز جوان با بیان اینکه در ابتدای ساخت هر کاری، دغدغههای خود را میسنجد، میگوید: معمولاً سعی میکنم آنها را با بنگاههای فیلمسازی یا مراکز فرهنگی هنری که دغدغه تولید دارند همسو کنم و سپس کار را آغاز کنم.
او با اشاره به اهمیت و جایگاه پژوهش در ساخت مستند، ادامه میدهد: رسته خودم پژوهش است، من ساخت مستند را با پژوهش شروع کردم، مقاله مینوشتم، کتاب مینوشتم و خلاصه اینکه این عادت پژوهشگری را با خود به سینمای مستند بردم، امروز هم با اینکه تیم پژوهشی دارم، اما چون پژوهش دغدغه همیشگی من است، معمولاً بچهها را در این کار تنها نمیگذارم.
دردهای جنگ را به تصویر کشیدم
این پژوهشگر با اشاره به ساخت مستند با محوریت ایثار و مقاومت میگوید: حقیقت جنگ اتفاق مثبتی نیست، البته ما آغازکننده جنگ نبودیم ما دفاع کردیم، واقعاً هم دفاع ما مقدس است؛ چراکه ما از کشورمان دفاع کردیم، اما جنگ همیشه خشونت، نابودی و خرابی به بار میآورد. چه جوانانی که جانباز و اسیر و شهید شدند و چه خانوادههایی که بیپسر و بیهمسر شدند و چه فرزندانی از داشتن پدر محروم. من همیشه دغدغه این خانوادههای شهدا و درواقع دردهای بعد از جنگ را داشتم و دارم، رفتگان که میروند، قرار است چه بر سر بازماندهها بیاید.
وقتی از طرف بنیاد شهید و گروه تلویزیونی شاهد با من صحبت شد به آنها اعلام کردم که تمایل دارم دردهای بعد از جنگ را به تصویر بکشم. سه موضوع را انتخاب کردم و هر سه را همزمان آغاز کردم.
او با اشاره به آثارش که به جشنواره حقیقت رسیدند و یکی از آنها هم به جشنواره فجر رسید، ادامه میدهد: هر سه اثر را به همراه دانشجویانی که یک ترم با من درس گذراندند، ساختم، کار اول با عنوان «در جستوجوی یک سرباز» بود، این کار اشارهای دارد به داستان آزادهای که کسی نمیداند اسیر شده و همه فکر میکنند در عملیات مرصاد شهید شده است. در آن زمان، یک نفر را به جای او دفن کرده بودند و این آزاده بعد از آزادی درگیر این موضوع میشود که بتواند خانواده آن رزمندهای که شهید و به خاک سپرده شده است را پیدا کند که موفق هم نمیشود، این مستند در استان لرستان ساخته شده و متناسب با شرایط بومی همان استان از یک کارگردان کار اولی که از اهالی لرستان بود، استفاده کردم.
موسویتبار درباره مستند «از رنج عاشقی» هم میگوید: در این مستند به روایت سه جانباز اعصاب و روان در آسایشگاه جنت شیراز پرداختیم، این سه عزیز، زمان زیادی در اسارت بیمارستان بودند، با توجه به اینکه پدر و مادرشان را از دست داده بودند و بهطور عمده بچه هم نداشتند و کسی سراغ آنها نمیرفت، در شرایط سخت روحی و روانی به سر میبردند، نزدیک عید بود و آنها به هر طریقی که بود میخواستند از بیمارستان خارج شوند، دو نفر موفق به این کار شدند اما یک نفر از آنها نه. کار سنگینی بود، چراکه گروه تولید حدود شش، هفت ماه با این عزیزان زندگی کرد.
این تهیهکننده در خصوص سومین کار مستندش بیان میکند: کار سوم ما که نامزد فجر شد در مورد سرلشکر شهید حسین لشکری بود، در این مستند به مشکلات رزمندههایی که سالها نبودند و در اسارت بودند، پرداختیم، اسرایی که بعد از سالها برمیگردند و نه عشق آنها عشق سابق است و نه آدمها، آدمهای سابق هستند و نه حتی جامعه، جامعه سابق، در خصوص شهید سرلشکر حسین لشکری هم همینطور است او بیشترین زمان اسارت را در میان آزادگان ایران سپری کرده، انگار ۱۸ سال در زمان گیر کرده بود، این مستند با نام «۶۴۱۰ روز» ماجرای ۶۴۱۰ روز اسارتی را که معادل ۱۸ سال است، روایت میکند.
نظر شما