منطقه پرواز/ من مادر و خواهر چهار شهید هستم!

آمار عجیب ۵۰۰ شهید و ۴۵۰ جانباز رهنان که برخلاف دیگر مناطق و شهرهای کشور تعداد شهدا بیشتر از تعداد جانبازان است، باعث شده تا رهبر معظم انقلاب این محله را «منطقه پر برکت» بنامند.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، نام برنامه را منطقه پرواز گذاشته بودند، دومین یادواره ۵۰۰ شهید و بزرگداشت چهلمین سالگرد ۸۰ شهید منطقه ۱۱ اصفهان (رهنان) در عملیات محرم.

اصفهان اینگونه است، محال است پا به کوچه‌ای بگذاری و یکی از جوانان اهل آن کوچه را تقدیم وطن نکرده باشند؛ اصفهان شهری است که تنها یک محله آن ۵۰۰ شهید دارد و مردمان آن محله فقط در یک روز تابوت ۸۰ نفر از جوانان گلگون‌کفن‌شان را به دوش کشیدند.

همین آمار عجیب ۵۰۰ شهید و ۴۵۰ جانباز رهنان که برخلاف دیگر مناطق و شهرهای کشور تعداد شهدا بیشتر از تعداد جانبازان است، باعث شده تا رهبر معظم انقلاب این محله را «منطقه پر برکت» بنامند.

منطقه پرواز/ من مادر و خواهر چهار شهید هستم!

هنوز برنامه آغاز نشده بود که تمام صندلی‌های سالن از جمعیت پر شد، جمعیتی که بیشترشان قاب عکس شهیدان خانواده را بالا گرفته بودند.

من مادر یک شهید و خواهر سه شهید هستم!

خانمی که عکس کوچکی در دست داشت و سعی می‌کرد آن را بالا نگه دارد، به سوژه‌ای برای عکاسان تبدیل شد؛ از او خواستم اسمش را بگوید، اما این‌طور پاسخ داد: من مادر شهید سیدمحسن حسینی و خواهر سه شهید به نام‌های سیدعلی، سیدحسین و سیدصادق اعتصامی هستم.

منطقه پرواز/ من مادر و خواهر چهار شهید هستم!

گفت‌وگویمان که به پایان رسید به او گفتم که شما فقط از شهدایتان نام بردید و اسم خودتان را نگفتید و آنجا بود که خودش را صغری اعتصامی معرفی کرد.

این مادر و خواهر سه شهید می‌گفت که سیدمحسنم تک‌فرزند بود، از غصه او دیگر خیلی چیزها را فراموش کرده‌ام، اگر چند سال پیش از من سوال می‌پرسیدی خیلی بهتر می‌توانستم جواب بدهم؛ حق با او بود، خیلی از سوالات را نمی‌توانست پاسخ دهد و تا آخر مراسم چندبار صدایم زد تا مواردی که به یادش آمده بود را برایم تعریف کند.

روایت ۱۳ سال فراق و گمنامی

او ادامه می‌دهد: برادرم سیدحسین که کوچک‌ترین آن‌ها بود ۱۳۶۱/۱/۱ در عملیات فتح‌المبین به شهادت رسید و وقتی پیکرش برگشت سر نداشت، دومین برادرم سیدعلی که خیلی فعال و شجاع بود در عملیات محرم به شهادت رسید، اما تا ۱۳ سال و هفت ماه مفقودالجسد بود و بعد از آن پیکرش به اصفهان بازگشت.

خانم اعتصامی اضافه می‌کند: برادر دیگرم سیدصادق در ۲۵ اسفند سال ۱۳۶۲ در عملیات خیبر و فرزندم سیدمحسن حسینی هم در کربلای ۵ به شهادت رسید، مادرم هفت نفر شهید مَحرم داشت و از اول انقلاب آنقدر فعال بود که در آخر هم در کربلا فوت شد و در قبرستان وادی‌السلام به خاک سپرده شد.

مادر و خواهر شهید می‌گوید: برادرم سیدعلی ۴۵ روز بود که به منطقه رفته بود که جنگ شروع شد، آخرین بار هم شاید سه چهار ماه بود که او را ندیده بودیم و در عملیات محرم در سن ۲۲ سالگی به شهادت رسید.

آنقدر زرنگ بود که فکر می‌کردیم شهید نشده است

خانم اعتصامی تعریف می‌کند: یک روز که سیدعلی به خانه آمده بود پدرم به او گفت که چرا هرچقدر در تلویزیون نگاه می‌کنم هیچ جا تو را نمی‌بینم و او می‌خندید و می‌گفت که ما برای نمایش به جبهه نرفته‌ایم، سه بار می‌خواستند با من مصاحبه کنند، اما از زیر این کار در رفتم چون نمی‌خواستم کارم نمایشی باشد؛ سیدعلی آنقدر زرنگ بود که وقتی خبر آوردند در عملیات محرم پایش مجروح شده، اما خبری از پیکرش نیست فکر می‌کردیم سریع خود را نجات داده و شاید هنوز هم زنده باشد، اما ۱۳ سال بعد پیکر او را برایمان برگرداندند.

منطقه پرواز/ من مادر و خواهر چهار شهید هستم!

مهناز کیانی خواهر شهید بهزاد کیانی که او هم در عملیات محرم به شهادت رسیده است هم در کنار خانم اعتصامی نشسته است و می‌گوید: برادرم بسیجی بود و داوطلبانه به جبهه رفت، ویژگی شاخص او شوخ بودنش بود، در هنرستان هنرهای زیبا درس می‌خواند و بعد از شهادتش معلم‌ها و مدیرش از خوش‌اخلاقی و شوخ‌طبعی او مدام خاطره تعریف می‌کردند.

کمی آن‌طرف‌تر دختر نوجوانی تصویری را در صفحه گوشی‌اش نشان می‌دهد و عکاس از او عکس می‌گیرد، از او می‌پرسم که نسبتی با شهید دارید؟ به مادرش اشاره می‌کند و می‌گوید که شهید پدربزرگم است.

منطقه پرواز/ من مادر و خواهر چهار شهید هستم!

اعظم محمدشریفی، دختر شهید احمد محمدشریفی رنانی است که در ۲۷ سالگی در عملیات محرم به شهادت رسید و یکی از آن ۸۰ شهید رهنان در روز ۲۵ آبان است، او می‌گوید که موقع شهادت پدر دو سالم بود و از بابایم فقط یک سنگ مزار و یک عکس دیده‌ام، همین.

دختر شهید محمدشریفی ادامه می‌دهد: یک برادر کوچک‌تر هم دارم که در زمان شهادت پدرم ۴ ماهش بود، پدر در کارخانه ریسندگی کار می‌کرد و فوتبالیست حرفه‌ای بود و به عنوان یکی از بهترین فوتبالیست‌های تیم رهنان شناخته می‌شد.

در ردیف‌های جلو یک خانم که قاب عکس بزرگی در دست دارد نشسته است، او را از ابتدای مراسم دیدم که همه را برای نشستن راهنمایی می‌کرد، تصور می‌کردم که جزو تیم انتظامات باشد، اما او هم از خانواده شهدا بود.

منطقه پرواز/ من مادر و خواهر چهار شهید هستم!

برای تولد فرزندش هم از جبهه به خانه برنگشت

کنارش می‌روم و می‌پرسم که شهیدان خانواده شما جزو ۳۷۰ شهید عملیات محرم بودند؟ در پاسخ می‌گوید که یکی از شهدایمان از آزادی خرمشهر است و یکی دیگر از آن‌ها در عملیات محرم و آبان‌ماه سال ۱۳۶۱ به شهادت رسید، نامش شهید حسن سلطانی و از او یک فرزند به یادگار مانده است.

از او می‌خواهم که بیشتر راجع به شهید صحبت کند و تعریف می‌کند که او عضو رسمی سپاه بود و دیپلم رشته طبیعی داشت، زمانی که به شهادت رسید، دخترش ۴۰ روز داشت و در زمان تولد دخترش هم از جبهه به اصفهان برنگشت و دخترش را ندید.

منطقه پرواز/ من مادر و خواهر چهار شهید هستم!

هر گوشه از سالن را که نگاه می‌انداختیم تصویری از شهدایی به چشم می‌خورد که روزگاری همه امید یک خانواده بوده‌اند و حالا هم به نماد عزت و غرور آن‌ها تبدیل شده‌اند، جوانان رشیدی که از میان دو راه انفعال و حضور در میدان، دومی را انتخاب کردند و برای دفاع از وطن باارزش‌ترین دارایی خود را فدا کردند.

کد خبر 704812

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بنده ی خدا IR ۱۷:۳۲ - ۱۴۰۲/۰۸/۲۶
    0 0
    ممنون از شما،انشاالله که همه شهدا،خصوصا شهدای این منطقه پر برکت با امام حسین محشور شوند،و خدا به خانواده هاشون صبر عنایت فرماید
  • ایلین IR ۱۴:۴۲ - ۱۴۰۲/۱۰/۰۶
    0 0
    امروز امده بودند مدرسه ی ما در تاریخ ۶/۱۰/ ۱۴۰۲