روزی که در میدان امام(ره) جای سوزن انداختن نبود

با «محمد نادرالاصلی» روی سنگفرش‌های نزدیک عمارت عالی‌قاپو در میدان امام(ره) قدم می‌زنیم، روی سنگفرش‌هایی پا می‌گذاریم که ۴۱ سال پیش تابوت ۳۷۰ شهید اصفهان روی آن قرار گرفت، از روزی اینجا جای سوزن انداختن نبود، صدای تکبیر و صلوات و رقص لاله‌ها فضای شهر را عطرآنگین کرده بود.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، روزی جنگ بود و نشستن ننگ، روزی که رفتن قشنگ بود و برگشتن با شهادت قشنگ‌تر، روزی که جنگ پر بود از شعر، پر بود از غزل، قصیده و داد از قطعه.

روزی که چه دل‌ها که در تنگه چزابه گم شد، روزی که چه پسرها که در شرهانی، آسمانی شدند، روزی که تنِ فکه از مین پر شد و این بار دهلران، مسابقه‌ای بود برای آسمانی شدن آن هم بین بچه‌های ۱۵، ۱۶ سال تا ۲۱، ۲۲ سال.

عملیات که شد درس را رها کردم و به جبهه رفتم، ما چند برادر بودیم، یکی کردستان بود، یکی غرب بود، یکی شهید شد و یکی در کربلای ۴ مفقود شد، این‌ها حرف‌های «محمد نادرالاصلی» است، با او روی سنگفرش‌های نزدیک عمارت عالی‌قاپو در میدان امام (ره) قدم می‌زنیم، روی سنگفرش‌هایی پا می‌گذاریم که ۴۱ سال پیش تابوت ۳۷۰ شهید اصفهان روی آن قرار گرفت.

و صدای تکبیر آدم‌ها می‌آید، صدای گریه‌های مادرانه، صدای بی‌تابی‌های پدرانه، صدای سخنرانی با قد و قواره کوچک و دست‌های که عطش رسیدن دارند برای لمس پارچه قرمزی که تابوت را در بغل گرفته است. می‌شود حس کرد، وقتی می‌گویند آن روز جای سوزن انداختن در میدان امام نبوده، یعنی چه… می‌شود لمس کرد وقتی می‌گویند همه اصفهان، خانواده‌های شهدا بودند یعنی چه… می‌شود حس کرد حضور یعنی چه...

پناه می‌بریم به واژه‌هایش و می‌رویم به آن سال و آن روز و آن ساعت، چراکه او هم در عملیات حاضر بوده و هم روز تشییع حضور داشته است.

و لابه‌لای حرف‌هایش انگار سنگ‌فرش‌ها گواه زنده‌ای می‌شوند از لمس تابوت‌هایی که شهدای بی سر را در خود جا داده بودند، شهدایی که دستشان جا مانده بود و شهدایی که پایشان رفته بود و شهدایی که کیلومترها دورتر پیدا شدند، در حالی که ماهی‌ها تکه‌هایی از بدنشان را خرده بودند و....

روزی که میدان امام(ر) جای سوزن انداختن نبود

آبان سال ۶۱، دهلران؛ مرحله اول عملیات محرم

دهم آبان بود و ساعت ۱۰:۰۸ شب، رمز عملیات یا زینب (س) بود و باید بچه‌ها آزادسازی ارتفاعات حمرین در جنوب دهلران را انجام می‌دادند، رزمنده‌ها می‌خواستند شهرهای موسیان و دهلران از زیر آتش توپخانه خارج شود.‌

مرحله دوم عملیات

یازدهم آبان بود، ساعت حوالی ۲:۰۰ نیمه‌شب را نشان می‌داد، نیروها در سمت چپ محورِ درگیری، با مشکل روبه‌رو شدند و یگان‌های رزمی ایران باید به سرعت آماده می‌شدند تا نقطه ضعف را ‏پر کنند.

مرحله سوم عملیات

ساعت حوالی ۱۰ ‏شب روز پانزدهم آبان‬ بود، هدف رزمنده‌ها تسخیر ارتفاعات غربی، دامنه‌های غربی جبال حمرین و جاده‌های تدارکاتی دشمن بود.

چند روز بعد از عملیات، سردخانه کهندژ

کامیون، کامیون پیکرهای شهدای عملیات را به سردخانه کهندژ انتقال دادند. آمار حسابی بالا بود. قرار شد ۳۷۰ نفر از شهدا در یک روز تشییع شوند آن هم روز ۲۵، کار سنگینی بود، باید مزار شهدا آماده می‌شد، باید به خانواده‌ها اطلاع‌رسانی می‌شد، باید شهدا غسل و کفن می‌شدند، باید بیش از هزار تفت آماده می‌شد یکی برای خانه شهید، یکی برای مسجد محله، یکی برای پایگاه بسیج و...

باید شهدا دسته‌بندی می‌شدند، باید چندین غسال برای شستشوی شهدا می‌آمدند باید کارشان را به وقت و درست هم انجام می‌دادند، همه آمدند پای کار بچه‌های محرم، اهالی اصفهان برای پسرانشان با جان و دل ایستادند تا باشکوه‌ترین تشییع شهدا انجام می‌شد.

روزی که میدان امام(ر) جای سوزن انداختن نبود

میدان امام سال ۱۳۶۱، میدان امام سال ۱۴۰۲

عملیات محرم ۴۱ سال پیش اتفاق افتاد، امیرالمومنین (ع) روایتی به این مضمون دارند که اگر تاریخ را نخوانید، دشمن به آن شیوه که بخواهد برای شما تعریف می‌کند، مقام معظم رهبری هم فرمودند: این جنگ یک گنجینه بزرگ است، امروز که ۴۱ سال از عملیات گذشته چه اتفاقاتی است که وقتی خاطرات آن روزها را مرور می‌کنیم، می‌بینم که حتی ما که در وسط میدان بودیم چه چیزها که از آن روز نمی‌دانیم، روز دوم فروردین سال ۶۱ ابتدا عملیات فتح‌المبین انجام شد، سوم خرداد هم فتح خرمشهر اتفاق افتاد.

آن سال، سال پرتحرکی بود، دشمن یک سالی بود که فعالیت‌هایش را انجام می‌داد و ما در حالت پدافندی بودیم، منظورم از پدافند، دفاع غیرعامل بدون امکانات است، اما در عملیات فتح‌المبین و بیت‌المقدس و محرم، آفندی شدیم، یعنی ما حمله کردیم.

هدف عراق، کشورگشایی بود

۱۶ ساله بودم که به کردستان رفتم، آن روزها احساس می‌کردیم که مملکت باید توسط خودمان اداره شود، دشمن هم برای رسیدن به مقاصدش، با تمام قوا به میدان آمده بود، در جنگ ما با عراق تنها عراق روبه‌روی ما نبود، حدود ۸۰ کشور با ما جنگیدند، دلارهای عربستان، هواپیماهای میراژ فرانسه، آلمان با بمب‌های شیمیایی و موارد دیگری که همه این‌ها با هم جمع شدند تا علیه ما با هدف کشورگشایی قیام کنند.

در عملیات محرم چهار تا تیپ در منطقه جنوب به دشمن حمله کردند، یکی از آن چهار تیپ، لشکر امام حسین (ع) بود، در مرحله اول پیش‌روی‌ها خوب بود، در مرحله دوم رودخانه خروشان شد، باران سنگین عربی گرفت به نحوی که آب، لوله‌هایی که ۷۰ سانت عمقش بود و ۱۰ متر طولش را با خود برد، ببینید حجم آب چقدر بود، وقتی آب این قدرت را داشت که این لوله‌های فلزی که وزن آن یک تُن، یک تُن و نیم بود را با خودش ببرد، چه بر سر جوان‌های کم سن و سال ما می‌توانست بیاورد؟

روزی که میدان امام(ر) جای سوزن انداختن نبود

سه روز غسل و کفن برای ۳۷۰ شهید

بیش از ۷۰۰ شهید فقط از لشکرهای اصفهان داشتیم، بعضی از شهدا غرق شده بودند و بعضی هم با تیر و ترکش شهید شده بودند، آن زمان تیمی که برای جمع‌آوری پیکر شهدا رفته بودند، موفق شدند ۳۷۰ شهید را پیدا و به سردخانه‌ای که در خیابان کهندژ اصفهان انتقال دهند، ۳۷۰ شهید خیلی بود، سه روز طول کشید که فرایند غسل و کفن شهدا انجام شود، برنامه‌ریزی‌ها هم طوری بود که قرار شد شهدا از میدان امام (ره) تشییع شوند، دلایل متعددی وجود داشت که این مکان برای برگزاری مراسم تشییع، انتخاب شود، یکی اینکه نماز جمعه و اجتماعات بزرگ در میدان امام (ره) انجام می‌شد، بزرگترین میدان اصفهان بود و معنویت بالایی هم برای مردم داشت.

محل تجمع و اجتماعات بسیاری از جوانان در زمان انقلاب و بعد از انقلاب بود، آن هم چه جوان‌هایی، همان‌ها که تعداد زیادی از آن‌ها به جبهه رفتند و دیگر برنگشتند یا شهید شدند و برگشتند و اینکه قدمت و نام تاریخی که داشت.

نام شهید که می‌آمد، تابوت روی دست‌ها راه می‌افتاد

روز تشییع تابوت‌های پیچیده در پارچه قرمزرنگ که با گل، عکس و اسم شهدا آراسته شده بود، پشت عمارت عالی‌قاپو روی هم چیده شدند، جایگاهی هم در همین نزدیکی‌های عالی‌قاپو برای سخنران برنامه بود، از پشت بلندگو تکبیر که می‌گفتند یکی‌یکی تابوت شهدا می‌آمد و روی دست مردم قرار می‌گرفت، نام شهید را می‌بردند و تابوت به حرکت می‌افتاد، مردم گوش تا گوش میدان نشسته بود، تابوت‌ها از خیابان پشت مطبخ و استانداری به گلستان شهدا می‌رفت.

طرف‌های ساعت ۱۰ صبح بود که رسماً تشییع شروع شد و نام اولین شهید خوانده شد، حدود ساعت ۱۲ بود که اطلاع دادند اولین شهید به گلستان شهدا رسیده است، یعنی یک شهید سه ساعت در راه بود، آن روز را تعطیل عمومی اعلام نکردند اما مغازه‌ها خودجوش تعطیل کرده بودند و مدارس هم همین‌طور، یک حال معنوی تمام شهر را گرفته بود، ارامنه، کسبه، بازاری‌ها، مردم عادی و همه و همه ما را در آن روز همراهی می‌کردند تا اینکه شهدا به منزل ابدی خودشان رسیدند.

روزی که میدان امام(ر) جای سوزن انداختن نبود

یک روز غرورآفرین برای مردم اصفهان

بعد از این تشییع امام عظیم‌الشان ما فرمودند: «شما در کجای دنیا می‌توانید جایی را مثل اصفهان پیدا کنید؟ همین چند روز پیش فقط در شهر اصفهان حدود ۳۷۰ نفر را تشییع کردند، همین شهید داده‌ها و داغدیده‌ها همچنان به خدمت خود به اسلام ادامه می‌دهند، امروز مردم ما فهمیده‌اند که تا فداکاری نباشند، اسلام را نمی‌شود پیش برد و می‌دانند که همه ما باید برای اسلام فدا شویم.»

این عملیات یک عملیات غرورآفرین بود، در عملیات محرم ۱۰۰۰ کیلومتر فضا که ۷۰۰ کیلومتر آن از آن خود ما بود، توسط رزمنده‌ها آزاد کردند.

هفت خانواده دو شهیده در عملیات محرم داشتیم، شهید مهدی و عزیزالله دهقان هم جزو شهدایی بودند که با هم در مرحله اول عملیات شهید شدند و پیکر یکی از آن‌ها بعد از ۱۵ سال برگشت و پیکر یکی دیگر از آن‌ها هنوز هم برنگشته است و مادر و پدر این شهید با چشم به راهی از دنیا رفتند.

چند روز قبل از عملیات محرم با یکی از بچه‌ها به گلستان شهدا رفته بودیم، چند قبر کنده شده و آماده بود، شهید عطایی در یکی از این قبرها رفت خوابید و گفت: من را به اینجا می‌آورند، شهدا همه‌چیز را پیش‌بینی کرده بودند حتی شهادت و محل دفنشان را هم…

کد خبر 704582

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.