به گزارش خبرگزاری ایمنا، همواره در طول تاریخ و فراز و نشیبهای آن، مردم جامعه برای پیشبرد مسائل و الگوگیری نیازمند حضور پیشتازانی همعصر با خود بودند که این وظیفه و در دورانهای مختلف بهدوش علما بوده است.
اگر قصد داشته باشیم صرفاً به دوران معاصر نگاهی گذرا داشته باشیم، شاهدیم که در وقایع مهم تاریخی از انقلاب مشروطه گرفته تا پیروزی انقلاب اسلامی و حتی دوران دفاع مقدس، این علما بودهاند که در رشد و پیشرفت جامعه نقش ایفا کردهاند و نوجوانانی که در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، پای ثابت منبر و مساجد و سخنرانی علما بودند، در دوران دفاع مقدس تبدیل به جوانانی برومند شده و جان خود را در راه این کشور بر کف دست گذاشتند.
شاید بسیاری از ما حداقل در حین گذر از خیابانها و در طول زندگی روزمره با نام برخی از این علما آشنا شده اما از زندگی آنها اطلاع چندانی نداشتیم باشیم و بر همین اساس قصد داریم که در این گزارش شما را با چند تن از علما آشنا کنیم:
آخوند کاشی:
آخوند ملأ محمد کاشانی معروف به کاشی در سال ۱۲۴۸ قمری در شهر کاشان زاده شد؛ وی عارف، فیلسوف، حکیم، فقیه و عالم شیعی است که به مدت پنجاه سال مشغول تدریس و پرورش شاگردان برجسته در حوزههای علوم عقلی و نقلی بود و پس از تحصیلات مقدماتی در وطن خود کاشان به اصفهان مهاجرت کرد و تدریس فلسفه را با عرفان میآمیخت و از مدرسان حکمت صدرایی بود.
او از شاگردان آقا محمدرضا قمشهای، ملأ حسن نوری و ملأ عبدالجواد خراسانی بود و شاگردانی چون سید ابوالحسن اصفهانی، سید حسن مدرس، حاج آقا رحیم ارباب و دیگران را تربیت کرد؛ از آثار او میتوان به حواشی بر کتابهای «اسفار»، «المشاعر» و «العرشیة» ملاصدرا اشاره کرد.
آخوند کاشی شنبه ۲۰ شعبان ۱۳۳۳ (۱۱ تیر ۱۲۹۴) در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد دفن شد.
یکی از طلبههای مدرسه صدر (محل سکونت آخوند کاشی) که دارای حالات معنوی و عرفانی بود میگوید: شبی برای عبادت و مناجات با قاضی الحاجات از خواب برخواستم، وقتی وضو گرفتم و آماده برنامه شدم، ناگهان دیدم تمام در و دیوار مدرسه و سنگریزهها و برگ درختان در پاسخ ناله انسانی دل سوخته که به نوای «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکةِ وَ الرُّوحِ» مترنم است، در ترنمند.
خداوندا! اصل ناله و صدا از کیست و این چه صدایی است که تمام موجودات مدرسه با او هم آهنگند؟ مشغول تحقیق شدم نزدیک حجره آخوند رسیدم، دیدم محاسن سپید را روی خاک گذاشته، درحالی که چون سیلاب از دو دیده اشک میبارد، این ذکر شریف را میگوید: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکةِ وَ الرُّوحِ» و در و دیوار مدرسه و درختان و نباتات به دنبال او این ذکر را میگویند؛ از هیبت ذاکر و ذکر و مذکور، نعرهای زدم و غش کردم، چون به هوش آمدم به حجره خود برگشتم؛ وسط روز خدمت استاد رسیدم، با حالتی پر از اعجاب و بهت و حیرت به حضرت استاد عرضه داشتم که داستان دیشب چه بود که مرا سخت به تعجب انداخت؟ آخوند کاشی در کمال سادگی به من گفت: تعجب از توست که به چه علت گوش تو باز شد، تا چنین برنامهای را شنیدی! هان تو چه کرده بودی که در برابر این برنامه توفیق شنیدن یافتی؟!
ابوالحسن اصفهانی:
سید ابوالحسن موسوی اصفهانی، فقیه، اصولی و از مراجع تقلید شیعه امامیه بود که در روستای مَدیسه از توابع لنجان اصفهان زاده شد و پس از درگذشت محمدحسین نائینی، مرجعیت عامه شیعه را بر عهده گرفت و شاگردان زیادی پرورش داد؛ همچنین بهدلیل گستردگی مرجعیت وی در آن زمان اهل عراق او را زعیم الطائفة لقب دادند، در طول تاریخ تشیع شاید هیچ مرجعیت به شهرت و گستردگی مرجعیت او نمیرسید.
اصفهانی کتابی در فقه به نام «وسیلة النجاة» نوشته که از متون مهم فقهی محسوب میشود و امام خمینی (ره) نیز آن را با نام «تحریرالوسیله» شرح کرده است.
از دیگر آثار وی میتوان به «انیس المقلدین»، «حاشیه بر تبصره علامه»، «حاشیه بر العروة الوثقی»، «حاشیه بر نجاة العباد»، «ذخیرة العباد»، «شرح کفایة الاصول»، «منتخب الرسائل»، «مناسک حج»، «وسیلة النجاة الصغری»، «مصباح الوارثین» و «ذخیرة الصالحین» اشاره کرد.
ابوالحسن اصفهانی در اثر سانحهای به زمینخورد و پس از بازگشت به کاظمین در شب نهم ذیحجه ۱۳۶۵ در ۸۱ سالگی درگذشت و در حرم علی بن ابیطالب دفن شد.
نقل است که آیتالله بهجت (از شاگردان آیتالله اصفهانی) گفته است: آقا سید ابوالحسن اصفهانی (ره) برای یکی از علما سنّی مجلس فاتحه اقامه کرد، شخصی به ایشان اعتراض میکند که چرا از سهم امام این گونه مجالس را برگزار میکنید؟ ایشان به شخص معترض ورقه سبزی را نشان داده بود که بنابر نقل، به خطّ و امضای حضرت غایب (عج) بود و ایشان هم یقین کرده بود که ورقه از جانب حضرت است که به مرحوم سید اجازه داده بود که سهم امام را در آنچه موجب اعتلای مذهب حق است صرف کند.
سید محمدباقر درچهای:
سید محمدباقر درچهای، فقیه و اصولی شیعی در سال ۱۲۶۴ قمری در درچه از شهرهای نزدیک اصفهان از توابع شهرستان خمینیشهر به دنیا آمد که نسبش با ۳۱ واسطه به موسی بن جعفر میرسد و از اولاد «موسی الثانی» محسوب میشود، از این رو او را «موسوی» لقب دادند.
وی از اساتید حوزه علمیه اصفهان بوده که در نجف نزد میرزای شیرازی و میرزا حبیبالله رشتی و در اصفهان نزد سید محمدباقر خوانساری شاگردی کرد؛ همچنین سید ابوالحسن اصفهانی، آیتالله بروجردی، میرزا علی آقا شیرازی و رحیم ارباب نزد او شاگردی کردهاند.
از آثار وی میتوان به «حاشیه بر متاجر شیخ انصاری»، «حاشیه بر مناسک»، «رسالهای در جبر و تفویض»، «حواشی بر رساله عملیه»، «حاشیهای بر مکاسب شیخ انصاری»، «رساله عملیه»، «حاشیه بر اصول دین» و «تقریرات اصولیه» اشاره کرد.
در نحوه درگذشت او اختلاف است؛ عدهای معتقدند که فوت نموده و برخی دیگر قائلاند که کشته شده اما در هر حال او در شب ۲۸ ربیعالثانی سال ۱۳۴۲ قمری، دار فانی را وداع گفت و پس از تشییع و عزاداری باشکوه و کم نظیر مردم اصفهان، به تخت فولاد برده شد و در تکیه کازرونی به خاک سپرده شد.
سید محمدباقر درچهای در تعبد نیز سرآمد بود و میزان ارادت او به اهل بیت پیامبر (ص) و مقام ائمه اطهار (ع) بسیار بود، به طوری که در تمام احوال بهویژه هنگام مشکلات به آنها توسل میجست. از این رو بسیاری از دست پروردگان علمی او در مسائل معنوی نیز به شیوه او تأسی جستهاند.
علاوه بر اهتمام به برگزاری مراسم مراثی اهل بیت (ع) از جمله سوگواری و روضه امام حسین (ع) در زمان مرجعیتش نیز همه ساله ایام لیالی قدر و شب عاشورا خود به منبر رفته و پس از نقل احادیث در مورد مصائب اهل بیت (ع) هم خود گریه میکرد و هم مستمعین به شدت میگریستند.
نظر شما