شهیدی که قربانی جمعه خونین در زاهدان شد

حملات داعش‌گونه اغتشاشگران اوج گرفته بود، شدت دود و آتش هم حسابی بالا بود که محمدامین در حلقه آتش گرفتار شد، فردای جمعه خونین زاهدان وقتی که درِ آسانسور به کمک بچه‌های آتش‌نشان باز شد، پیکر نیمه‌سوخته او را در حالی که دچار خفگی شده بود، بیرون آوردند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، کمی بیشتر از یک سال پیش به دنبال مرگ دختری سروصدای آشوب‌هایی در گوشه و کنار میهن بلند شد و تجمع‌هایی که خشن‌ترین حالت اعتراض مثل ویرانی و تخریب و از بین بردن اموال عمومی را به دنبال داشت، شکل گرفت، به راه افتادن حرکت‌های بی‌ثبات به سرکردگی جاهلان دور گودنشین که چون طبل توخالی، جز حرف زدن کاری دیگر از دستشان برنمی‌آمد، از پیامدهای فراخوان‌هایی بود که در نهایت حماقت اعلام می‌شد، در مقابل این اقدامات اغتشاشگران که با هدف ایجاد ناامنی و ایجاد شکاف قومیتی انجام شد، مردانی قد علم کردند و در برابر این ناآرامی‌ها با تمام وجود ایستادند و برای امنیت مردم از جان شیرین نیز گذشتند، این روزها در آستانه اولین سالگرد شهادت مردان خوش‌غیرت زمانمان بیشتر از آن‌ها خواهیم گفت، امروز از شهید «محمدامین آب‌درشکر» خواهیم گفت؛ با ما همراه باشید.

روز خواستگاری با شهادتش یکی شد

حسابی خوش‌رو بود و خوش اخلاق، ساعت‌هایی که در خانه بود غذا آماده می‌کرد، چایی دم می‌کرد و کمک حال مادرش بود، از ۱۲ سالگی فعالیتش را در بسیج آغاز کرد، هم بسیجی بود و هم اهل درس و دانشگاه، بابای محمدامین، رنگ‌کار ساختمان بود، اگر بابا درگیر پروژه‌ای می‌شد، می‌رفت و کمک‌دستش می‌شد و کارهای سخت را خودش انجام می‌داد، با همه مهارتی که داشت، برای بابا شاگردی می‌کرد.

قرار بود بروند خواستگاری آن هم درست همان روزی که شد جمعه خونین زاهدان، هشتم مهرماه سال گذشته، محمدامین از محل کارش زنگ زد به بابا تا با آن‌ها هماهنگ شود، آشوب‌ها و درگیری‌های زاهدان حسابی شدت گرفته بود، خواهرش کمی احساس خطر کرد و با او تماس گرفت و گفت اصلاً از محل کارت بیرون نیا، اوضاع خوب نیست، خواهر محمدامین نمی‌دانست که این تماس، تماس آخر او با برادر است.

شهیدی که قربانی جمعه خونین در زاهدان شد

اغتشاشگران درمانگاه را به آتش کشیدند

محمدامین در مرکز جراحی نبوت سپاه کار می‌کرد، دو سال آنجا سرباز بود و بعد از آن که سربازی‌اش تمام شد همان‌جا ماند و مشغول به کار شد، روز آخر وقتی می‌خواست از محل کارش بیرون بیاید و به سمت خانه برود، متوجه شد که شرایط مرکز حالت عادی ندارد، نرفته دوباره برگشت، بله درست متوجه شده بود، اغتشاشگران به درمانگاه حمله کرده بودند، زمان را از دست نداد، خودش را به مردم رساند تا آن‌ها را به بیرون هدایت کند، ماشین‌های درمانگاه و آمبولانس‌ها را هم به جای امنی منتقل کرد و دوباره برگشت به درمانگاه، آشوبگران درمانگاه را به آتش کشیده بودند، برای کسب تکلیف و هماهنگی، با همکارانش تماس گرفت، اما چون احتمال این بود که اغتشاشگران او را مورد هدف قرار دهند، رفت داخل آسانسور و از آنجا با فرمانده‌اش ارتباط گرفت.

حملات داعش‌گونه اغتشاشگران اوج گرفته بود، شدت دود و آتش هم حسابی بالا بود که محمدامین در حلقه آتش گرفتار شد، فردای جمعه خونین زاهدان وقتی که درِ آسانسور به کمک بچه‌های آتش‌نشان باز شد، پیکر نیمه‌سوخته محمدامین را در حالی که دچار خفگی شده بود، بیرون آوردند، قرار بود رخت دامادی بر تن کند، اما رخت شهادت بر قامتش نشست، روزهایی که همه نگران شرایط کاری محمدامین در زاهدان بودند، او می‌گفت: نهایتش شهادت است و فدایی مملکت و اسلام؛ همان هم شد.

پیکر محمدامین با دیگر شهدای آن روز تشییع شد، از همه جای ایران برای تشییع و عرض تبریک شهادتش آمده بودند، او در کنار سایر شهدای زابل آرام گرفت.

کد خبر 696552

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.