به گزارش خبرنگار ایمنا، نگاهم برای لحظهای روی عکس بالای مزار شهید ثابت میماند، مراسم تشییع پیکرش را به خوبی به یاد دارم، مدافع حرمی که مادرش میگفت: پسرم را به عشق امام حسین (ع) تربیت کردم و حالا فدایی خواهر اباعبدالله (ع) شده است.
شهید «علیرضا رضایی» از رزمندگان لشکر فاطمیون بود که در شانزدهم فروردینماه سال ۱۳۹۶ بر اثر اصابت موشک کورنت به درجه رفیع شهادت رسید، اما پیکر پاکش دو ماه بعد به آغوش خانواده بازگشت و در قطعه شهدای مدافع حرم گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد؛ در این قطعه کم نیستند شهدای افغانستانی که در مقابل دشمن تکفیری سینه سپر کردند.
بین قبور قدم میزنم، به قد وقتم سلام میکنم، چشمهایم بین اسمها قدم میزند، شهدای دهه ۵۰، ۶۰ و ۷۰ کنار هم آرام گرفتهاند. «سید امان سادات» ۲۰ سالش نشده بود که در حماء سوریه و در دفاع از حرم شهید شده است، روی سنگ مزارش نوشته شده است: «شهیدان نامه گلگون نوشتند، شهادتنامه را با خون نوشتند»
جمع پسرهای دهه هفتادی حسابی جمع است؛ شهید «محمدتقی کریمی»، شهید کربلایی «احمد شکیب احمدی» و...
شهید «حمید خدابخشی» مردی از نسل دهه ۵۰ است، دلم میخواهد از او بیشتر بدانم، گوشی را باز میکنم، اسمش را در گوگل جستوجو میکنم و درگیر تیتر روزنامه جوان میشوم: «شهادت آرزوی من بود، اما حمید زودتر به آن رسید!» این برشی از صحبتهای همسر شهید بود که با اصرار و تشویقش حمید را راهی سوریه کرده بود، جسارت نشسته بر تن واژههایش را دوست داشتم.
اسمها زیاد است، «علیداد جعفری» پسر «ناظرحسین»، او هم مثل رفقایش در سوریه آسمانی شده است، شهیدان «محمدعلی سلطانی»، «محمدحسین محسنی»، «سیدمهدی موسوی»، «مصطفی حسین»، «حاجی حسین معصومی»، «حیدر سلطانی»، «قربانعلی سلطانی»، کربلایی «غلامرضا کریمی»، کربلایی «حسن مرادی»، «حسن جعفری»، «محمد حسینی»، کربلایی «سفرعلی سیفی»، «رمضان محبی»، «نسیم محمدیان»، «دادمحمد رحیمی» و کلی اسم دیگر که همه نشان دارند، نشان شهید مدافع حرم.
رفتند تا کلنا عباسک یا زینب (س) فراگیر شود
غیورمردان افغانستان در لشکر فاطمیون کنار ابرمردان دیارمان مثل شهیدان «عبدالمهدی کاظمی»، «علی شاهسنایی»، «مسلم خیزاب»، «حمیدرضا داییتقی»، «سجاد حسینی» آرام خوابیدهاند.
همین چند سال پیش بود که این مردان دست در دست هم دادند تا حرم امن بماند، تا آرامش حرم بر هم نخورد، تا تکفیریها خیال فتح حرم را با خود به گور ببرند، تا زوزه کفتارهای اطراف حرم خاموش شود تا کلنا عباسک یا زینب (س) فراگیر شود تا پسرهای فاطمه (س) جان فدا شوند، تا سر دهند اما اجازه ندهند کسی خیال خام در سر پرورش دهد، تا گوشهای از خشم عباس (ع) را برای حفظ حرمت حرم به رخ بکشند و برای حرم جان دهند…
در قطعه شهدای مدافع حرم گلستان شهدای اصفهان، ایرانی و افغانستانی تفاوتی نمیکند؛ همه شهیدانی هستند که ایمان و اعتقادشان آنها را به درجه پاسداری از حریم آلالله رساند و حالا خون این شهدا، ستاره راهی شده است که مسیر وحدت و همدلی را به صبح روشن ظفر و پیروزی میرساند.
کربلا، غزه، حلب، تهران، چه فرقی میکند
بعضی از خانوادهها در تعدادی از گلدانهای کنار مزار شهدا، بطری آب را وارونه گذاشتهاند تا خاک آب بخورد و حال گلها خوب بماند. کمکم روز غزل خداحافظی را میخواند و شب رخی از خودش را نشان میدهد، هرچه شب بیشتر نمایان میشود، تعداد افرادی که برای زیارت به گلستان شهدا میآیند بیشتر میشود، مادری که کمرش کمی تا شده است شیرینی تعارف میکند، دخترک جوانی از توی کوله پشتیاش شکلاتهای رنگی در میآورد و جلوی رهگذران میگیرد، چند نفر توریست که چهرهشان نشان میدهد از چین آمدهاند، مشغول عکاسی هستند، برخی هم گوشه و کنار گلستان صندلی خالی پیدا کردهاند و غرق خلوتهای خودشان هستند، دو پسر جوان آرام به سمت مزار یکی از شهدای مدافعان حرم میروند، مقصد، مزار شهید «عبدالمهدی کاظمی» است. کفشهایشان را به نشانه ادب در میآورند، یکی از آن دو نفر تلفن همراهش را از توی جیب در میآورد و با بالا کردن صفحه گوشیاش به مداحی مدنظرش میرسد و آن را پخش میکند، صدای مداح به سختی شنیده میشود اما میتوان کمی سوزِ نشسته در صدای مداح را دست و پا شکسته شنید.
دختری کمسنوسال با مادرش کنار مزار یکی از شهدای مدافع حرم عکس سلفی میاندازد و کلی هم با عکسش کیف میکند، دختر جوانی ماسک کرمی رنگ زده و آن را با روسریاش ست کرده و روی صندلی روبهروی مزار شهید امید اکبری نشسته است و زیارت عاشورا میخواند.
به سراغ یکی از آن دو پسری که کفشهایش را به نشان ادب از پا درآورد و سر مزار شهید کاظمی آرام نشست، میروم و با او سر صحبت را باز میکنم، خودش را مسعود معرفی میکند، ۲۵ سال دارد و دبیری الهیات میخواند.
از او در رابطه با شهدای مدافع حرم تیپ فاطمیون میپرسم که در جواب میگوید: شعری یادم میآید از سید محمد مهدی شفیعی که حاجقاسم همیشه آن را میخواند؛ «مرز، عشق است، هرجا اوست آنجا خاک ماست، کربلا غزه حلب تهران چه فرقی میکند… شهدای افغانستانی و حتی شهدای سایر کشورها مثل لبنان و عراق همه کسانی بودند که زیر پرچم علیبن ابی طالب (ع) به میدان آمدند، عرب و غیر عرب هم ندارد.
مسعود حرفهایش را اینطور ادامه میدهد: هر کس ز علی (ع) دم بزند هموطن ماست، تفاوتی ندارد افغانستانی باشد یا ایرانی، زیر پرچم مرتضی علی (ع) هدف یکی است و وقتی هدف یکی است راه هم یکی میشود و زمانی که راه یکی شد از کجا بودن مهم نیست، به کجا رفتن مهم است.
تقدیر رهبر انقلاب از رشادتهای مدافعان حرم افغانستانی
حرفهای مسعود من را به دو سه سال پیش میبرد، زمانی که خبر تفحص یک شهید افغانستانی، سروصدای زیادی در رسانهها به پا کرد، جوانی که به کمک برادران ایرانیاش در یک جنگ نابرابر آمده بود، در آن روزها که ما یک طرف بودیم و طرف دیگر حمایتهای قدرتهای استکباری را داشت و همین حمایتها جسارت او را برانگیخت تا در حملهای بیرحمانه دستهای ناپاکش مرزهای ما را لمس کند، رزمندگانی از کشور افغانستان،، پای کار این نبرد ناجوانمردانه آمدند و کنار بچههای ما جانانه ایستادگی کردند.
افغانستانیهای مقیم تهران، قم، کاشان و شهرهای حومه، دورههای آموزشی مثل تخریب و شناسایی را گذراندند و پس از آن در تیپ ابوذر و در یگانهای مختلفی مثل ۲۱ امام رضا (ع)، ۵ نصر خراسان و ۱۷ علیبنابیطالب قم سازماندهی شدند و فعالیتهایشان را در کنار رزمندههای کشورمان آغاز کردند.
رزمندگان افغانستانی از مرزهای زمینی و جغرافیایی خود گذشتند، همان طوری که از مرزهای هوی و هوس و دنیای خود برای عقبای ما گذشتند، مردانی که غریبانه و مظلومانه به جبهههای حق در کربلای ایران آمدند و آمار شهدایشان به چند هزار نفر میرسد، مردانی که نشان دادند مرزهای زمینی هیچ گاه مانع رسیدن به حقیقت و نورالهی نیستند، آنها مجاهدانی بدون مرز شدند که مرز آنان فقط رضای الهی بود و این مسیر آغازی شد برای تشکیل لشکر فاطمیون، درست در روزهایی که تروریستهای تکفیری با حمایتهای مالی و لوجستیکی آمریکا و اسرائیل و آلسعود اوضاع سوریه را بر هم ریختند، آنها برای حفظ حریم آلالله به میدان آمدند؛ رشادتهای رزمندگان افغانستانی چنان نمود داشت که در نوروز سال ۱۳۹۶، حضرت آیت الله خامنهای، رهبر معظم انقلاب در جریان دیدار با خانواده شهدای فاطمیون فرمودند: «همینقدر بدانید که بنده حقیر به شما افتخار میکنم.»
شکستهای پی در پی و عقبنشستن تروریستهای تکفیری در سوریه و رسیدن بچههای لشکر فاطمیون به مرحله تثبیت خاک، اوضاع را مساعد کرد اما این تمام ماجرا نبود، در نوروز ۹۸ درست زمانی که ایران ما درگیر سیل بود و داغِ سیل زندگی عادی مردم را با مشکل مواجه کرده بود بچههای لشکر فاطمیون با حضور در مناطق سیلزده به داد سیلزدگان رسیدند و هر آنچه در توان داشتند برای هموطنان ما در طبق اخلاص گذاشتند.
چه تفاوتی دارد از کجا آمدهایم، همه ما یکی میشویم
هوا دیگر حسابی تاریک شده بود. رهگذران بر سر هر مزاری میرسیدند عرض ادب میکردند. حمد و سورهای میخواندند و چند ضربهای روی سنگ مزار شهید میزدند و میرفتند. عدهای خیرات میکردند و بعضی هم توسل و برای آنها تفاوتی نداشت بر سر مزار کدام شهید مدافع حرم عرض ادب میکنند. آنچه برای آنها مهم بود این بود که که همه این شهدا با هر زبان و ملیتی دست در دست هم دادند تا گزندی به حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) وارد نشود.
مسعود درست میگفت وقتی زیر پرچم علی (ع) باشیم، چه تفاوتی دارد از کجا آمدهایم، همه ما یکی میشویم…
نظر شما