خبرگزاری ایمنا: مالک شیخی، مدرس دانشگاه و روزنامهنگار در یادداشتی نوشت: «روانشناسی تحلیلی که «یونگ» پایهگذار آن بود شاید اولین نحله علمی باشد که بحث زنانگی و مردانگی را به شکل علمی و مبسوط بررسی کرده است، بعدها جامعهشناسان نیز به این مفهوم پرداختند اما یونگ با روانشناسی تحلیلی خود و ارائه مفاهیم «آنیما» و «آنیموس» برای اولین بار از ویژگیهای زنانه و مردانه روان سخن گفت.
این طبقهبندی بعدها کهن الگوهایی را در حافظه بشری مورد تأیید قرار داد تا برخی مفاهیم بار معنایی به خود بگیرد و تصورات قالبی بشر را شکل بدهد. طوری که خروج از این کلیشهها و تابوشکنی این ذهنیتها نیز جذاب به نظر میرسد، همانگونه که جنگ یک مفهوم مردانه یاد میشود و حضور زنان در جنگ بهعنوان یک ساختارشکنی میتواند برای ما جذاب باشد.
درباره نقش زنان در جنگ کتابهای زیادی در ایران و جهان نوشته شده است، از «زنی در برلین» نوشته «مارتا هیلرز» تا کتاب «آخرین دختر» نوشته «نادیا مرداد» و آثار دیگری که در ایران مورد استقبال قرار گرفته است، در ایران نیز نقش زنان در دفاع مقدس در قالب فیلمها و کتابهایی مانند «دا» و فیلمهایی مانند «دسته دختران» و آثاری از این دست مطرح شده است، اما یکی از شئون جنگ که شاید در هیچ جای جهان مانند ایران دارای سوژههای تراژیک و جذاب نباشد، پرداختن به نقش مادران شهدای دفاع مقدس در مقوله جنگ است.
قصههایی مبتنی بر واقعیتهای عینی که تن تاریخ را میلرزاند، قصه مادر شهید «مرتضی جاویدی» که از زمانی که فهمید فرزندش در اروند شهید و غرق شده است، هیچگاه ماهی نخورد چرا که تصور میکرد پیکر پسرش در اروند طعمه ماهیها شده است، روایتی عمیق، تراژیک و قابل تأمل که برای مظلومیت این نسل کافی است، یا قصه زندگی مادر شهید «حسین کافی» در یک خانه ۱۸ متری! بله درست خواندهاید، هجده متر!
آنها که باور نمیکنند کافی است اندکی جستوجو کنند تا آدرس دقیق منزل این مادر را در محله قیاسی پیدا کنند، مادری که هنوز به دلیل خاطراتی که از فرزند شهیدش در این خانه دارد، همچنان در این فضای محقر اما باصفا زندگی میکند، مادرانی که نمونهای از زنان دریادلی هستند که تاریخ مانند آنان را کمتر به خود دیده است و در هیچکدام از جنگهای کشورهای دیگر مصداقی برای آنها یا نداریم، یا به این عمق نداشتهایم.
به همه اینها باید اضافه کرد حدود ۱۰ هزار مادری که فرزندانشان به عنوان شهید گمنام، یا هنوز پیکرشان به میهن بازنگشته است یا اطلاعاتی از مدفن فرزندان خود ندارند، مادرانی که یا هنوز منتظر استخوان یک بند از انگشت فرزندانشان هستند یا از بیخبری آنها عمر سپری کردند و بیمار شدند و از بین ما پر کشیدند، اسطورههایی بیبدیل که در قامت رشادتهای مردانه، معنای دلاوری به کلیشههای زنانه بخشیدند و به ادای واقعه کلمهی «شیرزن» حرمت دادند، الهههای صبر و صلابت که دانشگاهی از شاخصههای اخلاقی بشرند.
روایت مادران شهدا در ایران یک قصه بی تکرار و غیرتکراری است که هر کدام ظرفیت افتخار تاریخی برای یک ملت را دارد، روایتهایی که کلمات برای گفتنشان کم هستند.
نظر شما