به گزارش خبرنگار ایمنا، اربعین ۱۴۴۵ هم با هزاران خاطره و روایت به پایان رسید؛ در قدم به قدم طریقالحسین (ع)، طریقالعلما و… هزاران موکب عراقی و ایرانی مستقر و در پس هرکدام کتاب داستانی جا خوش کرده بود.
یکی برای برقراری موکب از زندگی خود زده و دیگری هرچه در دست داشت را به این مسیر آورده بود تا اخمی بر صورت زائران حسین (ع) جا خوش نکند، حسین (ع) اینجا زبان مشترک میلیونها نفری است که با صدها زبان دور هم جمع شدند و از هم هیچ چیز نمیدانند.
اما در پس هر قدم، ماجراهایی عاشقانهتر نیز وجود دارد؛ داستانهایی که باعث شده عشق حسین (ع) روابطی پدید بیاورد که از صدها پیوند خونی، عمیقتر باشد؛ در این مسیر داستان پیوند هر زائر با حسین (ع) قصهای منحصر به فرد است و در همین راستا محمدرضا جاننثاری با اشاره به خاطرهای از ایام اربعین اظهار میکند: در میان مسیر با موکبی بزرگ و مجهز مواجه شدیم که صاحب آن ایرانی است و زمانی که پیگیر شدیم متوجه شدیم این موکب مال یک عراقی است.
وی ادامه میدهد: مرد ایرانی صاحب موکب تعریف میکرد که سال ۱۳۹۱ وقتی مواکب شروع به کار کردند، تصمیم گرفتم قند و چای بگیرم و به مسیر بیایم که وقتی به مرز ایران رسیدم و گفتم میخواهم موکب بزنم همه با تردید گفتند موکب آدابی دارد، گمرک عراق هم از اینکه با این وسایل قرار است موکب بزنم تعجب کرد اما در نهایت چادر و زمینی پیدا کردم و به زائران چای دادم.
معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری اصفهان خاطرنشان میکند: پس از مدتی صاحب زمین به مرد ایرانی گفته بود پول از من و دیگر از موارد تو و در نهایت سال گذشته بود که صاحب زمین فوت کرد.
وی تصریح میکند: مرد عراقی وصیت کرده بود که او را در همان موکب دفن کنند و از طرفی گفته بود من شش اولاد دارم اما مرد ایرانی هم اولاد هفتم من است و از من ارث میبرد و کاری کرده بود که اختیار این موکب در دست ایرانی باشد و هیج کجا جز اربعین چنین پیوند و زیبایی را نخواهیم دید.
این روزها که شاید اعتماد واژهای کمرنگ شده باشد، مردی تمام دارایی خود را در اختیار مردی غریبه میگذارد و در کجای عالم، جز اربعین، روایاتی از این دست دیده یا شنیدهاید؟؛ حسین (ع) نامی است که تمام معادلات را بر هم زده و دراین مسیر هیچچیز با زندگی دنیوی ما که با این روزها گره خورده، کوچکترین تناسبی ندارد.
نظر شما