به گزارش خبرنگار ایمنا، در نودوهشتمین جلسه از پاتوق فیلم کوتاه اصفهان که با حضور فرشاد احمدی، منتقد و صدرا شریفزاده، کارگردان فیلم هتروکرومیا برگزار شد؛ چهار فیلم به نامهای «پانیک» ساخته مرتضی فرهادنیا، «سوربز» ساخته سعید زمانیان، «monsieur Henderson» ساخته Thomas scohy و «هتروکرومیا» ساخته صدرا شریفزاده به نمایش درآمد.
اسمی که شروع یک تراژدی بود
فرشاد احمدی، منتقد سینما اظهار کرد: امروزه فیلمسازان از لحاظ تسلط به تکنیک و ساختار فیلمسازی پیشرفت زیادی کردهاند. دنیای سینمای فیلم کوتاه هم نسبت به سالهای دهه ۷۰ و ۸۰ پیشرفت چشمگیری کرده است که این پیشرفت در اصفهان هم نمایان است. تا چند سال پیش، در اصفهان مکانی مثل این پاتوق وجود نداشتتا فیلمهای کوتاه پخش و بهصورت تخصصی بررسی شود. داشتن چنین فضای برای سینمای شهرمان بسیار مفید است.
وی درباره فیلم «سوربز» افزود: تراژدی این فیلم اول از انتخاب اسم آن آغاز میشود. نوعی ساز نِی، با پوست بز ساخته میشود و بر اساس افسانههای قدیمی، صدایی که از آن ساز هنگام نواختن خارج میشود، ناله بز در حال سربریدن است. شاید دلیل انتخاب بز در این فیلم ربطی به این موضوع داشته باشد. پلان اول فیلم از روبهروی یک مغازه دوچرخهفروشی شروع میشود و پدری معتقد، سنتی و در عین حال مهربان را به تصویر میکشد که بهنوعی میخواهد با خریدن دوچرخه حواس پسرش را از عنصری که در زندگی او اهمیت بسیاری دارد، پرت کند.
این منتقد سینما اضافه کرد: فیلم، تا حدودی از واقعیت خارج و به سمت رؤیا پیش رفته بود. برای مثال، در فیلم، چندین بار ساعت حوالی ۱۲ یا یک شب نشان داده میشود و قسمتهایی که مربوط به رؤیاپردازی پسر میشد، پس از ساعت ۲۴:۰۰ اتفاق میافتاد. اگر دقت کنید در بسیاری از از فیلمها، گذشتن ساعت از دوازده نشاندهنده ورود به دنیای خیال و رؤیا است.
وی ادامه داد: قسمت جذاب دیگر در فیلم زمانی بود که پسر با صحنه سربریدن بز در حیاط خانهشان روبهرو میشود. بعد لحظهای مکث میکند و ما در فیلم صحنهای از فریاد او زیرآب میبینیم. این صحنه، نشاندهنده ناتوانی پسر در اعتراض به پدرش برای کشتن بزش بود و بهطور کلی ناتوانی ما در اعتراض به قوانین یک جامعه سنتی را نقد میکرد.
با آغاز هر داستانی، ساعتی به کار میافتد!
احمدی درباره فیلم «پانیک» اظهار کرد: پانیک، با زمان بازی میکند. جملهای معروف وجود دارد که میگوید «با آغاز هر داستانی، ساعتی به کار میافتد و تا پایان داستان به کار خود ادامه میدهد.»؛ فیلم بهنوعی الهام گرفته از این جمله بود. زمان در زندگی حذفشدنی نیست. ما در تله زمان گرفتار شدهایم اما این فیلم، توالی زمانی را بر هم میزند و به سمت سبک تجربی پیش میرود.
وی گفت: مهمترین ابزار در فیلمسازی کلاسیک، زمان است. اما در فیلم تجربی میشود این ساختار را شکست. در فیلم پانیک داستان از دیدگاه به دانای کل بیان میشود و به نظر میرسد این دانای کل همان باتری دوربین است که در بالای تصویر آن را میبینیم. با این حال، بار سنگین انتقال مفهوم فیلم بر دوش تدوین بود، در صورتی که اگر کارگردان با چیدن دقیقتر میزانسن این مفاهیم را منتقل میکرد ما با شگفتی بیشتری هنگام دیدن آن، مواجه میشدیم.
شکستن کلیشههای احساسی تنها با یک جنازه!
این منتقد سینما درباره فیلم «آقای هندرسون» اظهار کرد: این فیلم، فیلم سرراست و محکمی در ساختار بود. فیلم با کمترین بازیگر و بدون پلان اضافه طنز زیرپوستی را به تصویر میکشید. قسمتهایی از آن برخلاف منطق انسان بود مانند آرایش خاص دختر و رفتارهای غیرعادیاش اما ما آن را باور میکردیم و بهراحتی ارتباط میگرفتیم. از این فیلم، میتوان بهنوعی برداشت فمنیستی هم کرد، چراکه اکثر زنها در موقعیتهای احساسی بسیار ضعیف نشان داده میشوند، اما شخصیت دختر در این فیلم بعد از فوت پدرش و دیدن جنازه او بهطور کامل خونسرد بود. این به ایده ساختارشکنانه فیلمساز در داستانپردازی مربوط است.
جهانی که هرروز دروغینتر میشود!
وی درباره فیلم «هتروکرومیا» تصریح کرد: اسم فیلم بهطور هوشمندانه مرتبط با داستان انتخابشده بود. هتروکرومیا، بیماری نادر است که در آن رنگ عنبیه دو چشم باهم متفاوت است. همانطور که شخصیت دختر در این فیلم دچار این مشکل بود و سعی میکرد خود واقعیاش را با گذاشتن لنز پنهان کند. فیلم که بر مفهوم پنهان کردن واقعیت در دنیای مدرن اشاره دارد درجایی با به تصویر کشیدن جهانی دروغین بر پرده سبز ما را به چالش میکشد.
احمدی گفت: فضای فیلم تیره است، دوربین فقط عناصر لازم و معنادار را نشان میدهد. در فیلم دیالوگ وجود ندارد و ما صورت شخصیت اصلی را بهطور کامل فقط در یک صحنه میبینیم، بااینحال فکر نمیکنم این موضوع ضرری به فیلم و فیلمنامه وارد کرده باشد.
وی ادامه داد: نکته قابلتوجه در فیلم هتروکرومیا، استفاده درست و بجا از صداگذاری بود. در کمتر فیلمهای ایرانی ما میتوانیم استفاده بهینه از صدا را ببینیم، بهطوریکه حتی صدای قطرهچکان لنز چشم در فیلم قابل شنیدن باشد.
ترجیح میدهم فیلمنامه به بازیگر بگوید باید چه کند
صدرا شریفزاده، کارگردان فیلم هتروکرومیا در این جلسه درباره فیلم خود اظهار کرد: بیشتر روند تولید فیلم را خودم و دوستانم انجام دادیم. بودجه شخصی ما بسیار کم بود. حمایت خاصی هم از جایی نداشتیم. فیلم در خانه خودمان فیلمبرداری شد. دو تا از اتاقها را برای فیلمبرداری و یکی دیگر را برای استراحت عوامل استفاده کردیم.
وی ادامه داد: تمام بازیگران تجربه اول بازیگریشان بود. فیلم در هشت ماه نوشته و فیلمبرداری شد. این فیلم، اولین تجربهام در ساخت فیلم سینمایی کوتاه بود. قبل از آن، فیلمهای کوتاه تبلیغاتی میساختم. به دلیل کمبود بودجه، نمیخواستم درگیر هزینههای بالای تدوین شوم؛ به همین دلیل خودم به دنبال یادگرفتن پریمیر رفتم و تدوین فیلم بر عهده خودم بود.
کارگردان فیلم هتروکرومیا ادامه داد: در طول روند ساخت، با چالشهای مختلفی روبهرو شدیم. برای مثال بازیگر نقش اول، (همان دختری که مبتلابه هتروکرومیا بود) بسیار شخصیت شاد و سرزندهای دارد، در صورتی که در فیلم باید بهطور کامل برعکس بازی میکرد. حتی سعی کردم سکانسهایی را وقتی بازیگرها نمیدانستند ضبط کنم تا نگاهها و مفهومها طبیعیتر دربیاید. به دلیل اینکه فیلمنامهنویس هم خودم بودم راحتتر میتوانستم نکات در فیلمنامه را با بازیگرها هماهنگ کنم. هرچند ترجیح میدهم فیلمنامه به بازیگر بگوید باید چه کند نه کارگردان.
نظر شما